شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۷:۰۶
پاموك سراغ يك شخصيت ساده و بي‌تكلف مي‌رود

اورهان پاموك تنها نويسنده برنده جايزه ادبي نوبل از تركيه در مصاحبه‌اي كه ديروز انجام داد، از تصوراتش به عنوان يك نويسنده و نيز رماني كه در دست نوشتن دارد، سخن گفت._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) به نقل از حريت، پاموك در آخرين كتابش كه سال پيش با عنوان «رمان نويس ساده و احساساتي» منتشر شد، مجموعه اي از سخنراني هاي آموزشي‌اش را كه در دانشگاه هاروارد ارايه كرده، در كنار مجموعه اي از سخنراني هاي دانشكده اليوت نورتون جمع و عرضه كرده و در آنها تجربيات خود به عنوان يك رمان نويس را بيان كرده است. 

خود او سخنراني هاي نورتون را سخنراني هاي معتبري مي‌نامد و 
مي افزايد بخشي از اين سخنراني ها با نگاه به آثار امبرتو اكو، ايتالو كالوينو، ايگور استراوينسكي، خورخه لوييس بورخس، فرانك استلا و فرانك كرمود بيان شده است. 

او گفت «همين است كه نويسنده را نگران مي سازد» براي مثال همسر ايتالو كالوينو زماني سخنراني ها نورتون دانشگاه هاروارد را موجب مرگ همسرش ناميد. پاموك مي افزايد كالوينو بر اثر حمله قبلي پيش از اين كه ششمين سخنراني و آخرين آنها را در اين دانشكده ارايه كند، درگذشت. 

او مي گويد مي توانم اين حس را درك كنم. تصور كن كه يك نويسنده هستي و از جهان دانشگاهي به دوري و مجبوري تا براي يك محيط دانشگاهي سخنراني كني. من هم نگران و عصبي مي شوم، اما قبل از ايراد سخنراني سعي مي كنم تا خودم را آرام كنم. 

سخت ترين بخش سخنراني اين است كه تنها 45 دقيقه زمان داري و اين محدوديت زماني تفكرات تو را براي ايجاد يك چهارچوب محدود مي‌كند. 

پاموك افزود او به مطالعه سخنراني هاي خود به عنوان يك نمايش مي‌پردازد و همه چيز را قبل از ارايه تمرين مي كند. وي افزود امسال من يك عنوان دكتري از دانشگاه كلمبيا گرفتم. اما من هرگز در زندگي دانشگاهي ام يك استاديار نبودم كه حالا يك پروفسور شوم. در هرحال من حرف هاي زيادي براي گفتن دارم، يعني داستاني دارم كه مي‌خواهم آن را نقل كنم. نويسنده بودن شغلي ست كه تنهايي انجام مي‌شود و خيلي از افراد خجالت مي كشند كه به سراغ آن بروند. وقتي من براي سخنراني عمومي حاضر مي شوم، خجالتي و نگران و عصبي هستم اما بايد براي مصاحبه حاضر شوم يا در تلويزيون حضور يابم. 

پاموك گفت لهجه او مي تواند يك عامل نگران كننده باشد اما او هيچ مشكلي براي انگليسي صحبت كردن ندارد. بلكه به نظر او نكته مهم اين است كه بداني كلمات درست كدام ها هستند ، كجا بايد از آنها استفاده كني و بتواني روان صحبت كني. 

او گفت نوشتن در استانبول كار راحتي نيست زيرا تلاش هاي او براي نوشتن «موزه بي گناهي» به او نشان داد كه آنجا روابط بوروكراتيك زيادي حاكم ست و تلاش براي افتتاح موزه هم كار دشواري بود و خيلي به تدريج انجام مي‌شد. او كه همزمان با نوشتن اين رمان يك موزه هم در استانبول تاسيس كرده مي‌گويد وقتي مشعول آن كارها بودم مي خواستم فرار كنم و به دنياي نويسندگي باز گردم و به نوشتن بپردازم. 

او افزود از اينكه مي تواند هر جا بنويسد به خود مي‌بالد و اين هر جا مي‌تواند از سالن انتظار تا كابين هواپيما را شامل شود. او مي گويد 20 سال پيش نيمي از رمان «كتاب سياه» را در نيويورك نوشت. 

از رمان هاي پاموك بيش از 11 ميليون نسخه به فروش رسيده و از زماني كه او تنها 30 سال داشت، رمان هايش به عربي و فرانسوي ترجمه شدند. رمان هاي او اكنون به 60 زبان ترجمه شده است. خود او مي‌گويد وقتي جوان بودم شنيدم كه آثار يك نويسنده به 25 زبان ترجمه شده اند و هميشه فكر مي كردم اين يك موفقيت خيلي بزرگ است. 

او در سخنراني هايش به بيان احساستش در روش هاي نوشتن پرداخته و تاكيد مي كند كه اهميت شروع و پايان جمله در كارها برايش بسيار زياد است. او مي گويد به نخستين جمله كتابش خيلي فكر مي‌كند و همين جمله مي تواند او را به بخشي از رمان هدايت كند. او مي گويد من بايد روح رمان را ارايه كنم. براي همين هميشه درباره نخستين و آخرين جمله هاي رمان هايم يادداشت برداري مي‌كنم. 

رمان جديد پاموك درباره زندگي يك فروشنده «بوزا» در استانبول است. بوزا سبك تركي درست كردن ذرت يا نوشيدني هاي حاصل از گندم است. در اين كتاب زندگي يك بوزا فروش ديگر هم بيان مي شود و از مردمي مي‌گويد كه در مناطقي مثل گل تپه، كوش تپه و تارلاباشي زندگي مي كنند و خيلي از آنها هم مهاجر هستند. 

پاموك مي گويد وقتي درباره رماني مثل اين صحبت مي كند، كلمه‌اي كه بيش از هر چيز به يادش مي آيد واقع گرايي اجتماعي است. وي مي‌گويد رمان من همچنين بر افكار واقع گرايانه اجتماعي تمركز دارد و اسمش هم قرار است «چيز غريب توي ذهنم» باشد.با اين حال او هنور روي اين رمان كار مي‌كند و به زمان بيشتري براي به پايان بردن آن نياز دارد. 

از سال هاي جواني، پاموك مي گويد روياي نقاش شدن در سر داشت. او اين اعتراف را در كتاب اخيرش «داستان‌نويس ساده و احساساتي» نيز عيان كرده و مي گويد هنرمند بودن و نويسنده بودن چگونه شبيه هم هستند. او مي گويد وقتي 22 ساله بودم، ناگهان از نقاشي كشيدن دست برداشتم و يك رمان‌نويس شدم. او مي‌نويسد 35 سال بعد دوباره شروع به نقاشي كردن كرده است. 

پاموك مي گويد طرح بزرگ ساخت موزه بي گناهي را به انجام رسانده و موزه‌اش تمام شده است. او مي گويد هر جا بخواهم مي توانم آن را باز كنم. 

پاموك مي‌گويد دلش مي خواست بتواند موزه اش را پيش از دوسالانه استانبول افتتاح كند اما بعد تصميم گرفت افتتاحيه آن را به زمان ديگري موكول كند. 

او مي گويد من استانبول را ترك مي كنم تا در آمريكا به درس دادن بپردازم. اما دوست دارم وقت افتتاح موزه اينجا باشم. 

وي مي‌افزايد مي‌خواهد باز هم براي موزه كار كند، اما روند كارها براي افتتاحيه سخت بود و او اين كارها را شبيه كار به پايان بردن «كتاب سياه» مي‌داند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها