ژان باتیست تاورنیه جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی است که در عصر صفوی بارها به ایران و مشرق زمین سفر کرد. سفرنامه او در شرح وقایع دوره صفویه اهمیت بسیاری دارد. تاورنیه اطلاعات جالبی نیز درباره آداب و رسوم ایرانیان در عزاداری امام حسین (ع) ارائه میدهد.
تاورنیه درباره این مراسم چنین مینویسد: «اکنون از مراسم بزرگ ایرانیان که عزاداری مشهور امام حسین (ع) فرزند علی (ع) است سخن میگوییم. مدت هشت یا ده روز قبل از مراسم عاشورا، متعصبترین شیعیان سراسر بدن و چهره خود را سیاه میکنند و کاملاً لخت و عور، فقط با پارچهای کوچک در برابر قسمتهایی از بدن که باید پوشیده بماند، به کوچهها میروند. قلوه سنگی در هر دست دارند که به هم میکوبند در حالی که هزاران پیچ و تاب به تن و چهره میدهند و مدام فریاد میزنند: حسین، حسین، حسین، با چنان قوتی که کف از دهانشان خارج میشود. شب هنگام مردان مؤمنی هستند که در خانه خود از آنها پذیرایی میکنند و طعامشان میدهند. در این روزها همین که خورشید غروب میکند در گوشه میدانها و بعضی چهارراهها میانبرهایی برای واعظان برپا میکنند و همه برای گوش دادن به سخن آنها میآیند و مردم آماده مراسم میشوند.
عزاداری در حضور شاه صفوی
این سیاح فرانسوی با اشاره به مراسم عزاداری شاه صفوی در روز عاشورا مینویسد: «من این مراسم را آن طور که خودم در روز سوم ژوئیه 1667 (10 محرم 1078) دیدم شرح میدهم. آن روز، ناظر یا رئیس بزرگ دربار شاه برای من و هلندیان جای خوبی در میدان، روبهروی تالاری که شاه در آن بود، معین کرد. این تالار مانند یک سالن بزرگ به صورت پیشآمدگی در کنار دروازه قصر به ارتفاع طبقه اول یک عمارت ساخته شده است. سقف را که پر از نقوش شاخ و برگ طلایی است تعدادی ستون از زیر نگه میدارد.
در ساعت هفت صبح، شاه صفی دوم که تغییر نام داده است و اکنون شاه سلیمان نامیده میشود، به همراه بزرگان دربار آمد و بر تختش که در وسط تالار بود جلوس کرد. همه بزرگان برپا ایستاده بودند. به محض جلوس او، در انتهای میدان، بیگلربیکی سوار بر اسبی زیبا و به همراهش چند تن از بزرگزادگان جوان پیدا شدند. آنها مردمی را که به این مراسم آمده بودند به جلو راندند تا هر یک به صف خود روند، زیرا برای اجتناب از بینظمی که قبلاً رواج داشت، بدین صورت که اهالی یک محله شهر و وابستگان قلمرو یک روحانی میخواستند جلوتر از محله یا گروه دیگر باشند، شاه دستور داد که بیگلربیکی رئیس مراسم باشد و ردیف را تعیین کند.
چون او دست به کار شد تا حرکت هر یک از این محلهها یا دستههای شهر را، که به تعداد دوازده دستهاند، ترتیب دهد به او فرمان ایست داده شد تا سواری که مسلح به کمان و ترکش و شمشیر بود و به همراه او هفت مرد که هریک نیزهای راست در دست داشت و بر نوک هر نیزه سر بریدهای بود وارد میدان شوند. این سرهای بریده سر ازبکان بود که همسایه و دشمن طبیعی ایرانیاناند. شاه دستور داد تا به هر یک از نیزه داران که سرها را بریده بودند پنج تومان و به رئیس آنها ده تومان داده شود.
سپس بیگلربیکی به کار پیش بردن دستهها پرداخت و هر دسته یک عماری داشت که توسط هشت یا ده نفر حمل میشد. روی هر عماری تابوتی به بلندی چهار پا و طول پنج شش پا بود. چوب عماری با شاخ و برگ طلایی و نقرهای نقاشی شده بود و تابوت با پارچه زربفت پوشیده بود. همین که اولین دسته اجازه پیشروی یافت، سه اسب یدک با زین و برگ زیبا به جلو آوردند و در پهلوی زین، کمان و تیر و سپر و خنجر سته بودند.
وقتی که حدود صد قدم در میدان پیش آمدند و شاه را دیدند، آنان که آن سه اسب را آورده بودند اسبها را به چهار نعل واداشتند و همه دسته که به دنبال آنها بودند رقص کنان، در حالی که تابوت را بالا و پایین میانداختند، به دویدن پرداختند. هر یک شال و دستارش را به هوا پرتاب میکرد و انگشت در دهان سوت میکشید. پس از آنکه سه چهار بار دور میدان را دور زدند، دستههای دیگر هر کدام در ردیف خود و پیشاپیش آنها نیز سه اسب یدک آمدند و اینها نمونه اسبهایی بودند که امامان به هنگام جنگ سوار میشدند. این دستهها همان حرکات را انجام دادند و همان دورهای دسته اول را زدند. بر روی عماری، تابوتی کوچک به چشم میخورد و در تابوت یک بچه کوچک که خود را به مردن زده بود. »
اندر مصائب تعزیه!
او ادامه میدهد: «همه کسانی که این دو کودک را همراهی میکردند میگریستند و ناله و زاری عظیم میکردند. این تجسم و نمایش دو طفلان حسین (ع) است که پس از شهادت امام، در دست یزید، خلیفه بغداد، گرفتار شدند و به قتل رسیدند. وقتی که همه مردم و دستهها در میدان جمع شدند، با وجود نهایت نظمی که بیگلربیکی توانست برقرار سازد، باز هم عدهای بنای جنگ و دعوا را گذاشتند، زیرا به خوب جنگیدن به خصوص در حضور پادشاه افتخار میکردند و معتقد بودند اگر کسی در چنین موقعی کشته شود شهید محسوب میشود و در چنین وضعی هر کس چیزی میدهد تا کشته شود و با افتخار به خاک سپارند.
هنگامی که بیگلربیکی دید که جنگ و نزاع در گرفته است و ممکن است که بینظمی شدت بگیرد دستور داد تا پنج فیل را به جلو آورند و به میان میدان راندند و توجه همه را به سوی آنها جلب کرد. ای فیلها بر حسب مهارت خود، یعنی بنابر مقدار هزینهای که صرف آنها سده بود تا برای جنگ آزمودهتر شوند، به دنبال هم حرکت میکردند.»
نظر شما