رئیس انجمن علمی ایرانشناسی از چالشهای پیشرو کتابهای ایرانشناسی میگوید؛
سفرنامههای ایرانشناسانی که فراموش شدند و چاپ نشدند!
جعفریدهقی میگوید: یکی از منابعی که درباره ایرانشناسی بسیار ارزشمندند، سفرنامهها هستند. ولی متاسفانه بعضی از آنها چاپ نشدهاند، برخی تنها یک بار چاپ شده و به بوته فراموشی سپرده شدهاند.
با تمام اهمیتی که این حوزه مطالعاتی دارد، به نظر میرسد پژوهشهای ایرانشناسی آنچنان که باید و شاید مورد توجه واقع نمیشود. چه در بعد پژوهش و تحقیق و چه در بعد نشر کتاب. برای بررسی این وضعیت و یافتن راهکارهایی برای بهبود تالیف و نشر کتابها و آثار ایرانشناسی با محمود جعفریدهقی، رئیس انجمن علمی ایرانشناسی و استاد فرهنگ و زبانهای باستانی و ایرانشناسی دانشگاه تهران درباره تالیفات ایرانشناسی و کم و کاستیهای این حوزه مطالعاتی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
بهعنوان نخستین پرسش وضعیت ایرانشناسی و پژوهشهای این حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
نخست باید از این که چنین فرصتی را ایجاد کردهاید از شما، خبرگزاری کتاب و خانه کتاب سپاسگزاری کنم. برای پاسخ به پرسش شما نخست باید عرض کنم که به نظر من ایرانشناسی به تمامی مطالعاتی اطلاق میشود که به گونهای با فرهنگ و تمدن ایران مرتبط باشد. این البته تعریفی است که ایرانشناسان از بیرون ایران درباره ایرانشناسی به دست میدهند. از این دیدگاه گستره ایرانشناسی بسیار وسیع است و پژوهشهایی که از سوی دانشمندان ایرانی درباره مطالعات ایرانشناسی صورت میگیرد بسیار اندک است. سرزمینی که به قول شما از پیشینهای چنان کهن برخوردار است و در درازنای هزارهها بزرگان و نوابغی بزرگ را در دامن خود پرورده شایسته پژوهشهای بسیار بیشتر و جدیتری است. از همین روی درگذشته اندیشمندانی به فکر بررسی و تحقیق در حوزههای گوناگون ایرانشناسی بودهاند. شاید یکی از مراکز ایرانشناسی دانشگاه عظیم جندی شاپور بوده که در عهد ساسانی بزرگانی را در قلمرو فلسفه، پزشکی و نجوم تربیت کرده و پایههای مکتب ایرانشهری را که از عهد هخامنشی بنیاد نهاده شده بود استوارتر ساخت. بعدها نتیجه پژوهشهای عهد ساسانی در قالب آثار گرانقدری مانند خداینامهها، دانشنامه دینکرد و دیگر متون فارسی میانه مندرج شد. به نظر من نتیجه تحولات علمی و فرهنگی عصر ساسانی به دوران اسلامی منتقل شد و حاصل آن را در اوایل دوران اسلامی در تجلی دانشمندان این عصر نظیر بوعلی سینا، بیرونی، ناصرخسرو و دیگر متفکران دورههای بعدی مشاهده میکنیم.
اما برگردیم به روزگار خودمان. در دوران پس از انقلاب اسلامی، نیاز به شناخت و معرفی ارزشهای فرهنگی و تمدنی ایران موجب شد که عدهای در صدد ایجاد مراکز ایرانشناسی برآیند. برای نمونه میتوان به مرحوم حسن حبیبی و ایجاد بنیاد ایرانشناسی در حدود سال 1380 و یا به موسوی بجنوردی و ایجاد بخش ایرانشناسی در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی اشاره کرد. تلاشهای این بزرگان در گردآوری آثار و پایهریزی بسترهای مناسب برای تحقیقات ایرانشناسی اگر چه کافی نبوده اما قابل تقدیر است. دانشگاه تهران نیز در همین راستا، از حدود سال 1389 به ایجاد رشته ایرانشناسی پرداخت.
بدین ترتیب که رییس دانشکده ادبیات طی حکمی اینجانب را به ایجاد رشته ایرانشناسی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی مامور کرد. من نیز با همکاری گروهی ار استادان دانشکده ادبیات بدین مهم توفیق یافتم. در حال حاضر نیز دانشجویان ایرانشناسی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه تهران به تحصیل میپردازند. دانشگاههای دیگری نیز در شهرها و مراکز استان ایران دایر شده و جوانان ایرانی از این رشته بسیار استقبال میکنند.
پس از فارغالتحصیلی گروهی از دانشجویان ایرانشناسی، به منظور ادامه ارتباط با آنها و ترغیب دوستداران ایران و ایرانشناسی، اینجانب با حمایت گروهی از استادان و دانشجویان و همکاری کمیسیون انجمنهای علمی وزارت علوم و آموزش عالی اقدام به تاسیس انجمن ایرانشناسی کردم. این انجمن در حال حاضر شاخههای متعددی در علوم میان رشتهای و نیز پژوهش در مطالعات ایرانشناسی ایجاد کرده و در حال حاضر دارای گروههای مطالعات ایرانشناسی در شرق و غرب است. افزون بر این، انجمن ایرانشناسی با برپایی نشستهای علمی و گفتوگوهای ایرانشناسی نسبت به معرفی آثار و تجربیات ایرانشناسان در این سرزمین میپردازد. از دیگر فعالیتهای این انجمن ایجاد تفاهمنامهها و همکاری با مراکز مهم فرهنگی نظیر خانه کتاب، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، مؤسسه میراث مکتوب، فرهنگسرای سرو و... به تعامل فرهنگی میپردازد.
با توجه به اینکه مطالعات ایرانشناسی از دیرباز در ایران مورد توجه بوده است چرا در این حوزه با کمبود منابع مواجهایم؟
یکی از مشکلاتی که در این مدت فعالیت در حوزه ایرانشناسی واقعا محسوس بود، کمبود منابع ایرانشناسی است. همانطور که عرض کردم، ایرانشناسی مبحث بسیار گستردهای است. قدمت دوره تاریخی آن به سه هزار سال و دوره پیش از تاریخش به بیش از هفت هزار سال میرسد. طبیعتا چنین فرهنگ گستردهای نیاز به منابع بسیار وسیعی نیز خواهد داشت. یکی از مهمترین وظایف ایرانشناسی مطالعه در آثار و تحقیقاتی است که ایرانشناسان از دیرباز درباره ایران کردهاند و حاصل آثارشان به صورت سفرنامهها و گزارشهای تاریخی، ادبی و فرهنگی منتشر شده است. بیشتر این آثار به زبانهایی است که باید ترجمه شوند و مورد نقد و بررسی قرار گیرند. متاسفانه امروزه دسترسی دانشجویان ما به این منابع بسیار محدود است. این در حالی است که در دوره تحول اطلاعات به سر میبریم. نتیجه چنین وضعیتی این است که دانشجویان کارشناسی ارشد ایرانشناسی در حالی تحصیلاتشان را به پایان میرسانند که به همه این آثار دسترسی ندارند. یکی از راهکارهای بهبود چنین وضعیتی این است که در ایران از کسانی که در این زمینه قلم میزنند، استقبال کنیم و معتقدم یکی از وظایف مراکزی که به نحوی نام ایرانشناسی را برخود دارند، حمایت از این مولفان، مترجمان و کسانی است که در این زمینه فعالیت میکنند. بهطور کلی میتوان چنین ارزیابی کرد؛ آثاری که خارجیان نوشتند غالبا در دسترس نیست و آثاری که ایرانیان نوشتند بسیار محدود است. متاسفانه مراکزی که از بودجههای خوب دولتی بهرهمند هستند فعالیتهای بسیار ناچیز دارند و آنها که مانند مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی از تالیف و تحقیق در این آثار استقبال میکند و پژوهشگران ارزندهای در آننجا تربیت کرده همواره از دریافت بودجه و کمکهایی مالی رنج میبرد و مثلا مجبور به تعطیلی دانشنامه ایران میشود.
همین حمایت نکردن از پژوهشگران ایرانشناس باعث میشود تا ایرانشناسان خارجی فعالتر از ایرانشناسان داخل کشور باشند و آثارشان شناختهتر شود. چرا برای این مساله راهکاری وجود ندارد؟
بدیهی است که ایرانشناسان در کشورهای متعددی از حدود قرن هفدهم به تحقیق در تاریخ، ادبیات، زبانها، ادیان، جامعهشناسی و علوم ایرانی پرداختهاند. شاید نخستینبار طلیعه ایرانشناسی در همین زمان در هلند و از سوی اعضای هند شرقی برای آموزش زبان فارسی ظاهر شد. پس از ترجمه آثار سعدی و دیگر ادیبان فارسی و با آشنایی اروپاییان با فرهنگ و ادب فارسی طی چند قرن مجموعه بسیار گستردهای از تحقیقات ایرانشناسی فراهم شد. امروزه پژوهش و تحلیل این مجموعهها برای شناخت واقعی مردم و سرزمین ما بسیار مهم است. اما این پژوهشها نیاز به برنامهریزی و حمایت مستمر از سوی نهادهای فرهنگی و ایرانشناسی دارد. ما خوشبختانه محقق در این زمینهها داریم. استادان و فارغالتحصیلان این رشته آماده کار هستند اما لازمه آن باور به این واقعیت است که ایرانشناسی برای اداره این سرزمین از نان شب واجبتر است. ما نیاز به کسانی داریم که به ایران و ایرانشناسی عشق بورزند و در این راه از کار بیوقفه نهراسند. همچنین نیاز به نهادهای علمی و فرهنگی داریم که از آنان حمایت کنند. باید یادآوری کنم که یکی از کسانی که به عنوان استاد ایرانشناسی و معاون بنده در انجمن ایرانشناسی آثار ارزشمندی از خود به جای نهاد طهمورث ساجدیصبا بود که متاسفانه سال گذشته از میان ما رفت. انجمن ایرانشناسی با همکاری خانه کتاب مجموعه مقالات این ایرانشناس برجسته را در دست تهیه دارد.
آثار شاخص بسیاری از سوی ایرانشناسان خارجی تالیف شده است چرا در این حوزه و با وجود تالیفات داخلی محدود سراغ ترجمه این آثار نمیرویم؟
البته در حال حاضر دانشجویان ما با آثار ایرانشناسان سرشناس آشنا میشوند. با آثاری که مثلا در انگلستان با توماس هاید، در فرانسه با آنکتیل دوپرون، و در ایتالیا با رایموندی آغاز شد و حاصل پژوهشهای آنان تالیفات مهمی در زمینه زبانهای ایرانی و ادبیات فارسی بود. اما همانطور که متذکر شدم، ترجمه و تحقیق درباره این آثار نیاز به برنامهریزی علمی و حمایت متولیان مراکز ایرانشناسی و دانشگاهها دارد. باید حلقههای ترجمه ایجاد شود و آثار ایرانشناسان از زبانهای مختلف به زبان فارسی ترجمه شود. به تازگی با کمک گروهی از دانشجویان گروه ترجمه در انجمن ایرانشناسی تشکیل دادهایم اما این گروه بدون حمایت مالی رونقی نخواهد داشت. افزون بر این، یکی از نهادها که در زمینه تالیف کتب درسی میتواند راهگشا باشد سازمان سمت است. در این باره نیز مذاکراتی با همکاران آن سازمان صورت گرفته که امیدوارم به ثمر برسد. همچنین امیدوارم خانه کتاب و نهاد جایزه جهانی کتاب در زمینه حمایت از مترجمان آثار برگزیده ایرانشناسی که تا کنون مجموعه بسیار مهمی را تشکیل داده است همکاری بیشتری بفرماید.
برخی از ناشران ایرانشناسی بر این باورند که باید از سوی سازمانهای دولتی بیشتر مورد حمایت قرار گیرند تا بتوانند آثار شاخصی منتشر کنند. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
گام بعدی، حمایت از ناشرانی است که در زمینه انتشار آثار ایرانشناسی فعالیت میکنند. طبیعتا ناشر اثری را منتشر میکند که سرمایهاش را برگرداند. وقتی ناشری نگران بازگشت سرمایه باشد، کار نمیکند. در این راستا، یکی از اولویتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید این باشد که از انتشار آثار ایرانشناسی حمایت کند. بهعنوان مثال در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی اثری بیست جلدی به نام «تاریخ جامع ایران» تالیف شد. این کتاب از قدیمیترین ایام آغاز و تا دوره معاصر را دربرمیگیرد. به جرات میتوان گفت که یکی از معتبرترین و بزرگترین آثاری است که درباره تاریخ ایران به همت گروهی از دانشمندان ایرانی و غیر ایرانی تالیف شده است. طبیعی است که اگر حمایت سازمانهای دولتی نباشد، چاپ چنین اثری کاری بسیار دشوار خواهد بود. در حقیقت بعد از تاریخ کمبریج نخستینبار است که خود ایرانیان در این کار گام گذاشتند و تاریخ جامعی را تالیف کردند. همانگونه که رئیس این مرکز میگفت، امیدوارم همانگونه که در هرخانهای یک جلد کلامالله مجید و یک جلد دیوان حافظ وجود دارد، روزی برسد که در خانه هر ایرانی یک جلد «تاریخ جامع ایران» نیز یافت شود. چراکه هر ایرانی باید تاریخ خود را بشناسد و این بهترین کاری است که در این زمینه انجام شده است. اخیرا مطلع شدم که فایل این تالیف عظیم به صورت قاچاق تهیه شده و رایگان در کانالهای مجازی در دسترس است!
جنبه دیگر که به عقیده من مهمتر از دیگر جنبههاست، معرفی و نقد این آثار و تالیفات است. همان کاری که شما در خبرگزاری کتاب ایران انجام میدهید و کتابهای روز را معرفی میکنید و گاهی حتی شاهد معرفی مفصل و خوبی از برخی تالیفات هستیم. این کار باید در سطح بینالمللی انجام شود، یعنی آثاری که در ایران منتشر میشود و آثار مهمی در معرفی هویت ایران بهشمار میآید باید در سطح جهانی تبلیغ و معرفی شود. بسیاری از ایرانشناسان متاسف میشوند که آثاری در ایران منتشر میشود اما آنها از آن مطلع نمی شوند. انجمن ایرانشناسی نیز ماهانه جلسات نقد و بررسی آثار ایرانشناسی را هم در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و هم در سرای اهل قلم برگزار می کند. اخیرا برخی ناشران نیز به این شیوه ارزشمند روی آوردهاند. مساله بعدی امکاناتی است که برای ارسال کتابها به خارج از ایران باید در اختیار ناشران بگذارند. پس توزیع کتاب در ایران و هم ارسال آن به خارج از کشور حائز اهمیت است.
یکی از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، این است که ارسال کتاب به خارج از کشور از سوی اداره پست شامل تخفیف چشمگیر نمیشود. در حالی که در همه جای دنیا، به کتاب و آثار مطبوعاتی با توجه ویژهای نگاه میکنند و تخفیفات خاصی به آن میدهند. در ایران ناشران گله دارند از اینکه هزینه ارسال کتاب گران است. یکی از مراکزی که بیشتر به تالیف روی آورده تا ترجمه موسسه سمت است. این موسسه پژوهشگران را ترغیب میکند به اینکه در رشتهها و زمینههای مختلف ایرانشناسی به تالیف بپردازند. یکی دیگر از نکات آسیبشناسی ایرانشناسی، بی توجهی به ترجمه آثار ارزشمند فارسی به زبانهای دیگر است. به عقیده من، آثار و تالیفاتی را که حاصل سدهها تلاش ادبا و دانشمندان ایرانی بوده است و اکنون در دسترس داریم به خوبی معرفی نکردهایم. برای مثال چقدر در باب معرفی آثار بیرونی، طبری، ناصرخسرو و شاعران و نویسندگان ایرانی دوره معاصر کار کردهایم؟ تقریبا نزدیک به هیچ.
کتابهایی را که در حوزه ایرانشناسی در بازار وجود دارند میتوان در سه بخش جای داد؛ یکی آثار عامهپسند، دیگری تخصصی و بخش سوم کتابهای تصویری. به عقیده شما چقدر این سه بخش با هم رشد کردهاند و کدام یک پربارتر بوده است؟
سفرنامهها یک دسته از آثاری هستند که اگر به خوبی ترجمه و معرفی شوند طرفداران بسیاری در عموم جامعه ایرانی خواهد داشت. درباره معرفی ایران و ارزشهای آن به زبانهای دیگر کار نکردهایم. اینگونه آثار که میتواند بهویژه تصویری هم باشد تاثیر بسیاری بر معرفی ایران دارد. در این باره کمکاری نهادهای مسؤل نگرانکننده است. البته در سایر زمینهها کارهای خوبی صورت میگیرد. مثلا در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی آثار خوبی منتشر میشود. یکی از مراکزی که باید از آنها یاد کنم، مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب است که زحمت بسیاری در زمینه چاپ آثار دستنویس و خطی دوره اسلامی متحمل میشوند که قابل قدردانی است. این مراکز مشتاق به فعالیت در حوزه ایرانشناسی هستند اما نیاز به حمایت دولت و مراکز دیگر دارند. در زمینه تهیه کتابهای مصور، کار باید بسیار بیش از این باشد. طبیعتا یکی از شیوههای معرفی در ایران، تهیه آثاری است که مصور و همراه توضیحات باشد. حسن این آثار در این است که خیلی وقت خواننده را نمیگیرد و با یک تصویر میتواند مفهوم را منتقل کند. منتهی این کار باید با یکرشته معیارهای پیشرفته علمی و فنی انجام شود. موضوع بعدی این است که امروزه آثاری را میبینیم که پربار نیستند یا درست به زبان انگلیسی یا زبانهای دیگر ترجمه نشدهاند، در این زمینه باید بیشتر کار شود. به هر حال در زمینه تالیف و تدوین کتب ایرانشناسی باید سعی و تلاش بیشتری کنیم؛ چراکه کمبودها در این زمینه بسیار است.
به عقیده شما در تالیفات ایرانشناسی نسبت به 30 سال گذشته چه تغییراتی را شاهد بودهایم؟
امروز انتظار ما بیشتر از آن زمان است، چرا که دسترسی به منبع عظیم اطلاعاتی مانند اینترنت داریم. به عقیده من افرادی که در گذشته تلاش میکردند و به تالیف و تدوین آثار میپرداختند، اگر این امکانات را در اختیار داشتند بسیار بیشتر از اینها به تولید آثار ارزشمند میپرداختند. بنابراین مقایسه این دو دوره با یکدیگر با توجه به یکسان نبودن ابزاری که در هر عصر در اختیار محققان است، مقایسه مناسبی نخواهد بود. با این حال معتقدم آن افراد تلاش بیشتری کردند، چون امکاناتی که امروز ما در اختیار داریم در دسترس آنها نبود. علامه دهخدا با آن امکانات محدود چندهزار فیش را جمعآوری کرد و بعدها با کمک سایر افراد این فرهنگ تدوین شد و مرحوم دکتر محمد معین با امکانات محدود آن زمان کتاب «برهان قاطع» را تصحیح و تهیه کرد.
یکی از بحثهایی که همواره درباره ایرانشناسی مطرح بوده است، بدبینی به مستشرقان و هدف آنهاست، به نظر شما آثار این مستشرقان و ایرانشناسان تا چه حد دچار تعصب و غرضورزی شده است؟
دلایلی که موجب شده مستشرقان به ایران توجه کنند، یکسان نیست. در گذشته مستشرقان به دلایل متفاوتی به مطالعه و شناخت ایران پرداختهاند. یکی از این دلایل، استعماری بوده است. کشورهای استعمارگر برای اینکه بهتر بتوانند این مملکت را استعمار و منافع خود را بیشتر کنند، به مطالعات ایرانشناسی پرداختند. البته این تنها دلیل توجه به ایران نبود. چرا که ایران جاذبههای علمی و فرهنگی، ادبی و تاریخی بسیاری دارد و گروههایی به دلیل همین جاذبهها به شناخت ایران روی آوردند و به هیچ وجه دید استعماری نداشتند. برای مثال مطمئنا هدف استعماری در مطالعاتی که درباره زبانهای ایرانی شده، در کار نبوده است؛ چراکه میخواستند زبانهای هند و اروپایی را بشناسند و شاخههای مختلف آن را مطالعه کنند، طبیعتا به زبان ایرانی نیز پرداختند. بنابراین همیشه پای مطامع استعماری درمیان نبوده است. در این میان وظیفه و تکلیف ما این است که از هر اثر علمی معتبری استفاده کنیم. ایرانشناس باید توانایی این را داشته باشد که آثار استعماری با اغراض سیاسی را تمیز و مورد نقد قرار دهد. این همان کاری است که مورخان انجام میدهند. مورخ با شم تاریخی خود اطلاعات را از لابهلای اسنادی که موجود است، استخراج و استفاده میکند. ایرانشناس نیز همین کار را میکند. بنابراین نباید صرفا به همه بدبین باشیم. چراکه ایران گنجینهای است که آثار چشمگیر فرهنگی، علمی، ادبی و هنری فراوانی را درخود جای داده و افراد را جذب خود میکند. بسیاری از افراد را میشناسیم که در آغاز با دید استعماری به ایران پرداختند اما بعدها چنان جذب ایران شدند که هدف سیاسی خود را فراموش کردند. افرادی چون نیکلسون مولویشناس در این گروه جای میگیرند.
کشور ما به لحاظ ایرانشناسی دارای جایگاه بالایی است. نیاز اصلی ما به ایرانشناسی کجاست و ما چقدر به این نیازها دسترسی داریم؟ به بیان دیگر در چه زمینههایی نیاز به تالیفات ایرانشناسی داریم؟
در زمینه جغرافیای ایران، چه جغرافیای تاریخی و چه ابعاد مختلف جغرافیا، تاریخ ایران و ابعاد مختلف آن و مهمتر از همه ایران فرهنگی نیاز به تالیفات بیشتر داریم. میدانیم که ایران اکنون از لحاظ تقسیمات سیاسی مرزهای مشخصی دارد اما از لحاظ فرهنگی بسیار وسیعتر از این است. ما چه تعداد تالیفات درباره ایران فرهنگی داشتیم که نشان دهد زبانهای ایرانی یا آداب و رسوم و باورهای ایرانی تا کجا گسترش پیدا کرده است. درباره مردمی که در ایران فرهنگی به سر بردند چقدر میدانیم؟ از دیگر حوزههایی که ما واقعا نیاز به منابع متنوع داریم، آموزش زبان فارسی است. کارهایی که در این زمینه انجام شده، کافی نیست و نیاز به سرمایهگذاری بیشتر در این بخش داریم. زبان فارسی در دنیای اسلام زبان دوم محسوب میشود. در بعضی از سرزمینها مانند چین حتی برای اینکه بتوانند برخی مشاغل روحانی را داشته باشند باید زبان فارسی بدانند، چون ایرانیها اسلام را به آنجا بردند. درباره معرفی چهرههای تاریخی، فرهنگی و ادبی ایران نیز باید به زبان فارسی آشنا باشند. از سوی دیگر زبان واسطه ارزشمندی در امور اقتصادی نیز به شمار میرود. بنابراین، باید برای آموزش زبان فارسی سرمایهگذاری کرد.
برای معرفی چهرههای فرهنگی، دینی، علمی و ادبی ایران نیز نیاز به تالیف و تدوین آثار معتبر داریم. همچنین در زمینه هنرهای ایرانی ـ اسلامی، سوال این است چه تعداد اثر میبینیم که این هنرها را معرفی کند؟ آداب و رسوم، جشنها و مراسم ایرانیان در حوزه ایرانشناسی جای میگیرند که مطالعات زیادی نیز در آنها صورت نگرفته است. همچنین در حوزه ادیانی که همین امروز در ایران در کنار هم زندگی میکنند بدون اینکه مشکلی با هم داشته باشند کاری صورت نگرفته است. ما جامعهای هستیم که از لحاظ فرهنگی بیش از دو هزار سال است که ادیان مختلف در کنار یکدیگر زندگی مسالمتآمیزی داشتهاند. یکی از منابعی که درباره ایرانشناسی بسیار ارزشمندند، سفرنامهها هستند. ولی متاسفانه بعضی از آنها چاپ نشدهاند، برخی تنها یک بار چاپ شده و به بوته فراموشی سپرده شدهاند. چون نویسندگان این آثار با چشم خود برخی وقایع را دیده و ثبت کردهاند و برای معرفی جامعه ایران بسیار مهم هستند. ما درباره همه اینها نیاز به تالیفات و همچنین حمایت مراکز دولتی، دانشگاهها و مراکز ایرانشناسی خواهیم داشت. نیاز داریم که ابعاد ایرانشناسی را بشناسیم و در این زمینه آثار لازم را تدوین کنیم و موسساتی که متولی ایرانشناسی هستند به انتشار این آثار همت گمارند و آنها را در دسترس همگان قرار دهند.
بیشتر پژوهشگران ایرانشناسی بر این باورند که بنیاد ایرانشناسی آنچنان که باید متولی آثار ایرانشناسی نیست. چرا سازمانی که نام ایرانشناسی را بر خود دارد تنها نام ایرانشناسی را یدک میکشد و خروجی قابل توجهی در این سالها ارائه نداده است؟
البته بهتر است این پرسش را از خود بنیاد ایرانشناسی بپرسید اما تا جایی که خبر دارم بخشی از فعالیتهای بنیاد در جهت آموزش ایرانشناسی به دانشجویان این رشته است. همچنین این بنیاد شعبههای متعددی نیز در سراسر ایران دارد. امید است در آینده شاهد آثار ارزندهای از این نهاد ایرانشناسی باشیم.
نظر شما