چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۵
اولویت کار ناشران هرمزگانی ترجمه است/ تعریف درستی از واژه فانتزی در زبان ما وجود ندارد

هرمزگان- کیان گلوانی، رمان نویس اهل بندرعباس معتقد است که ناشران هرمزگانی از تالیفات نویسندگان استقبال نمی‌کنند و اولویت آنها ترجمه است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): «کیان گلوانی» شانزدهم آبان‌ماه سال ۱۳۸۲ از ازدواج مادری بندری و پدری آذری زبان در بندرعباس پا به عرصه گیتی نهاد. وی دانشجوی رشته عمران دانشگاه تبریز و خالق رمان «آران دایان» است.

کیان در این اثر، مخاطب را با «آران دایان» شخصیت اول داستان و پسرک یتیم و منزوی اهل پردیسیا به تعقیب استاد لاوی دوست خانوادگی و معلم راهنمای دبیرستانش وارد کشتی هرمینا می‌کند و به دنبال این مسئله، وارد آکادمی علوم غریبه می‌شود. در این فرآیند او با دوقلوهایی اهل جانگلند آشنا شد؛ کشوری جزیره‌ای که سال‌هاست ارتباطش را با جهان بیرون قطع کرده و با هیچ کشوری روابط دیپلماتیک ندارد و شناخت دیگر مردمان از آن تنها به شایعات عجیبی که پیرامونش وجود دارد، محدود می‌شود.

سپس نخستین گره داستان رخ می‌نماید و خواننده نیز شبیه «آران دایان» در کشتی به ناچار مجبور به دست و پنجه نرم کردن با پرونده قتل افسر موتورخانه کشتی می‌شود و در این حین سر نخ‌هایی از حقیقت فاجعه هسته‌ای که او را یتیم، خاندانش را بی‌آبرو و کشور پردیسیا را با بزرگترین فاجعه زیست‌محیطی تاریخ بشر روبه‌رو کرده بدست می‌آید. در این گفت‌وگو شما را با دیدگاه این نویسنده جوان آشنا می‌کنیم.

کتاب «آران دایان»، نوشته «کیان گلوانی» با ویراستاری زهرا صنوبری در ژانر فانتزی، در ۳۱۰ صفحه مصور و در قطع رقعی و به قیمت ۱۹۰ هزار تومان، زمستان سال ۱۴۰۳ توسط نشر متخصصان تهران به چاپ رسیده است.

آران دایان کتابی در ژانر فانتزی معرفی شده است. اما اگر «فانتزی» را به «سرگرمی» ترجمه کنیم، شامل تمامی کتاب‌ها می‌شود، آران دایان علاوه بر سرگرمی تخیلی - علمی، معماگونه، پلیسی و جنایی نیز هست، از دیدگاه نویسنده «آران دایان» را صرفاً در دسته «فانتزی» قرار دادن، درست است؟

واقعیت امر این است که ترجمه درستی از واژه فانتزی در زبان ما وجود ندارد، اما به شکل کلی آن را برای خطاب قرار دادن آن دسته از کتاب‌های داستانی به کار می‌برند که با استفاده از عناصر جادویی و غیرواقعی، فضایی خیال انگیز برای داستان ایجاد می‌کنند و به این‌صورت میزان جذابیت را به اوج می‌رسانند؛ اما ترجیح کلی‌ام این است که «آران دایان» را به عنوان یک کتاب معمایی طبقه‌بندی کنم زیرا شاکله اصلی داستان بر این ژانر استوار است و عناصر جادویی صرفاً به سان کاشی‌کاری‌های زیبایی که برای زیبا سازی قصر به کار می‌رود، در داستان حضور دارند.

چقدر شخصیت «آران دایان» به شخصیت نویسنده اثر نزدیک است، به عبارت دیگر چقدر خودت را در آران دایان می‌بینی؟ به عنوان مثال آگاتا کریستی اطلاعات زیادی از اثرات زهر و سموم داشت که در داستان‌هایش استفاده می‌کرد و سم شناس قهاری بود.

شاید بتوان گفت که آران نسخه‌ای از من است که در جهان این داستان حضور دارد اما تفاوت‌هایی دارد که به علت اختلافاتی است که میان تجربیات هر دوی ما است؛ جدای از این بحث، قیاس آران با چنین شخصیت‌هایی که اشاره کردید، احتمالاً چندان درست نیست زیرا برخلاف این مثال‌ها من در زمان نوشتن داستان سعی کردم آران کمترین نقش محوری را به عنوان یک شخصیت اصلی داشته باشد و بار روایت داستان را تا حد امکان بر دوش دیگر شخصیت‌های داستان که بعضاً مانند «ژولیت ژائیر» برایم بسیار عزیزند، بسپارم.

استفاده از صور خیال در داستان‌های علمی - تخیلی، پلیسی و معماگونه چقدر می‌تواند به روند داستان و تکامل و باورپذیری آن کمک کند؟ اگر مخاطب نتواند در تخیل همراه و همگام با نویسنده باشد، عیب کار کجا است؟

بی‌شک پرداختن هر چه بیشتر به جزئیات جهان ساخته شده توسط نویسنده، توان مخاطب را برای برقراری ارتباط با داستان افزایش خواهد داد، اما این همیشه نکته‌ای مثبت به شمار نمی‌رود، به شخصه ترجیح می‌دهم در بعضی جزئیات، نویسنده مسئله را در اختیار خود مخاطب قرار دهد؛ پس به طور کلی هیچ عیبی در کار وجود ندارد صرفاً همانطور که نویسنده‌هایی با سبک‌ها و مهارت‌های متفاوت در نوشتن وجود دارند، خواننده‌هایی متفاوت با استعدادهای مختلف وجود دارند.

چرا در کشور ما رمان‌های عامه‌پسند که ژانر شناخته شده در جهان است و اقبال خوبی نیز دارد و رمان‌های تخیلی و علمی معماگونه و به عبارتی فانتزی نیز در این دسته‌بندی قرار می‌گیرد، بین طبقه نخبگان و روشنفکر اجتماع مغضوب است؟

پرسش بسیار خوب و بنیادینی‌ست که عموماً کمتر کسی جرأت پرسیدنش را دارد و من در پاسخ به آن به عنوان عضو کوچکی از این جامعه باید بگویم زمانی که به علت شرایط جامعه و وضعیت اقتصادی کشور، عامه مردم کتاب را از سبد خرید خود حذف می‌کنند و دغدغه‌های حیاتی‌تری نسبت به کتاب خواندن دارند، کتاب تبدیل به یک کالای لوکس از منظر اجتماعی می‌شود. با این تفاوت که برخلاف کالاهای لوکس اقتصادی، مانند خودروهای خارجی تفاوت چندانی میان قیمت کتاب‌ها وجود ندارد پس قشر خودفرهیخته پندار ترجیح می‌دهد کتاب‌هایی که به عنوان کتب نخبگانی شناخته می‌شوند را مطالعه کنند تا به این شکل امتیاز اجتماعی خود را افزایش دهند؛ قشر متوسط هم که باز عموماً کتابخوان نیستند و صرفاً به سبب عکس گرفتن و انتشار آن در شبکه‌های اجتماعی پای خود را به کتابخانه‌ها می‌گذارند به تبعیت از فرهیخته‌نماهای سرشناس آن کتاب‌ها را انتخاب می‌کنند؛ شما این سوال را در رابطه با کتاب‌های فانتزی و عامه پسند در برابر کتاب‌های نخبگانی پرسیدید اما ما این معضل را در رابطه با آثار ترجمه و تألیفی نیز داریم به طوری که بسیاری از این قشر نخبه کشورمان آثار ترجمه‌ای گوته را مطالعه کردند اما جز در شب یلدا، دیوان حافظ را باز نمی‌کنند.

در اروپا و انگلیس زمانی که مجموعه‌ «هری پاتر» منتشر می‌شد، چنان اقبالی از این گونه شد که کارشناسان علوم اجتماعی به آن سندروم هری پاتر می‌گفتند، گرچه این نوع کتاب‌ها در اروپا خوش درخشیدند و از راه ترجمه به ایران رسیدند اما نمونه‌های اندک ایرانی‌اش اقبالی نیافتند، از منظر شما چه دلایلی می‌تواند داشته باشد؟

اگر بخواهم بدون تعصب پاسخ دهم، دلیل اصلی‌اش این است که واقعاً جز چند اثر متوسط، نمونه‌ای در این گونه نداریم اما دلیل قابل توجه دیگر هم این است که به دلیل عدم وجود قوانین کپی رایت، آثار بین‌المللی بازار این گونه در ایران اغلب در اختیار کتب ترجمه است، ناشران هم متاسفانه همیشه آثار ترجمه را اولویت قرار می‌دهند زیرا چاپ اثری که در کشور خودش موفق بوده به مراتب ریسک کمتری نسبت به نوشته نویسنده ایرانی‌ای که قرار است برای اولین بار چاپ شود دارد؛ به شخصه تلخ‌ترین زمان‌ها در فرآیند چاپ این کتاب لحظاتی بود که به ناشران مراجعه می‌کردم و کتاب را توضیح می‌دادم و در آخر تنها سوالی که از من می‌پرسیدند این بود که این اثر ترجمه است یا تالیف؟ و هنگامی که می‌گفتم تالیف، بدون لحظه‌ای درنگ جواب رد داده و با من خداحافظی می‌کردند.

رمان‌های علمی - تخیلی و معماگونه از دیدگاه تو باید چه مولفه‌هایی داشته باشد؟

همانطور که پیش‌تر گفتم، به‌نظرم مولفه‌های این گونه، عناصر غیرواقعی و به زبان عامیانه جادویی هستند که در بعضی کتاب‌ها که آنان را فانتزی والا می‌نامند، مانند آثار تالکین و آثار مارتین، شالوده و اساس کتاب بر روی این عناصر بنا نهاده شده و در برخی کتب، مانند هری پاتر، نقش محوری دارند و در برخی دیگر، مانند آرتمیس فاول تنها نمادی از داستان به شمار می‌روند. به عقیده من تمامی کتاب‌های داستانی که شاکله اصلی آن‌ها خیال پردازی است اما مانند کتاب‌های علمی - تخیلی، منطق علمی چندانی برای این خیالات ارائه نمی‌کنند را می‌توان یک اثر فانتزی به حساب آورد و لزوماً عنصر ویژه‌ای در این زمینه وجود ندارد.

شما دانشجوی رشته عمرانی هستید و درس خواندن باید اولویت اول شما باشد و نوشتن کار سختی است و باید مدام درباره پروراندن سوژه فکر کنید، این تعادل را در نوشتن «آران دایان» که یک سال و نیم زمان بُرد، چگونه برقرار کردید؟

شاید بتوان گفت که تعادلی پیدا نکردم، بلکه از دیگر بخش‌های زندگی روزمره‌ام که به این اندازه برایم جذاب و دارای اهمیت نبودند زدم، به عنوان مثال تفریح اصلی من خواندن و نوشتن است و کلاً اهمیت خاصی به دیگر مسائلی که برخی از همسالانم آن‌ها را تفریح به حساب می‌آورند، نمی‌دهم و همان وقت را به نوشتن که علاقه اصلی‌ام است، اختصاص می‌دهم.

انگار در «آران دایان» مطالعه ژرفی در علوم غریبه داشته‌ای، آیا به نیروی ذهن و تسخیر موجودات عوالم دیگر که به شدت بشر از سپیده‌دم تاریخ به دنبال رجوع بسوی آن بوده، باور دارید؟

به شکل کلی به‌نظرم چیزی تحت عنوان علوم غریبه وجود ندارد، در واقع چیزی که ما امروزه به عنوان علوم غریبه می‌شناسیم، تلاش اجداد ما برای پاسخ به سوالاتی بوده که کامل درکشان نمی‌کرده‌اند، به عنوان مثال همین امروز هم مسائلی مانند ماده تاریک و سیاه چاله‌ها برای بشر امروزی علوم غریبه به شمار می‌روند. یقیناً روزی برای تمامی این خرافات و علوم غریبه یک پاسخ علمی پیدا می‌کنیم و تمامی آن‌ها را به عنوان بخشی از علوم تجربی طبقه‌بندی خواهیم کرد.

در رونمایی کتاب از انگیزه خاصی در نوشتن کتاب «آران دایان» حرفی به میان نیاوردی اما بسیاری از دانشمندان بر این باور هستند؛ کسی که می‌نویسد میل به جاودانگی نامش دارد یا می‌خواهد تجربیات زیستی، آرزوها و آمال خود را در اختیار نیامدگان پس از خود قرار دهد و …، تو از کدام دسته هستی؟

همانطور که گفتم انگیزه‌ای که چندان ویژه باشد نداشتم، صرفاً با توجه به شناختی که از خودم و مهارت‌هایم دارم می‌دانستم که می‌توانم اثر ارزنده‌ای خلق کنم و به‌نظرم آمد که بهتر است فرآیند نوشتنم که تا پیش از این کتاب نامنظم و صرفاً از سر علاقه‌مندی و فرار از مشکلات روزمره زندگی‌ام بود را هدفمند کنم تا به اثری تبدیل شود که قابلیت ارائه دادن به دیگر افراد را نیز داشته باشد و بتواند به دیگران اجازه بدهد تا با من در این تخیلات ذهنی‌ام همراه شوند.

آیا هنگام نوشتن رمان «آران دایان» به مخاطبت فکر می‌کردی؟ یعنی اینکه به رضایت مخاطبت گوشه‌چشمی داشتی؟

البته. من همیشه در جهان ادبیات خود را تنها یک مخاطب می‌بینم و به این سبب همیشه در هنگام نوشتن به دریافت و تجربه مخاطب از کتابم می‌اندیشیدم و همواره تلاش داشتم که یک رمان جذاب و در عین حال قابل فهم برای مخاطب را به ارمغان بیاورم تا هرکس فارغ از اینکه چقدر به این ژانر نزدیک و یا از آن دور است، بتواند تجربه‌ای لذت بخش هنگام مطالعه این کتاب داشته باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین