یکشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۷
برنده جایزه بین‌المللی بوکر و مترجم اثر درباره توانایی‌های شگفت‌انگیز زبان سخن گفتند

«هان کنگ»، نویسنده بین‌المللی برنده جایزه «من بوکر» و «دبورا اسمیت»، مترجم کتابش درباره روابط مربوط به نوشتن و نگارش خود و سختی کار ورای یک زبان خاص یک کشور در مطلب زیر سخن گفته‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین، نویسنده و مترجم کتاب «گیاهخوار» که در هفته گذشته برنده جایزه «من بوکر» شده است طی سخنانی درباره این اثر و روابط خود در حین ترجمه این اثر سخن گفته‌اند.

«دبورا اسمیت»
«گیاهخوار» اولین تجربه من در ترجمه کتاب بود. به همین دلیل نمی‌دانستم چطور باید این کار را انجام بدم. من بیشتر اوقات زندگی‌ام را به کتاب خواندن گذراندم و تفاوتی برای آثار ترجمه‌شده یا آثاری که به زبان مادری‌ام بود قائل نبودم. پس از فارغ‌التحصیلی تصمیم گرفتم زبان دیگری یاد بگیرم و مترجم آثار ادبی شوم. زبان کره‌ای را انتخاب کردم زیرا می‌دانستم این کشور صحنه‌های ادبی بسیار خوبی دارد اما هیچ اثر کره‌ای نخوانده بودم زیرا هیچ‌وقت ترجمه‌ای از این آثار در بازار کتاب کشورم نیافته بودم. سپس در توضیح شغل خودم در توئیتر «مترجم» را انتخاب کردم و کتاب «گیاهخوار» را به یک ناشر پیشنهاد دادم و او از من خواست که کتاب را ترجمه کنم. وقتی شروع به ترجمه کردم نمی‌دانستم رابطه من با نویسنده اثر چگونه خواهد بود. نمی‌دانستم باید با او تماس بگیرم یا نمی‌دانستم «کنگ» می‌تواند به زبان انگلیسی صحبت کند یا خیر! بنابراین فقط به کارم ادامه دادم و کل کتاب را ترجمه کردم. سپس یک فهرست سؤال داشتم که برای نویسنده فرستادم و منتظر ماندم.

«هان کنگ»
کتاب «گیاهخوار» به چند زبان مختلف ترجمه شده بود اما من هیچ کدام از این زبان‌ها را بلد نبودم. وقتی ترجمه‌های مختلف کتابم را می‌دیدم حس عجیبی داشتم که نام و تصویر من روی کتاب بود اما کلمات در کتاب را نمی‌فهمیدم. بنابراین از ترجمه کتاب به انگلیسی بسیار خوشحال شدم و نکات و سؤالات مترجم برای من بسیار جذاب بود زیرا درک کردم که زبان چه توانایی‌هایی دارد. سؤال‌ها را پاسخ دادم و به همان آدرس فرستادم. چند سؤال هم خودم پرسیدم و ما شروع به رد و بدل کردن ایمیل به هم کردیم. گاهی فقط برای یک خط  یک صفحه توضیح نوشتم اما در کل بیشتر ایمیل‌ها بسیار کوتاه بود.

«دبورا اسمیت»
ساعات کاری «کره جنوبی» کاملاً با ساعات اداری «انگلیس» متفاوت است بنابراین مجبور بودم زود بیدار شوم یا دیر بخوابم که بتوانم با نویسنده در ارتباط باشم. این اواخر همه اوقاتم را به کار کردن سپری کردم و فقط زمانی که مغزم توانایی نداشت و نیاز به خواب داشتم کار را قطع می‌کردم. اخیراً سعی می‌کردم تا کمی استراحت کنم و برای قدم زدن به بیرون از خانه می‌رفتم. اگر بخشی از کتاب طول می‌کشید و نمی‌توانستم آن را انجام دهم آن را علامت می‌زدم و به بخش بعد می‌رفتم. بهتر است که چند ساعت پشت سر هم ترجمه کنید تا راه خود را گم نکنید و در جریان کلمات غرق شوید. موضوع جذاب در ترجمه یک کتاب این است که نویسنده نمی‌تواند جلو تو را بگیرد و می‌دانی پس از ساعت‌ها ترجمه کلمات بسیاری خلق خواهی کرد و این سبب می‌شود که احساس کنید کار مفیدی انجام داده‌اید.

«هان کنگ»
من انسان سحرخیزی هستم زیرا نوشتن در صبح را بسیار دوست دارم. پس از چند ساعت نوشتن در آپارتمان خودم شروع به قدم زدن می‌کنم و درباره کارم فکر می‌کنم و بر خلاف «دبورا» که می‌گوید نویسنده نمی‌تواند جلو تو را بگیرد باید بگویم مترجم گاهی جلو نویسنده را می‌گیرد و باید اوقات زیادی را به پاسخ دادن درباره سؤال‌های مترجم صرف کرد. فاصله زیاد ما با هم موجب ایجاد مشکل خاصی نشد و ما رابطه خوبی با هم داشتیم تا اینکه بالاخره سال گذشته او را در «نورویچ» دیدم و حرف بسیاری برای گفتن به هم داشتیم. پس از آن نیز او برای ملاقات من به «کره جنوبی» آمد.

«دبورا اسمیت»
در «کره جنوبی» اوقات خوبی داشتم. «هان» مرا برای نهار به بیرون و اصولاً به یک رستوران که غذاهای گیاهخواری دارد می‌برد. سپس مرا به یک گالری برد که اگر تنها بودم نمی‌توانستم پیدایش کنم. بودن در «کره» مرا به یاد اتفاقات در کتاب می‌اندازد. پس از «گیاهخوار» تصمیم گرفتیم روی کتاب بعدی او که «اعمال انسانی» نام دارد کار کنیم که البته نیاز به تلاش بیشتری داشت تا جنبه‌های مختلف زندگی در این کشور را که در کتاب منعکس شده است دریابم. قبلاً و هنگام ترجمه «گیاهخوار» نمی‌دانستم چقدر زمان دارم و سرعت زیادی به خرج دادم و سه ماه زودتر از مهلت قرارداد کتاب را به ناشر تحویل دادم که البته ناشر را بسیار شگفت‌زده کرد اما حالا خوب می‌دانم چقدر زمان دارم و کار را با دقت بیشتری انجام خواهم داد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها