کتاب «فوتبال و سیاست در ایران» به نحوه برخورد ما، جامعه، دولت و حکومتمان با «فوتبال» به عنوان ابزاری نوظهور در عالم سیاست، میپردازد.
در کتاب حاضر بیان میشود که ارزشهای فرهنگی، هنجارها و نمادها از یك سو به ساختارهای سیاسی - اجتماعی شكل میدهند و از سوی دیگر در رفتار افراد تأثیر میگذارند. سنتها، آداب مذهبی، تجویزهای ایدئولوژیكی و قوانین اساسی شاكله اصلی هنجارهای فرهنگی را ترسیم میكنند. این قواعد، حقوق و تكالیف ساختارهای سیاسی - اجتماعی را هم در قلمرو نهادهای حكومتی و هم گروههای اجتماعی، نهضتها و احزاب سیاسی كه خواهان دخالت بیشتر در سیاستگذاری هستند، مشخص میكنند.
نویسندگان این کتاب در ادامه میافزایند: كنشهای فردی و واكنشهای افردا نسبت به اوضاع و احوال محیط، متأثر از گرایشهای ذهنی است كه ریشه در فرهنگ هر جامعه دارد. در این تعبیر كنشها صرفاً نتیجه محیط بیرونی نیستند، بلكه بازتاب تعامل میان درون و بیرون در یك میدان تجربه و فرایند یادگیری هستند. باید توجه کرد كه دخل و تصرف در عوامل و شاخصهای فرهنگی یك جامعه در كوتاه مدت ممكن نیست و هرگونه تغییر در این زمینه نیاز به برنامهریزی ظریف، دقیق و سنجیده در بلندمدت دارد.
در ادامه فصلهای کتاب مذکور بیان میشود که در بررسی وضعیت ورزشها و نیز اثراتی كه در جامعهشناسی ورزش به چشم میخورد، اینگونه مطرح میشود كه ورزش و تربیت بدنی با فرهنگ و ساختارهای اجتماعی فرهنگ رابطهای مستقیم داشته است. ساختارهای اجتماعی فرهنگ، ساختارهای ورزش را نیز دربرمیگیرد و هویت و جهتگیری آن را معین میكند.
بر اساس این طرز تفكر بازی ورزشی یك پدیده فرهنگی است كه باورهای یك جامعه را بازتاب میكند؛ یك مسابقه فوتبال به یك عده از مردانی كه با زدن ضربههای پا به توپ بازی میكنند، تقلیل نمییابد. فوتبال چون آئینه یك فرهنگ، حامل معانی نمادی است كه به خشونت پذیرفته شده، به شبكه اتحادها و دشمنیها، به تعلقات گروهی، به تأكید بر هویتها و داوهای سیاسی و اقتصادی جامعه وابسته است.
به این ترتیب با توجه به اهمیتی كه سیاست و بروز رفتارهای سیاسی در یك جامعه دارد و با توجه به نقش ورزش مدرن به طور عام و فوتبال به عنوان فراگیرترین ورزش مدرن به طور خاص (به عنوان یكی از مهمترین پدیدههای اجتماعی) در انسجامبخشی اجتماعی، هویتیابی و فراگیری نقشهای اجتماعی دارد؛ نویسندگان این اثر به آزمون این فرضیه میپردازند كه فرهنگ سیاسی ایرانیان معاصر بر سیاست و فوتبال ایرانی اثرگذار بوده و بر اثر این تأثیرات شاهد بروز رفتارها و الگوهای مشابه در هر دو عرصه بودهاند.
نویسندگان این کتاب ذکر کردهاند که بسته به اینکه مصلحت یا منفعت سیاسی اقتضا کرده، از فوتبال استفاده یا سوء استفاده شده است. سیاسیون همه چیز را برای پیشبرد اهدافشان بهکار میگیرند بهخصوص که فوتبال عمیقترین تاثیر را بین توده مردم دارد و بعد عظیم تبلیغاتی را داراست که کمترین پدیدهای در جهان چنین ویژگیاش دارد.
اما این دخالت سیاست در فوتبال مثبت است یا منفی؟ آیا وسیله همیشه هدف را توجیه میکند؟ ناگفته نماند که فوتبال نیز در مقاطع گوناگون از این رابطه بهوجود آمده، سود برده است اما معمولاً این منفعت آنقدری نبوده است که انتظارات را برآورده کند. از جمله منافعی که فوتبال از دنیای سیاست برده است، گسترش ابعاد ورزشی و اقتصادی فوتبال از طریق نفوذ سیاسیون و تصویب قوانینی است که گاه به نفع فوتبال بوده است.
در پایان کتاب حاضر نتیجه گرفته میشود که این مسئله که سیاست فوتبالی، به فوتبال سیاسی بیانجامد یا نه، بر عهده گذر زمان خواهد بود اما پرسشی که در این میان مطرح است، طبق معمول، نحوه برخورد ما، جامعه، دولت و حکومتمان با این ابزار نوظهور در عالم سیاست است؛ اینکه کشورهای مختلف، ولو با اتحادهای چندجانبه، تمام تلاششان را برای دراختیار گرفتن میزبانی رقابتهای ورزشی و به خصوص جام جهانی فوتبال میکنند و اینکه علیرغم همه تضادهای اعتقادی و فرهنگی، تن به پذیرش استانداردهای جهانی پذیرفته شده در میان ملتها میدهند و تساهل و تسامح فرهنگی را درقبال بهدست آوردن جایگاه بهتر و مهمتری در دنیا از مسیر ورزش و فوتبال، به عنوان یک تاکتیک موثر میپذیرند، همگی نشان دهنده عزم حکومتها و دولتها برای رشد و توسعه بیشتر در متن جامعه جهانی است؛ مسائلی که به نظر نمیرسد حتی در خوشبینانهترین حالت، مدنظر تصمیمسازان این مرز و بوم باشد و ما، در کنار همه فرصتهایی که برای داشتن یک جامعه بهتر و انسانیتر و برگرفته از تجربیات مهم بشری از دست میدهیم، از این هم به سادگی و با چند توجیه و تهدید و تطمیع خواهیم گذشت و هرگز نخواهیم دانست که لذت واقعی این ترکیب جادویی فوتبال و سیاست چه رنگ و طعمی دارد.
نظر شما