پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۷
دوست­‌تر داریم به آن دیگری شبیه­ باشیم

مهناز رضایی، معتقد است، درحالی­‌که مهارت­‌های نویسندگی علاوه‌بر داشته­‌های فرهنگی-زیستیِ، امکان آفرینش آثاری با درخششِ جهانی فراهم می‌کند اما در اقلیم‌نویسی «دوست­‌تر داریم به آن دیگری، شبیه­ باشیم».

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در خراسان‌رضوی، مهناز رضایی(لاچین) شاعر، نویسنده و منتقد ادبی، متولد نهم اردیبهشت1345 در کرمانشاه، سال‌هاست در مشهد زندگی می‎کند؛ دانش‌آموخته شیمی محض و زبان انگلیسی است؛ ازجمله آثار او  رمان«سرخی بعد از سحرگه»، مجموعه مقالات «در حاشیه نقد ادبی»، مجموعه داستان کوتاه «همه داستان‌های من»، کتاب دوجلدی «تجربه خوانش؛ مجموعه مقالات نقد داستان و شعر» اشاره کرد. این نویسنده برای حضور در جلسات مکتب‌خانه ادبی خراسان که مدتی است با مشارکت داستان‌نویسان و علاقه‌مندان به داستان در حوزه هنری خراسان‌رضوی برگزار می‌شود در مشهد است.

رضایی درباره اقلیم‌نویسی در ایران معتقد است؛ مشکل اساسی اقلیم‌نویسی در ایران چشم­‌دوختنِ نویسندگانِ ایرانی، به ادبیات غیرخودی است. تمایل کمتری داریم برای آنکه در داستان­‌نویسی خودمان باشیم. دوست­‌تر داریم به آن دیگری، شبیه­ باشیم.
 
«داستان اقلیمی» چیست؟
نوشتن داستان­، با محوریتِ زیستمندیِ مردمانِ ناحیه­‌ای که ویژگی‌های طبیعیِ خاص دارد. در ایران اقلیم جنوب را داریم، با مولفه­‌های کاملاً مخصوصِ به خود: دریا، شرجی، ماهی­گیری، گرما و نفت­‌خیزی این سرزمین؛ اقلیم غرب را داریم، با: کوه، دشت، رود و مرزنشینی؛ یا اقلیم شمال را و... نوشتن درباره مردمی که تحت تأثیرِ شرایط خاص زیست­‌بومِ خود، زندگی می­‌کنند، امکانات و مشکلات خاصِ خود را دارند و سرگذشتِ جمعیِ خاصِ خود را تجربه می­‌کنند.
 
آیا اقلیم­، افزون‌ه­ایی می­‌تواند به داستان داشته باشد؟
اقلیم‌نویسی، نوعی هویت­‌بخشی به اثر ادبی است. وقتی هویتِ ملی خود را در رمانی بروز می­‌دهید، اثرتان را متمایز ساخته­‌اید و به آن تشخص بخشیده­‌اید. به همین ترتیب در اقلیم‌نویسی، هویت و تشخصِ زادبومی در اثر امکان بروز می­‌یابد. به این معنا که شخصیت­‌های داستان معلق نیستند و همه چفت­‌و بست‌‌های داستان از سببیتی محسوس، ریشه می­‌گیرد.
 
در روزگاری که برخی صحبت از داستان جهانی و لامکان بودن آن می­‌کنند، بحث درباره اقلیم چه جایگاهی دارد؟
دنیا تشنه تجربه زیست­‌ورزی­‌های گوناگون است و ادبیات – به‌ویژه «رمان» – امکانی است برای پاسخ­‌گفتن به این خواست. نمی­‌توان همه آثار ادبی را با نگاهی تجریدی خلق کرد. آثار ادبی می­‌بایست پوشش­‌دهنده طیفی از علایق باشند. درست است که داستان بدون تاکید بر مکانِ خاص، استعداد تعمیم­‌پذیری می­‌یابد؛ اما با نگاهی از جزء به کل، داستانِ اقلیمی هم به نوعی رنج­‌های بشری را انعکاس می­‌دهد. احساسات و نیازهای بشری، اشتراکی انکارناپذیر است.
 
آیا اقلیم‌نویسی و پرداختن به آن فرم خاصی را می­‌طلبد و آیا محدودیت برای نویسنده ایجاد می‌کند؟
البته که بیشتر آثارِ اقلیمی، با گرایش رئال نوشته می­‌شوند. اما براساسِ سبکِ کاری نویسنده، امکانِ ارائه داستانی با رنگ­‌وبوی اقلیمی؛ در گرایشی نوجویانه وجود دارد. نمونه این نوع دست‌­ورزی­‌ها، «باجی» نوشته «نعمت مرادی» است. مجموعه داستانِ به­‌هم­‌پیوسته­‌ای که خواننده را در هاله­‌ای از جادو می­‌پیچد و منطقی سورئال را بر اثر حاکم می­‌سازد.
 
چه کمبودی را بیشتر در داستان و ادبیات اقلیمی حس می­‌کنید؟
مشکل اساسی، چشم­‌دوختنِ نویسندگانِ ایرانی، به ادبیات غیرخودی است. تمایل کمتری داریم برای آنکه در داستان­‌نویسی خودمان باشیم. دوست­‌تر داریم به آن دیگری، شبیه­ باشیم. درحالی­‌که مهارت­‌های نویسندگی علاوه‌بر داشته­‌های فرهنگی-زیستیِ، امکان آفرینش آثاری با درخششِ جهانی فراهم خواهد آورد. اما درباره آثار اقلیمی، توجه به تندرستیِ زبان و استحکامِ آن، اولویت و البته یک ضرورت است. شلختگی در زبان، به‌بهانه بومی­‌نویسی، پذیرفتنی نیست. در خلقِ آثار اقلیم­‌محور، باید چیزی بر زبان افزود، نه آنکه آن­‌را فروکاست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها