دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
مهاجرت مدرس

مدرس در یادداشت‌های تبعید نوشت: «در سفر مهاجرت، موقع جنگ عمومی در استانبول چند ماه توقف داشتم. در اوضاع آن مملکت و اربابِ اقتدار آن غور و بررسی کردم ...تقریباً اوضاع آنها مثل اوضاع حالیه ما بود. در آنجا پیش‌بینی کردم و به طلعت پاشا که رئیس‌الوزرا بود در ملاقات تذکر دادم که این وضعیات شما قابلِ بقا و دوام نیست»

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا به مناسبت دهم آذر، سالروز شهادت شهید آیت‌الله سید حسن مدرس، مؤسسه کتاب‌شناسی شیعه، کتاب «مدرّس‌نامه» تالیف فاطمه قاضیها را منتشر کرد.

کتاب مدرّس‌نامه (فعالیت‌ها، اسناد، محاکمه متَّهَمین به قتل)، در سه بخش تنظیم شده است: بخش اول شامل زندگی‌نامه کوتاه این شخصیت و بخشی از فعالیت‌هایش مانند مدرس و قرارداد ۱۹۱۹، قانون از نگاه مدرس، مدرس و تشکیلات عدلیه، مدرس و میرزاکوچک خان جنگلی، مهاجرت مدرس همراه با سیاسیون.

بخش دوم شامل اسناد مدرس از چهار آرشیو رسمی کشور است که این اسناد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار و حاوی مطالب متنوعی است.

بخش سوم نحوه شهادت و محاکمه متَّهَمین به قتل مدرس را دربردارد. این بخش حاوی اظهارات دادستان، وکلا، دفاعیه‌های متهمین و… است. بعد از بخش سوم، تصاویر مدرس و در پایان نمایه‌ها درج شده است.

فاطمه قاضیها

فاطمه قاضیها، سندشناس و پژوهشگر تاریخ ضمن اعلام خبر انتشار کتاب «مدرس‌نامه» به مناسبت دهم آذرماه شهادت این شخصیت و روز مجلس بخشی از کتاب را به شرح زیر برای ایبنا ارسال کرد:

مهاجرت مدرس همراه با سیاسیون در جنگ جهانی اول

پس از پایان دوره دوم قانون‌گذاری، انتخاب نمایندگان مستقیماً به عهده مردم گذاشته شد؛ بدین‌صورت برای انتخاب مدرس کوچک‌ترین مانعی ایجاد نشد و از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی دوره سوم برگزیده شد.

این دوره در تاریخ ۱۴ آذر ماه ۱۲۹۳ ه.ش، مطابق با ۱۷ محرم ۱۳۳۴ ه.ق افتتاح گردید. در این زمان احمدشاه قاجار به حد بلوغ رسیده و عهده‌دار وظایف سلطنت شد، بنابراین، مجلس سوم در زمان ریاست‌وزرایی میرزا حسن مستوفی‌الممالک، با نطق احمدشاه رسماً افتتاح شد. کمتر از یک سال از عمر مجلس سوم نگذشته بود که جنگ جهانی اول آغاز گردید. دولتین روس و انگلیس متفقاً ایران را تحت فشار گذاشتند که به نفع آنان وارد جنگ با متحدین یعنی آلمان و اتریش و عثمانی گردد. کابینه مستوفی‌الممالک تن به این خواسته غیرمشروع نداد و بی‌طرفی ایران را اعلام نمود؛ لذا ایران از شمال به وسیله قوای روسیه و از جنوب توسط انگلیس مورد هجوم قرار گرفت. بیم آن می‌رفت قشون روس که تا قزوین پیش آمده بود پایتخت را اشغال کند و نمایندگانی که در مجلس در مقابل اولتیماتوم روس ایستادگی کرده بودند در معرض خطر قرار گیرند و لذا مجلس از اکثریت افتاد و به قول مدرس «جوان مُرد». کوتاه سخن اینکه مجلس سوم در تاریخ ۲۱ آبان ماه ۱۲۹۴ ه.ش، مطابق با ۶ محرم ۱۳۳۴ ه.ق از کار بازماند و نمایندگان مردم در اندیشه چاره‌جویی برآمدند. عده‌ای از آنان که قریب سی نفر بودند به اتفاق طبقات مختلف مردم به قم مهاجرت نموده و در آنجا به تشکیل کمیته دفاع ملی پرداختند که مدرس در این جریان نقش مؤثری را عهده‌دار بود*. به هر روی، با نقض بی‌طرفی ایران به وسیله قوای متفقین، دولت مرکزی و رجال سیاسی و مذهبی ایران که در قم اجتماع نموده بودند به فراخوانی دیگر وطن‌دوستان پرداختند. در این جریان، مدرس با استناد به فتاوی آیات‌عظام سید محمد کاظم یزدی و حاج میرزا تقی شیرازی مبنی بر حمایت مهاجرین، مسئله مهاجرت و تشکیل نیروی دفاع ملی را توانی ویژه بخشید. تا زمانی که جمعیت مهاجرین در قم اقامت داشتند، تلگرافات متعددی مابین آنان و مرکز مخابره شد. سران مهاجرین، با نزدیک‌شدن قوای دشمن، خود را به کرمانشاهان رسانیدند و در آنجا دولتی به ریاست نظام‌السلطنه مافی تشکیل دادند که مدرس در آن دولت وزارت عدلیه و اوقاف را به عهده داشت.

مهاجرت مدرس

در آن روزها مهاجرت تنها راهی بود که می‌توانست حفظ استقلال ایران را ضامن باشد؛ زیرا چنانچه دولت‌های متفقین برنده جنگ می‌شدند، دولت مرکزی، دولت موقت مهاجرین را به رسمیت نمی‌شناخت، و اگر متحدین پیروز می‌گشتند، دولت موقت مهاجرین که با آنان کنار آمده بود در امتیازات سهیم می‌شد. از لحاظ سیاسی، مهاجرت یکی از شگردهای مهم آن زمان است که متأسفانه تاکنون تحقیقی جامع و مستقل درباره آن انجام نشده است. به هر حال، مدرس پس از شکست متحدین به بغداد و از آنجا به استانبول می‌رود و با سلطان عثمانی و نخست‌وزیر و مفتی‌اعظم آن امپراتوری گفت‌وگوهای سیاسی تاریخیِ مهمی انجام می‌دهد*. مدرس در یادداشت‌های تبعید خود در این باره چنین نقل می‌کند:

«در سفر مهاجرت، موقع جنگ عمومی در استانبول چند ماه توقف داشتم. در اوضاع آن مملکت و اربابِ اقتدار آن غور و بررسی کردم؛ حتی طبقات مستخدمین و مأمورین جزء از عدلیه و مالیه و نظمیه و… تقریباً اوضاع آنها مثل اوضاع حالیه ما بود. در آنجا پیش‌بینی کردم و به طلعت پاشا که رئیس‌الوزرا بود در ملاقات تذکر دادم که این وضعیات شما قابلِ بقا و دوام نیست و چون طبقات اربابِ اقتدار و مأمورین شما غالباً دارای صفات حمیده نیستند؛ منتظر انقراض قدرت خود باشید، بخصوص شهر استانبول، چون به هیچ وجه اخلاق و صفات حمیده سابقین شما در او نمانده؛ از برای شما گمان ندارم باقی بماند*.

به هر روی این سفر بیش از دو سال به طول انجامید. عقیده مدرس درباره مهاجرت در مذاکرات مجالس چهارم، پنجم و ششم مکرر بیان شده است*.

مهاجرت مدرس

در همان ایام مهاجرت که هنوز مهاجرین در داخل کشور بودند، موقعی رسید که عده‌ای از سرکردگان بختیاری برای گرفتن تفنگ به لیدرهای مهاجرین رجوع کردند و خواستار این شدند که داوطلبانه به جنگ روس‌ها بروند، البته به شرط اینکه اسلحه لازم را مهاجرین تأمین کنند. مدرس که در گوشه اتاق نماز می‌خواند و صحبت آنها را می‌شنید، در وسط دو نماز با کمال صراحت به لهجه غلیظ اصفهانی به بختیاری‌ها گفت: «ما به شما تفنگ نمی‌دهیم، برای اینکه شما دروغ می‌گویید و همتون دزدید.» گویا آنها هم غیرت‌شان به جوش آمد و وزیر عدلیه سیار (مدرس) را کتک مفصلی زدند؛ مع‌ذلک پس از آن همه کتک خوردن باز مدرس از جا برخاست و گفت: «با همه اینها، چون شما دزدید، بهتون تفنگ نمی‌دهیم.»

علی‌ای‌حال پس از شکست آلمان‌ها و خاتمه جنگ، مهاجرین وطن‌پرست ما هم که تا استانبول رفته بودند دست از پا درازتر برگشتند. ولی چون نیت‌شان خیر بود و این عمل را از روی صداقت و وطن‌پرستی انجام داده بودند، کسی به آنها ایرادی نگرفت و هر یک به کاری مشغول شد. مدرس هم بیکار نماند و با مهارت قابل تمجیدی مقام روحانیت و رتبه سیاسی خود را دوباره به دست آورد و این دفعه رسماً از طرف اهالی تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردید. اگرچه انتخاب طبقاتی ملغی شد و نمایندگی پنج نفر طراز اول موقوف گردید، برای مجتهد سیاست‌مداری مثل مدرس هیچ اهمیت نداشت، زیرا او با تیرهای دیگری که در ترکش داشت باز خود را به مرکز ثقل سیاست کشور یعنی مجلس انداخت. منتها این دفعه نمایندگی‌اش از طرف عده معدودی از علما نبود، بلکه از طرف عده بسیار زیادی از اهالی پایتخت بود*. لازم به توضیح است که هیئت دولت موقت تحت ریاست نظام‌السلطنه مافی به نام «دولت مستقل موقت» سال ۱۲۹۶ ه.ش (۱۳۳۵ ه.ق) اعضای کابینه خود را به این شرح اعلام کرد:

۱. نظام‌السلطنه مافی، رئیس هیئت دولت موقت (رئیس‌الوزرا).

۲. سید حسن مدرس، وزیر عدلیه و اوقاف؛ مدرس هم‌زمان ریاست مهاجرین را نیز بر عهده داشت.

۳. ادیب‌السلطنه سمیعی، وزیر کشور.

۴. عباس میرزا سالار لشگر فرمان‌فرماییان، وزیر جنگ.

۵. میرزا قاسم‌خان سور، وزیر پست و تلگراف.

۶. عزّالملک اردلان، خزانه‌دار.

۷. محمدعلی کلوپ (فرزین)، وزیر دارایی*.

***

۱- ر.ک. مدرس و مجلس، مؤسسۀ پژوهش و مطالعات فرهنگی بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی و اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، چاپ اول: آبان ۱۳۷۳، ص ۴۱.

۲- مدرس و مجلس، همان ص ۵۰.

۳- دکتر نصرالله صالحی، گنجینه خواف، ۱۴۰۲، تهران: انتشارات طهوری، چاپ پنجم، صص. ۶۹–۷۰.

۴- مدرس و مجلس، همان ص ۵۰.

۵- خواجه نوری، ابراهیم، بازیگران عصر طلائی (سید حسن مدرس)، ۱۳۵۷، تهران: انتشارات جاویدان. صص ۷-۸.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها