سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مجتبی طالبی، نویسنده و پژوهشگر: آنچه که هرسال اردیبهشت مردم گلستان را زیباتر میکند و بسیاری از اهالی فرهنگ، هنر و اندیشه را به شرقیترین نقطه گلستان میکشاند، شعاع شعر و نور اندیشه و عرفان شخصیتی است که از او بهعنوان پدر ادبیات ترکمن یاد میکنیم.
عارف مسلمان ایرانی که شعرش همچنان زنده و جاری و نور معارفش همچنان هدایتگر است.
مختومقلی مانند تمام عارفان واصل، هم سفر آفاقی داشته و هم سفر انفسی را تجربه کرده است.
خیوه و خراسان و مازندران و افغانستان و هندوستان یعنی «مشرق آفاقی» را طی طریق کرده و علاوه بر آن در سیری أنفسی، به «مشرق عرفانی» رسیده است و اهل عرفان خوب میدانند که اشراقات ربانی، بی سیر و سلوک حاصل نمیشود.
این ابیات از اوست:
«دریای عشق، بسی جوشان است و ساقی بس خروشان!...
دل پاکدار در این بازار
که فرصت نخواهد داد، نه در یمین و نه در یسار …»
عرفان مختومقلی فراغی، عرفان «در عزلت ماندن» و «دور از جامعه بودن» نیست. عرفان مختومقلی، عرفانی اجتماعی است، یعنی حضور معنویت در بطن و متن جامعه، همان عارفی که سروده است:
«در جستجوی معشوق، بهسوی کانون عشق روانه شدم و در حالت سیر، به افلاک رسیدم و مجنون شدم تا بیابم آن لامکان را …»
همین عارف دلسوخته عاشق، درجایی دیگر از مردم ایلوتبارش میگوید و آنها را به وحدت و همدلی و ایثار دعوت میکند و میسراید:
«آنکه از ایل خود جدا مانده است
زاریکنان میجوید آن را
وان که دورافتاده از راه، مجدانه میپوید آن را …»
امروز ما به چنین عرفان و معنویتی احتیاج داریم.
عرفانی که از یکسو، باعث تعالی روحی فرد شود و از سوی دیگر، جامعه را بسازد.
عرفانی پویا! نه ساکن و ایستا...
عارفی در کنار مردم، نه جدا مانده از مردم...
بر این اساس، یک وجه عرفان باید خودسازی و وجه دیگرش باید جامعه سازی باشد.
جامعه بدون معنویت، جامعهای آسیبپذیر است و جامعه بدون هویت، جامعهای آسیبپذیرتر. شعر و اندیشه مختومقلی فراغی را باید بیشازپیش بشناسیم و بشناسانیم تا نسل امروز ما، در سرزمین برادری، هویت خویش را بشناسند و بدانند که از چه چشمهای، سیراب میشوند.
چشمه جوشان شعر و اندیشه مختومقلی فراغی باید جاری شود تا مردم کشورهایی که ارادتمند شعر و اندیشه فرزند آزادی هستند، بهرهمند گردند.
به یاد دارم که زمانی، رهبر معظم انقلاب فرمودند: «هر ایده، اندیشه و انقلابی که در قالب هنر نگنجد، ماندنی نخواهد بود …»
راز ماندگاری مختومقلی فراغی همین است. استفاده از هنر شعر، بهعنوان هنر مرسوم آن روزگار برای بیان معارف، عرفان، اخلاقیات و تمام مفاهیم بلندی که از مختومقلی در ذهن داریم.
برای معرفی و انتقال اندیشههای این شاعر و عارف بزرگ به نسل جدید، بازهم باید از زبان هنر بهره بگیریم. یکی از آن هنرها، موسیقی است که انصافاً یکتنه بار مسئولیت انتقال اشعار مختومقلی را طی بیش از دو قرن به دوش کشیده است؛ اما این کافی نیست.
متولیان فرهنگ و هنر که قرارمان بود سریال بسازند و نمایش تولید کنند، هنوز به نتیجه مطلوب نرسیدهاند. قطعاً موانعی داشتهاند که باید دستبهدست هم بدهیم و موانع را برداریم و از مردم هم کمک بگیریم و اساساً چه مبارک است اگر حوزه فرهنگ و هنر، بیشتر از این مردمی شود، مانند همین مراسم که مردم در آن نقشآفرین هستند و همهساله ترکمنهای دیار گلستان، از مختومقلی فراغی تجلیل میکنند.
مختومقلی به تجلیل ما نیاز ندارد. ما به اندیشههای او محتاجیم زیرا او آینه تمام نمای فرهنگ و زبان و هنر قوم ترکمن است و میراث دار هزار سال شعر و ادبیات فارسی و عرفان اسلامی است.
او از وحدت گفته است؛ آنجا که سروده:
«هرکس تسلیم دریا شود، دیگر رها نخواهد شد …»
در بین مفاخر تاریخی سرزمین جرجان و استرآباد و ترکمنصحرا، هیچ شاعری وحدتگراتر و تقریبی مسلکتر از مختومقلی نیست.
یک سنی حنفی مذهب ترکمن زبان که محب اهلبیت است و اشعار بلندی دارد در مورد اهلبیت عصمت و طهارت...
از شعر مختومقلی فراغی استفاده میکنیم که در مورد ولینعمت ما ایرانیها، حضرت امام رضا (ع) سرود:
«من در بین همسالان خود فردی بیهمال هستم...
عاشق و مجنون و شکستهحالم...
ای خدا! بهحق زوار آنکه در قلب خراسان است
تو را بهحق امام رضا ما را ببخش!»
به برکت همین آموزههاست که ترکمنهای عزیز ما، امروز محبان «قیزل امام» هستند و بامدد الهی، از امام رئوف کرامت میبینند و نام فرزندانشان را «رضا» و «معصومه» و «مشهد جان» میگذارند.
و به برکت همین آموزهها و معارف است که بین بسیاری از ترکمنها مرسوم شده که سفر آغازین زندگی مشترکشان را مشهد الرضا قرار میدهند و زنان، چارقد گلدار معروف ترکمن را نذر پرچم حضرت رضا (ع) میکنند و اگر بخواهند به سفر حج مشرف شوند، زیارت آستان قدس رضوی را مقدمه سفر معنوی خود میکنند تا برکات بیشتری شامل حالشان شود!
اینهمه زیبایی و معرفت و تقریب و وحدت، در سرزمین برادری ست که موج میزند و ما به آن افتخار میکنیم و آن را الگویی میدانیم برای جهان اسلام...
جهان اسلام به وحدت نیازمند است. همگرایی مذاهب اسلامی، در پرتو شعر و ادبیات و عرفان متجلی شده و باید تقویت شود و مختومقلی فراغی، در شمار منادیان وحدت و تقریب مذاهب محسوب میشود.
من از رسانهها و دستگاههای فرهنگی و هنری استان گلستان میخواهم که تبیین اندیشههای مختومقلی فراغی را منحصر در این ایام نکنند. در طول سال از مختومقلی فراغی بگویند و شعر و اندیشهاش را منتقل نمایند.
زحمات صداوسیما و فرهنگ و ارشاد اسلامی در این خصوص قابل تقدیر و ستایش است. آموزشوپرورش استان گلستان میتواند، دانش آموزان را با مختومقلی فراغی بیشتر آشنا کنند؛ با هر روشی که خودشان مصلحت میدانند. از برگزاری مسابقات دانشآموزی گرفته تا اردوهای فرهنگی.این اردوها برکات بسیاری خواهد داشت و موجب رونق گردشگری نیز خواهد شد و این مکان مبارک، محل رفتوآمد فرزندان گلستان ایران خواهد شد.
دانشگاههای استان گلستان میتوانند کرسی مختومقلی شناسی داشته باشند و پایاننامهها و مقالات، خاصه پژوهشهای تطبیقی، در محافل علمی ارائه شود.
این مطالبه در مورد سایر مفاخر سرزمین تاریخی جرجان و استرآباد نیز، هست. این منطقه، جزو پایتختهای علمی و فرهنگی جهان اسلام بوده و مفسران، محققان، دانشمندان و علما و شاعران و عرفای بسیاری را تقدیم جهان اسلام کرده است.
اگر از آنها نگوییم و آنها را نشناسیم و نشناسانیم، هویت خویش را از دست خواهیم داد.
مختومقلی، عارفی واصل است که زمزمه میکرد:
ای مختومقلی! بامدادان برخیز و هوکنان ریسمان توبه را بگیر … اگر بتپرستان خواسته خود را از بتها میخواهند، آیا مردان حق، مراد خود را از حقتعالی نخواهند گرفت؟!
آری، مختومقلی هم «فرزند دولت محمد آزادی» است هم فرزند «آزادی و آزادگی»، نگاه او به مفاهیمی چون «عدالت» و «آزادی» گویای این مدعاست.
او سروده است: پروردگارا مرا به ایمان قرین گردان و مگذار که راهزنان، راهم را بزنند … اگر بخواهم شمشیر دین را به دستگیرم توانی در من نیست و اگر بخواهم حاجت نیازمندی را برطرف کنم مرا یاری نیست… جز تو پناهی ندارم…
مختومقلی مثل بسیاری از اهل عرفان، هم سیر آفاقی داشته است هم سیر أنفسی، هم عشق زمینی داشته است، هم عشق آسمانی، هم اهل سیر و سلوک و عرفان بوده هم اهل شریعت، هم اهل علم بوده، هم اهل شعر، بنابراین میتوان گفت یکی از رازهای ماندگاری مختومقلی فراغی، پیوند میان همین دوگانههای معنادار است.
او گفته است: منم فراغی، سوزان در عشق، ایل به مال خود و من گریانم به حال خود، در میان خوف و رجاء سرگردانم و حیران!
یکی دیگر از مؤلفههای وجودی مختومقلی فراغی، تجربههای ناب عرفانی و معنوی است.
شگفتا که توانسته است بخشی از این تجربهها را که به شکل خواب یا مکاشفه بوده، با زبان شعر به تصویر بکشد و در قالب کلمه به اشتراک بگذارد.
تجربههایی که مختومقلی را بهجایی بیرون از عالم ماده سیر داده و او گزارش میدهد آنچه را دیده است!
مختومقلی فراغی، مُبلّغ یکی از مهمترین مشترکات اسلامی است. اهل معرفت میدانند که «حب اهلبیت» یکی مشترکات اصیل اسلامی است.
بیان فضائل و تبیین مقام و شخصیت خلفای راشدین، خاصه امام علی (ع) و اهلبیت پیامبر (ص) کاری است که پیشازاین بزرگانی چون فردوسی، عطار، مولوی و … در آثار فاخرشان به زیباترین وجه بیان کردهاند. از این منظر، مختومقلی را میتوان در شمار چنین بزرگانی نام برد. اگرچه در جایجای دیوان اشعار مختومقلی فراغی، نام نبی مکرم اسلام و اهلبیت پاکش دیده میشود اما اوج این عرض ارادتها در شعر «باغیشلا بیزنی» منعکسشده است آنجا که شاعر و عارف بلندآوازه ترکمن زبان، پس از نام رسول گرامی اسلام و اهلبیت پاکش و توصیف مقام یا گوشهای از داستان زندگی آنان، از آن بزرگواران طلب شفاعت میکند و این فهم عمیق خود از مفهوم شفاعت و حب اهلبیت را به تصویر میکشد.
داماد رسول و شیر خودت است
خدایا! بهحق امام علی ما را ببخشای!
چشموچراغم و نوردیدگانم است امام حسن؛
خدایا بهحق او ما را ببخشای!
مختومقلی میگوید که خاکپای آنهایم
و در راه امامان جان فدا هستم
بندهای کوچک و چون سائلی هستم هستم
خدایا بهحق عباسِ علی ما را ببخشای!...
و نکته آخر اینکه باید گفت؛ ما به مختومقلی احتیاج داریم نهفقط برای احیای زبان ترکمنی، بلکه برای فهم دقیق مفاهیم اصیل و مورد تأکید قوم ترکمن.
مفاهیمی چون «وحدت و همدلی»، «آزادی و شرافت»، «دینداری و آزادگی»، «شفاعت و حب اهلبیت»، «عدالت و ظلمستیزی»، «اخلاق و عرفان»، «طبیعت بهعنوان آیات الله»، «عشق و وصال» و…، کلیدواژههای فهم شعر و هندسه فکری مختومقلی فراغی است.
امروز خدا را شاکریم که در محیطی امن و سرشار از عطر وحدت و همدلی با یارانی فرهیخته میتوانیم بر مزار فرزند آزادی، گردهم آییم و از مفاخر این دیار تاریخی بگوییم.
این یعنی پیوند قومیت با ملیت...
این یعنی پیوند هنرمند با مردم...
شعر و اندیشه مختومقلی ماندگار است چون در قالب هنر عرضهشده است.
پیام مختومقلی فراغی به ما این است: اندیشههای بلند را با مجاهده حاصل و آن را در قالب هنر، عرضه کنید.
حسن ختام این نوشتهها ابیاتی از مختومقلی فراغی باشد که سرود:
«ای انسان! جان از تن به درخواهد رفت...
و فقط استخوان باقی خواهد ماند...
روح چندسالهات نیز سرانجام، راه جدایی پیش خواهد گرفت...
ای انسان، در خدمت خدا باش
عمرت را بیهوده ضایع مکن
که سرانجام آدمی مرگ است و آن آخرین منزل توست...
ای مختومقلی! گفتار گنهکاران کفر است...
درستکار باش و راستگفتار
که درگذر به جهان باقی، درستکاری و راستگفتاری
پل صراط تو خواهد بود، پلی بهسوی رستگاری …»
به گزارش ایبنا، مختومقلی فراغی شاعر و عارف ایرانی ترکمن در سال ۱۷۳۳ میلادی برابر با سال ۱۱۱۲ شمسی در روستای حاجی قوشان از توابع بخش مرکزی گنبدکاووس متولد شد و پس از ۵۷ سال زندگی در کنار چشمه عباساری در دامنه رشتهکوه سونگی داغی بین ایران و ترکمنستان درگذشت. پیکر این شاعر برای دفن به روستای آق توقای در ۴۰ کیلومتری غرب مراوهتپه در منتهی الیه شرق استان گلستان منتقل و در جوار آرامگاه پدرش دولت محمد آزادی به خاک سپرده شد.
نظر شما