به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، داستانهاي اين مجموعه از يك خط دروني پيروي ميكنند و با وجود شباهتهايي در موضوع داستانها، فضاهايي متفاوت از هم را شكل ميدهند.
زنان داستانهاي اين اثر تا جايي در بند عشقي يكسويه قرار ميگيرند كه قدرت تحمل دوري از آن را نداشته و ترجيح ميدهند در رابطهاي سرد باقي بمانند و به نقل از راوي اول شخص داستان «ماليخولياي محبوب من»: «چيزي كه تمامم كرد و طاقتش را نياوردم حسرت نداشتنت نبود، ترس پاك شدنم بود از ذهن تو.». آنها در سرنوشت و تصميمگيريها مهم زندگيشان بيتاثير هستند و ناگزير در مسيري كه برايشان تعيين ميشود، قرار ميگيرند.
اغلب داستانهای این کتاب با زباني نسبتا يكدست نوشته شدهاند اما فضاي سرتاسر سياه و نااميد راويانِ بينامِ داستانها، در وهله نخست در چارچوب نقد مخاطب قرار ميگيرد و ذهن مخاطب را با اين پرسشها روبهرو ميكنند كه تا چه ميزان ميتوان داستانهاي اين مجموعه را به مسايل مرتبط با جامعه تعميم داد؟! و آيا فقط در جامعهاي با زناني شكننده زندگي ميكنيم كه قدرت رويارويي با چالشهاي روابط احساسي را ندارند؟
داستانهاي «ماليخولياي محبوب من» حول محور زناني شكل ميگيرد كه پس از سالها صداقت و وفاداري در رابطه عاشقانهشان، با بيتفاوتي و بيرحمي، طرد ميشوند. زناني كه با كنار گذاشته شدن، نه تنها از زندگي و اجتماع دور ميشوند بلكه به مرز پوچي رسيده و در نهايت به مرگ يا زندگي بيهدف تن ميدهند، براي مثال در داستان «باد ميآيد با بوي تو» آمده است: «چند وقت بعد شنيدم كه دختري رفته آن بالا و نميدانم چه شده كه پرت شده پايين و شده اولين آدمي كه در برج ميلاد خودكشي كرده. خبرش حرصم را درآورد انگار آن بدبخت يكجورهايي ايده من را دزديده بود.»
«چشمهايي كه مالِ توست» داستان زني است كه با پسر كوچكش زندگي ميكند. او كه به اصرار همسرش، جدايي را ميپذيرد، سعي دارد تا با چند شيفت كار در طول روز از خانوادهاش حمايت كند و در اين ميان، نسبت به آينده تمام زنان بدگمان ميشود.
رهنما در داستان «فلامينگو» از زني مينويسند كه پس از جدايي از سام تدين به بارسلون مهاجرت ميكند و پس از پنج سال، در جشني كه به مناسبت سال نو ايراني برگزار شده بود، تدين را ميبيند و با بيتفاوتي او روبهرو ميشود.
«اعترافات يك عشق» درباره زني است كه از رابطهاي عاشقانه كنار گذاشته ميشود. او براي ادامه اين رابطه تلاش ميكند اما با اصرار وحيد به سادگي جدايي را ميپذيرد اما نميتواند از فكر به اين رابطه رهايي يابد، در حالي كه وحيد با همسرش نگين درخشان كه هنرپيشه مطرحي است زندگي بسيار موفق و رويايي سپري ميكند.
«عروس شمارهي 2» داستان زني است كه در روز عروسياش، خاطرات نامزد سابقاش، سيامك را مرور ميكند. او كه به خواست پدر، ازدواج را پذيرفته است، براي تغيير مسير زندگياش تلاش نميكند و تنها به خاطراتش پناه ميبرد.
پيشتر بهاره رهنما درباره كليت موضوع داستانهاي اين مجموعه به «ايبنا» گفت: اين كتاب از هفت قصه تشكيل شده كه با يك خط دروني و تم اصلي «فراموشي»، به هم متصل هستند. مجموعه داستان «ماليخوليايي محبوب من» درباره زنهاي ايراني است كه مجبورند به دليل تربيت عاطفي كه از كودكي همراهشان است، از ارتباط عاطفي و داستانهاي عاشقانه جدا شوند.
وي يكي از مهمترين دلايلش را براي نوشتن اين اثر، دخترش دانست و گفت: اين كتاب براي دخترم و دختران ايراني است، زيرا دوست دارم در نسل بعدي، زنان قدرتمندتري به لحاظ عاطفي و اجتماعي نسبت به زنان امروزمان ببينم كه ميتوانند پا به پاي مردان از چالشهاي عاطفي عبور كنند. به اعتقاد من، اين اثر ميتواند از جايگاه روانشناختي يا حتي آسيبشناسي اجتماعي مفيد واقع شود زيرا زنان بايد بدانند كه براي زندگي در جهان امروز بايد قويتر از پيش باشند. به همين دلیل سعي كردم در اين اثر، زناني را متفاوت با آنچه كه امروز ميبينيم، به نمايش بگذارم.
«اردك زرد»، «چشمهايي كه مالِ توست»، فلامينگو»، «اعترافات يك عشق»، «عروس شمارهي 2»، «باد ميآيد با بوي تو»، «ماليخولياي محبوب من» و «اين تابستان فراموشت كردم» از داستانهاي اين مجموعه هستند.
در بخشي از داستان «اعترافات يك عشق» ميخوانيم: «مادرم گمان ميكرد كه وحيد براي ادامه تحصيل از ايران رفته و فيروزه ميدانسته من به خاطر عشقي قديمي درِ دنيا را به روي خودم بستهام. اما خودم گمان ميكردم كه من تمام اين هشت سال را در كنار زندگي وحيد و نگين زندگي كردهام.»
مجموعه داستان «ماليخولياي محبوب من» در 104 صفحه، با شمارگان يكهزار و 100 نسخه، به قيمت پنج هزار تومان از سوي انتشارات نگاه منتشر شد.
بهاره رهنما، نويسنده و بازيگر، متولد اراک و فارغالتحصيل رشته حقوق قضایی در مقطع کارشناسی است.
مجموعه داستان «چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس» از اين نويسنده در تابستان سال 1388 از سوي نشر چشمه روانه بازار كتاب شد.
دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۷
نظر شما