میرحمید عمرانی ادامه داستان کتاب «مامان پر» را در «بابا پر» نوشته و از زندگی پررنج بدون مادر در کوی و برزنی سنتی سخن گفته است.
در «مامان پر» پسربچهای از خواب بیدار میشود و هرچه در خانه میگردد، نشانی از مادر خود نمیبیند و سرانجام میشنود که مادرش از پیش آنها رفته و دیگر نمیخواهد با پدر او و او و برادرش زندگی کند.
در «بابا پر» پسربچه داستان خود را پی میگیرد از زندگی پررنج بدون مادر در کوی و برزنی سخت سنتی میگوید. از مادری که سنتشکنیاش انبوهی واکنش آزاردهنده از سوی خویش و ناخویش پیش آورده؛ از پدری مهربان که با اینکه برای خوشبختی دیگران و جهانی بهتر پیکار میکند چندان کاری برای بچه های خود از دستش برنمیآید پسر که در بامدادی مادرش را گم و کرده بود این بار در شامگاهی پدرش را گم میکند.
زندگی تنگتر و گذران دشوارتر میشود. پسر از سویی آرامآرام از آنچه میخواهد یعنی مادر، پدر، درس، ساز و آواز و خانه خریدن برای مادربزرگ دور میافتد و از سوی دیگر خود از آنچه دارد و در آن دم میزند دوری میگیرد و در فضای نابسامان خانواده، مدرسه و جامعه دربرابر یک دوراهی سر در میآورد یا پذیرش محکومیت خود به له شدن زیر دست و پاها و پوسیدن و رفتن یا نپذیرفتن و شوریدن و گزینه دیگری پیش چشم او نیست.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «بابام سری بالا و پایین برد. دودل وایستاد. هفت هشتتایی بابام را به راه انداختند. من که دوست داشتم همه بروند تا من دوباره به بابام برسم، دویدم و دست او را گرفتم. میترسیدم از دستش بدهم. بابام که حواسش به من نبود با عروس رفت طرف راهپله. من خواستم خودم را یادش بیندازم. دستش را چلاندم ولی او حالیاش نشد. به پاگرد جلو اتاق که رسیدیم کاظم آقا دستش را گذاشت روی شانه من. لبخندزنان گفت: «امیرجون تو کجا» چشم به راه این یکی نبودم. نمیفهمیدم. خب جای من همیشه پیش بابایم بود.»
انتشارات مهراندیش اخیرا این کتاب را در 276 صفحه و با قیمت 294 هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما