سه‌شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۵:۵۳
بيست و سه داستان در «رودخانه‌ای كه می‌رفتيم»

«رودخانه‌اي كه مي‌رفتيم» بيست و سه قصه‌ي كوتاه «رامين جهان‌پور» براي نوجوانان است. داستان‌هاي اين كتاب ريشه در دوران نوجواني جهان‌پور دارند.

ايبنا نوجوان: اين كتاب كه به‌تازگي توسط انتشارات روزگار راهي كتاب‌فروشي‌ها شده است، ريشه در خاطرات دوران نوجواني «رامين جهان‌پور» دارد.
او در مقدمه‌ي كتاب آورده است: «مي‌خواهم با اين بيست و سه قصه، شما را وارد ماجراهايي كنم كه شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشد و هم ‌اين‌كه به نوجوانان امروز بگويم نوجوان‌هاي نسل‌هاي قبل چگونه و در چه حال و هوايي زندگي كرده‌اند

همه‌ي داستان‌هاي اين كتاب از زبان نوجواني به نام «بهروز» روايت مي‌شود. فضاي بعضي داستان‌ها هم براي بيش‌تر مخاطبان آشناست: «... سرك كشيدم تا ورقه‌ي حامد را بهتر ببينم اما او با دستش طوري روي سوال‌ها را پوشانده بود كه چيزي ديده نمي‌شد: «بهروز سرت تو ورقه‌ي خودت باشه!»
صداي آقاي ابراهيمي دلم را لرزاند.
دوباره به ورقه‌ام چشم دوختم. داشتم ديوانه مي‌شدم. چند لحظه بعد وقتي ديدم آقاي ابراهيمي از پشت شيشيه‌ي پنجره به داخل حياط نگاه مي‌كند از فرصت استفاده كردم. پايم را دراز كردم و آهسته زدم به ساق پاي حامد. به طرفم نگاه كرد. با اشاره‌ي دست گفت: «جواب سوال اول... اولي چي مي‌شه؟»
خيلي زود نگاهش را از من دزديد. انگار كه حرفم را نشنيده باشد. پايم را نزديك‌تر بردم و لگد محكمي به پايش زدم: «آخ...»
صداي فرياد حامد مثل توپ توي كلاس تركيد...»

«شبيه آرتيست‌ها» داستاني است كه در آن بهروز به‌خاطر لباس‌هاي نوي شب عيدش حسابي خوشحال است و به دوستانش فخر مي‌فروشد: «احساس مي‌كردم قيافه‌ام شبيه آرتيست‌هاي سينما شده و از خانه كه بيرون بروم لباس‌هاي سفيد و براقم چشم همه را خيره خواهد كرد... بچه‌هاي محل، سركوچه جمع بودند و با صداي بلند بگو بخند مي‌كردند. طبق معمول آن چند روز حرف از تعطيلات نوروزي بود و الك دولك و فوتبال. تصميم گرفتم به هيچ‌كدام از بچه‌ها محل نگذارم چون احساس مي‌كردم برايم افت دارد كه با آن لباس‌هاي شيك سراغ فوتبال و الك دولك بروم

«پستوي بن‌بست»، «مجله‌ي ورزشي»، «سينماي بروس‌لي»، «كبابي آقاسيد»، «ماشين روياهاي ما»، «زنبورها»، «كاسبي» و «ماهي سرخ، ماهي سياه» برخي ديگر از داستان‌هاي اين كتاب‌اند كه از زبان بهروز روايت مي‌شوند.

رامين جهان‌پور نخستين داستان اين كتاب را زماني كه تنها 15 سال داشته نوشته كه در يكي از نشريات كودك و نوجوان آن زمان هم متتشر شده است. او بقيه‌ي داستان‌ها را نيز طي سال‌هاي 1366 تا 1386 نوشته است.

برخي از داستان‌هاي اين مجموعه در مجله‌هايي مانند «دوست نوجوان»، «نهال انقلاب»، «كيهان بچه‌ها»، «رشد نوجوان» و «دوچرخه» منتشر شده‌اند.

«رودخانه‌اي كه مي‌رفتيم» را انتشارات روزگار با قيمت 3800 تومان منتشر كرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها