این دختر موفق و پر تلاش بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز در سال ۱۳۸۷ توسط عوامل تروریستی پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی جانش را از دست داد.
کتاب مجموعه ای خاطرات از زبان دوستان و خانواده راضیه کشاورز است که از زمان وقوع انفجاری که باعث زخمی شدن شدید وی شده آغاز می شود و تا پایان حیاتش ادامه پیدا میکند.
این کتاب 120 صفحهای در سال 79 توسط نشر شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.
در قسمتی از کتاب حاضر می خوانیم:
یکدفعه در خود فرو رفت انگار میخواست حرفی را به زبان بیاورد. نگاه مختصری به من کرد و گفت: «مامان، من یه آرزویی دارم... دعا میکنین برآورده بشه؟» التماس دعایش، هنگام تحویل سال از یادم نرفته بود. خندان پرسیدم: «دختر من چه آرزویی داره؟» از پنجرۀ آشپزخانه، بیرون را نگاه کرد. «مامان، دعا کنین بشم جراح قلب و خدا یه مطبی بهم بده که پنجرهش رو به کعبه باز بشه.»
نظر شما