دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۰
همراه باشاعر همیشه درسفر/ نگاهی به مجموعه شعر«کسی نخواند، این شعرها برای اوست» سروده حسین رسول‌زاده

حسین رسول‌زاده را بیشتر برای نقدهای خوبش درعالم ادبیات می‌شناسیم اما او با انتشار «کسی نخواند، این شعرها برای اوست» نشان داد که علاوه برمنتقد بودن دارای حس‌هایی قدرتمند از شاعری هم هست.

 خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مجموعه شعر«کسی نخواند، این شعرها برای اوست» ظاهرا حاصل چندین سال از زندگی شعری شاعر است چون تغییر لحن‌ها، نوع به کارگیری واژه‌ها و همچنین تغییر محسوس چگونگی سازوکار کلی برخی ازکارها نشان می‌دهد که شاعرپس از گذشت هردوره کوتاه، سعی دارد که به نوعی خانه‌تکانی در امور خودشناسی و هچنین نوکردن حس و اندیشه‌اش درشعر دست بزند.

مجموعه شعر«کسی نخواند، این شعرها برای اوست»، سفری است که مدام در دروجود شاعر اتفاق می‌افتد، سفری که ناخودآگاه جسم و روان مخاطب را هم با خود همراه می‌کند:«حالا دیگر می‌دانم/ باران چیست/ سکوت سنگ را می‌فهمم/ حالا دیگر یاد گرفته‌ام/ چگونه تورا/ درچشم‌هایم گریه کنم/ در قلبم پنهان/ چگونه/ از ت بمیرم/ تادیگران/ مرا فارغ از غم/ بخوانند/ حالا دیگر می‌دانم/ چرا غروب آفتاب/ و یا پرواز شاپرک/ و عاشقانه‌های باران و برگ/ مرا به گریستن می‌برد/ من به راز رابطه‌ها پی برده‌ام/ حالا دیگر/ یاد گرفته‌ام چگونه/ بی تو/ باتو/ زندگی کنم/ حالا دیگر به ناامیدی خود/ خو گرفته‌ام»

تجربه‌های رسول‌زاده در این مجموعه گرچه ساده هستند و سرودشان درنگاه نخست آسان به نظر می‌رسد اما معماری کارها در کنار حسی از ایجاد تفکر نشان از روحیه شاعری دارد که فقط بر وجه سرگرم کردن مخاطب خود تاکید ندارد. شاعر در این مجموعه درتلاش است تا خواننده‌اش را باجهان ذهنی خود به سفرهایی دورو دراز دعوت کند، سفرهایی که گاه با استفاده ازکمترین کلمات ساخته شده‌اند اما تاثیری ماندگاربرجای می‌گذارند:«می‌خواه تو را/ به کوچه‌های کودکیم ببرم/ به آنجا که/ آسمانش پر از فرشته‌های خدا بود/ و باران/ که می‌بارید/ می‌توانستی صدای ارابه‌هایش را/ پشت ابرها/ بشنوی/ و کمان رنگینشان را/ به هنگام مکث باران/ ببینی/ کوچه پر ازخاطره بود/ پر از پسری که به یاد دختر همسایه/ کتاب می‌داد/ و پر ازپیرمردهایی که/ با آفتاب رابطه داشتند/ و یک چاه آب/ که مثل آسمان پاک بود/ وآسمان/ همیشه  آنجا پیشش بود...»

تلفیق ذهنیت‌های کودکی و پیوند زودهنگام به دوره جوانی و تصویرپیرمردها در این شعر، نوعی گذر زودهنگام عمر را به تصویر می‌کشد، گذری که با کولاژ چند حس و تصویر متفاوت ساخته شده اما خیلی زود ذهنیت خواننده را درگیر خود می‌کند. تاکید برشور و شوق کودکی و رسیدن زودهنگام پیری و مرگ در اغلب شعرها گرچه نشانی ازمرگ‌اندیشی شاعر دارد اما موید این حقیقت هم هست که او هردو سرود زندگی و مرگ را، به یک اندازه به رسمیت می‌شناسد و درمقابل هیچ‌‌کدام ازآنها جبهه گیری نمی‌کند:«رحمان که مرد/ تا سال‌ها/ صدای گرامافونش را پشت در اتاقش می‌شنیدیم/ هیچ سفرکرده‌ای / از یاد نمی‌رفت/ وهمیشه کسی/ درچشم‌های خیس یک منتظر/ آواز می‌خواند/ کوچه پر از گل‌های محمدی بود/ و نیلوفری که بر دروازه‌های چوبی/ نگران مسافران تهیدست/ خانه رود پراز پاکی بود/ پر از بازی بود/ می‌خواهم تو را/ به گوچه کودکیم ببرم/ با من بیا/ این برف آن سال‌هاست که/ اکنون/ می‌بارد»

محموعه شعر«کسی نخواند، این شعرها برای اوست» درشمارگان هزار نسخه و قیمت پنج‌هزار تومان از سوی انتشارات پیام امروز عرضه شده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها