همایش «کودک، ادبیات و لذتهای خواندن» برگزار شد / 3
كريستين ارياستر: بازی کردن سبب افزایش انعطافپذیرتری و شجاعت افراد میشود
كريستين ارياستر، مهمان مدعو نروژی در همایش «کودک، ادبیات و لذتهای خواندن» گفت: بازی کردن یک باید فرهنگی است که نیروی پیش برنده فعالیتهای خلاقانه دیگر است و بازیگر را وارد شرایط خاص روحی - روانی و فیزیکی میکند و سبب انعطافپذیرتری و شجاعت و جسارت بیشتر فرد میشود و میتواند خودش را به شکل کاملتری بروز دهد.
دكتر كريستين ارياستر، مهمان مدعو نروژی، در ابتدای سخناش در این همایش به ارائه توضیحاتی درباره سازمان مردمنهاد «نورلا» در نروژ پرداخت و گفت: من عضو انجمن «نورلا» در نروژ هستم. «نورلا» سازمان مردمنهاد کتاب کودک است که در سال 1355 شمسی تاسیس شد و از سال 2008 استراتژی و تمرکز آن روی ادبیات کودک بهعنوان یک قالب هنری بوده و این تمرکز تحتتاثیر کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل بوده است. کارهایی که در این نهاد انجام میشود، متمرکز بر سه حوزه پژوهش، اطلاعرسانی و آموزش است. قسمت آموزش این NGO عمدتا در قالب دو فاز آموزش خلاق و آموزشهای تکمیلی و عالی برای کتابداران، معلمان و افرادی که با کتاب کودک سروکار دارند برگزار میشود. در قسمت پژوهش مجلهای به نام ادبیات کودک چاپ میشود که شامل مقالاتی به زبان انگلیسی است و دسترسی به آنها آزاد است.
این پژوهشگر ادامه داد: در همان کنوانسیون کودک که سازمان ملل در سال 1989 تصویب کرده، اشاره شده که کودکان حق آرامش، صلح، استراحت و برخورداری از زمانی برای بازی و مشارکت در کارهای فرهنگی دارند. برنامه پژوهشی که در حال حاضر درگیر آن هستیم، بررسی اثرات برنامه «کولهپشتی فرهنگی» بر ادبیات کودک در نروژ است. طبق این برنامه قرار است در هر سال تحصیلی هرکدام از دانشآموزان حداقل با یک هنرمند در محیط مدرسهشان برخورد داشته باشند و بررسی میکنیم که ارائه ادبیات کودک در این برنامه چه تاثیری بر علاقهمند کردن بچهها به خواندن داشته و این که اصولا بچهها چه جایگاهی برای ادبیات کودک قائلند و آنرا چگونه هنری میدانند؛ البته پروژه ما در مرحله جمعاوری اطلاعات است.
وی در ادامه به ارائه مقالهای با عنوان «ساختار درگير شدن: چگونه ادبيات كودک خواننده را در تجربهای زيباییشناسانه مشاركت میدهد» پرداخت و گفت: تاکید من امروز بر این است که ادبیات کودک چه نوع هنری است. ادبیات کودک به طرزی سازمان یافته که برای کودکان باشد. لذت خواندن برای کودک مشتمل بر معنا دادن به کلمات، پیوند دادن و درگیر شدن در داستان و همزادپنداری با شخصیت و قهرمان داستان و دیدن چیزی است که قهرمان حس میکند و در همین مواقع است که کودک لذت خواندن را درک میکند.
این پژوهشگر حوزه کودک ادامه داد: در این پژوهش کتاب برونه Brune که جوایز زیادی را از آن خود کرده، بررسی کردهام. برونه داستان پسر بچهای به نام «رونه» را بیان میکند که شبها لباس ابرقهرمان میپوشد و در حالیکه اطرافیانش درگیر مسائل خودشان و مشغول تدارک فوت پدربزرگ هستند او به کارهای خود میرسد. در این داستان بچهها در جنگل خانه درختی میسازند که بچههای بزرگتر که دوچرخه دارند آنها را اذیت میکنند و خانه درختی را خراب میکنند. در نتیجه بچههای کوچکتر جایی به نام نگهبانان خانه درختی میسازند و شبها لباس ابرقهرمان میپوشند و دوچرخههای بچههای بزرگتر را رنگ میکنند. این مساله به پلیس کشیده میشود و در ادامه ماجرا، بچههای بزرگتر به دست پلیس میافتند.
بازی کردن سبب افزایش انعطافپذیرتری و شجاعت افراد میشود
ارياستر درباره این کتاب توضیح داد: تِم اصلی این داستان قهرمانبازی است و نشان میدهد پسر بچهها چگونه وارد بازی میشوند و از بازی خارج میشوند. هر سه بچه نقش ابرقهرمان را بازی میکنند. آنها عین شوخی و خنده تصمیم میگیرند و کاری انجام میدهند. قهرمانبازی بخشی از حل مساله برای کودکان است و بازی کردن عامل اصلی است، برای کنار هم بودن بچهها.
وی در ادامه با اشاره بهنظر محققی در کتاب «بازی سرآغاز فرهنگ» اظهار کرد: بازی کردن یک باید فرهنگی است که نیروی پیشبرنده فعالیتهای خلاقانه دیگر است و بازیگر را وارد شرایط خاصی میکند و هورمونهای ضد استرس در فرد ترشح میشود که اثرات مثبتی از نظر عاطفی، احساسی و روانی روی فرد دارد و فرد انعطافپذیرتر و آزادتر میشود و پذیرایی بیشتری نسبت به پدیدههای جدید و انجام کارهایی دارد که قبلا انجام نمیداده و در حالت بازی فرد شجاعتری میشود و میتواند خودش را به شکل کاملتری بروز دهد؛ در این شرایط متعهدتر است و احساس لذت و هیجان بیشتری میکند و این حالتها در زمان بازی تشدید میشود. وقتی دو کودک در حال بازی هستند، میزان شعفی که دارند و میزان تاثیرپذیریشان از یکدیگر بسیار بیشتر از حالتی است که بهصورت تکی بازی میکنند. کنش بازی باعث میشود، واقعیت دیگری به واقعیت ذهنی اضافه شود. این بازیگران در دنیای واقعی هستند، ولی در عینحال جهان خیالی خلق میشود که حاصل جهان درونی و ذهنی هرکدام از آنهاست و همه موانع موجود در این جهان تخیلی و ذهنی سوم رفع میشود و این جهان برای فرد نمودی واقعی مییابد، اما کودکان به راحتی میتوانند بین این سه قلمرو ذهنی حد و رمز تعیین کنند و آنها را از هم تفکیک کنند.
خواننده متن داستان را با تجربیات شخصی خود مطابقت میدهد
به گفته این پژوهشگر، در این کتاب واقعگرایی و فانتزی با هم تنیده شدهاند. دیالوگهای این کتاب جابهجا شدن بین جهانهای واقعی داستان، جهان ذهنی و جهان سوم خلق شده را نشان میدهد. در این داستان قهرمان اصلی بهعنوان فاعل معرفی میشود و کسی که ارتباط بین کنشهای «رونه» را برقرار میکند، خواننده داستان است. این متن متشکل از متن مکتوب و تصویر است و این بازسازی خواننده از متن و معنایی که به متن میدهد، براساس تصویری است که از هر دوی اینها در ذهن او شکل میگیرد.
اریاستر در ادامه با اشاره به نظرات محقق دیگری گفت: این محقق معتقد است که ما برای کلمات معنا میسازیم و کلمات به خودی خود معنایی ندارند و منتظرند ما آنها را پر از معنا کنیم و این کار را با بهکارگیری تخیل در متن انجام میدهیم و بین شخصیتهای داستان ارتباط برقرار میکنیم و به متن معنا میدهیم، ولی در ادبیات کودک آن چیزی که خاص است این است که خواننده کودک وارد جهان داستانی میشود و همراه کنشگر جلو میرود با اینکه داستان این کتاب از زاویه سوم شخص گفته شده و سوم شخص فردی بالغ است، اما براین اساس، داستان از طریق تاثیرات و دریافتهای حسی «رونه» از محیط، جلو میرود و رونه، فاعل و سوژه داستان محسوب میشود و تخیل خواننده کودک تحریک میشود و همه دردهای حسی رونه را با تجربیات قبلی خود تطبیق میدهد و هرکدام از خوانندگان میتوانند، براساس تجارب قبلی خودشان مرتبط با موضوع موردنظر روایت خاصی بسازند و کلمات را با این تجارب پر از معنا کنند.
وی این تکنیک و شیوه روایت را «چشمانداز کودک» نامید و اظهار کرد: این شیوه حاصل ترکیب صدا یا متن با یک چشمانداز است و هدف این است که شکافی که بین نویسنده بزرگسال و خواننده کودک وجود دارد را پر کند. کودک از منظر خودش جهان را میبیند با وجود اینکه نویسنده بزرگسال است. این شیوه خواننده را از جهان بیرونی به جهان درونی داستان میبرد و متن پر میشود از مطالب شخصی خواننده.
اریاستر گفت: البته وقتی این محقق به مبحث تصویرگری میرسد معتقد است که تصویر از متن متفاوت است و هیچ ابهام و فضای خالی در تصاویر کتاب دیده نمیشود و برخلاف کلمات که منتظرند از معنا پر شوند تصاویر معنای کاملی دارند. از چشمانداز این محقق میتوانیم بگوییم تصاویر فقط به خواننده کمک میکند که تصویر کلی از فضا و مکان و شخصیتهای داستان در ذهن خواننده ایجاد شود. برخلاف نظر این پژوهشگر محقق دیگری به نام «دونان» معتقد است تصویر هم مانند متن عمل میکند و در مواجهه با تصویر هم بیننده دو موقعیت جداگانه دارد و هدف شکل گرفتن یک دنیای بین ذهنی است. سبک فانتزی باعث میشود این امکان از جهان واقعی به جهان تخیلی راحتتر انجام شود، تصاویر هم کمک میکنند خواننده خودش را در موقعیتهایی به همراه سوژه و قهرمان داستان همراه کند.
نظر شما