دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۲:۳۰
راز اهميت داشتن چيستي نظريه‌هاي علمي از نگاه فلاسفه

چاپ نخست كتاب «ساختار نظريه‌هاي علمي در علوم طبيعي و علوم اجتماعي» تاليف هادي صمدي از سوي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و هيات «حمايت از كرسي‌هاي نظريه‌پردازي، نقد و مناظره» منتشر و روانه بازار نشر شد.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اثر حاضر به سه دسته از نظريات فلسفي كه درباره چيستي نظريه‌هاي علمي ارايه شده‌اند، اشاره مي‌كند.

بر اساس مطالب كتاب، مشخص كردن چيستي نظريه‌هاي علمي از چند نظر براي فيلسوفان علم با اهميت بوده است. نخست آن كه نظريه‌هاي علمي محصول اصلي فعاليت دانشمندان است و دوم، تعيين اين كه نظريه علمي چيست و چه ويژگي‌ها و ساختاري دارد، مي‌تواند به عنوان ملاكي براي تميز دادن نظريه‌هاي علمي از غيرعلمي در نظر گرفته شود و سوم آن كه عمده مباحث مطرح در فلسفه علم، به نحوي مستقيم يا غيرمستقيم با نظريه‌هاي علمي ارتباط پيدا مي‌كنند و بنابراين، تلقي فيلسوف علم از چيستي آن بر ديدگاه او، در ديگر مباحث مطرح در فلسفه علم سايه مي‌افكند.

درباره چيستي نظريه‌هاي علمي نظريات متفاوتي ارايه شده‌اند كه نويسنده كتاب حاضر در سه فصل، به سه دسته از اين نظريات فلسفي كه درباره چيستي نظريه‌هاي علمي ارايه شده‌اند، اشاره مي‌كند.

اين اثر در فصل نخست، ابتدا به تعريف نظريه‌ و اهميت آن در علم و فلسفه علم اشاره مي‌كند و پس از ذكر چند مثال از نظريه‌ها و قوانين علمي، تفاوت‌هاي آنها را به رشته تحرير درمي‌آورد. آنگاه به رويكرد تجربه‌گرايان منطقي به نظريه‌هاي علم، كه رويكرد سنتي خوانده مي‌شود و مطابق آن نظريه‌هاي علمي هستارهاي زباني‌اند، مي‌پردازد. در پايان فصل نيز پس از بحث واقع‌گرايي و ابزارگرايي در ديدگاه سنتي، برخي نقدهاي وارد شده به ديدگاه سنتي، فهرست شده‌اند.

در آغاز فصل دوم كه به ديدگاه معناشناختي (مدلي) در باب ساختار نظريه‌هاي علمي اختصاص دارد، مقدمه‌اي درباره رويكرد معناشناختي ارايه مي‌شود. آنگاه نويسنده به تفاوت‌هاي ميان رويكرد سنتي و رويكرد معناشناختي اشاره مي‌كند. 

در رويكرد معناشناختي مدل‌ها نقشي اساسي را بازي مي‌كنند. جوهر اصلي اين ديدگاه آن است كه نظريه‌ها چيزي بيشتر از مجموعه‌اي از مدل‌ها نيستند. بنابراين، شاخصه نظريه‌ها و همچنين فهم اين كه آنها چگونه جهان را بازنمايي مي‌كنند ـ‌در صورتي كه چنين كنند‌ـ به مفهوم مدل وابسته است. 

در ادامه فصل دوم ،به نقش مدل‌ها در اين رويكرد اشاره شده و سپس به معرفي دو شاخه معروف‌تر رويكرد معناشناختي‌ يعني رويكرد ساختارگرايي و رويكرد حالت‌ ـ‌فضا‌ـ پرداخته مي‌شود. آنگاه اين موضوع بيان مي‌شود كه بر خلاف تصور رايج درباره غير واقع‌گرايانه بودن ديدگاه معنايي، مي‌توان همانند فيلسوفاني نظير «ساپي» و «گي‌ير» تعبيري واقع‌گرايانه از اين رويكرد داشت. در انتهاي اين فصل به نقدهايي كه به رويكرد معناشناختي وارد آمده اشاره شده است و در بخش آخر به برخي رويكردهاي جايگزين توجه مي‌شود.

به عقيده نويسنده، «مشكلات ديدگاه‌هاي نحوي و معناشناختي به ساختار نظريه‌هاي علمي از يك‌سو و قوت‌هاي هريك از اين دو ديدگاه از سوي ديگر، بسياري از فلاسفه علم را بر آن داشته تا سعي در ارايه ديدگاه‌هاي تلفيقي داشته باشند؛ ديدگاه‌هايي كه بتواند بهترين‌هاي هردو رويكرد نحوي و معناشناختي را يكجا گرد آورد، اما از مشكلات آنها مبرا باشد. بنابراين، در فصل سوم به برخي از مهم‌ترين تلاش‌ها در اين زمينه اشاره شده است. از جمله فيلسوفاني كه ديدگاه‌هاي تلفيقي اختيار كرده‌اند و در اين فصل به ذكر آراي آنها پرداخته مي‌شود، مي‌توان به هندراي، سايلوس، فريگ و چاكراواتي اشاره كرد. در پايان فصل سوم، از منظر عقلانيت انتقادي، نظري به ساختار نظريه‌هاي علمي مي‌شود. بدين منظور ابتدا مهم‌ترين عناصر ديدگاه‌هاي تلفيقي استخراج شده و سپس عناصر اصلي عقلانيت انتقادي معرفي خواهد شد. آنگاه معلوم مي‌شود كه براساس اين دو دسته از عناصر چه سخني درباره چيستي نظريه‌هاي علمي مي‌توان ارايه داد.»

سه فصل نخست كتاب حاضر به طور مستقيم به بحث درباره ساختار نظريه‌هاي علمي مي‌پردازد، اما فصل چهارم به بحث درباره آزمايش علمي اختصاص يافته است. موضع‌گيري فيلسوف علم در رابطه با نقش آزمايش در فرايند علمي رابطه مستقيمي با نگرش او نسبت به چيستي و ساختار نظريه‌هاي علمي دارد و برعكس، موضع او نسبت به چيستي نظريه‌هاي علمي و برگزيدن قرائتي واقع‌گرايانه يا ضد واقع‌گرايانه نسبت به نظريه‌هاي علمي باعث برگزيدن و دفاع از رويكردهاي خاصي در فلسفه آزمايش‌گري مي‌شود. 

همچنين در پايان فصل چهارم به اين نكته اشاره مي‌شود كه اگر ديدگاهي واقع‌گرايانه به نظريه‌هاي علمي نداشته باشيم، هزينه كردن براي آزمايش علمي، كاري بيهوده خواهد بود، اما قبل از آن گزارشي از آنچه در طي سه دهه اخير در فلسفه آزمايش علمي انجام شده است، ارايه مي‌شود.

فصل پنجم كتاب به اين موضوع اشاره دارد كه آيا مي‌توان آنچه را در فصل‌هاي پيشين درباره ساختار نظريه‌هاي علمي و نقش آزمايش در فرايند علم بيان شد، عينا و به نحو يكسان در علوم طبيعي و علوم اجتماعي بيان كرد، تفاوت‌هاي بنيادين، چه به لحاظ روش‌شناسي و چه به لحاظ هستي‌شناسي ميان آنها وجود دارد، آيا نظريه‌هاي موجود در علوم اجتماعي همانند نظريه‌هاي موجود در علوم طبيعي، تن به محك آزمايش مي‌دهند و تفاوت‌هاي اساسي در آزمايش‌هاي موجود در اين دو حيطه وجود دارد؟ 

همچنين در فصل پنجم براي پاسخگويي به اين سوالات گفت‌وگويي ميان يك مخالف و يك موافق اين نظر كه علوم طبيعي و علوم اجتماعي تفاوت‌هاي اساسي دارند، ترتيب داده شده است.

كتاب حاضر، به جز فصل سوم، اغلب برگرفته از متون دانش‌نامه‌اي در حيطه فلسفه علم است. وجه مشخص متون دانش‌نامه‌اي تلاش در جهت ارايه گزارشي غيرجهت‌دار از فعاليت‌هاي انجام شده در حيطه موضوع گزارش است. نويسنده كتاب نيز در اين نوشته بر ارايه گزارشي تقريبا كامل از فعاليت‌هاي فلسفي مطرح در باب نظريه‌هاي علمي سعي داشته است، اما قابل انكار نيست كه هر نوشته دانش‌نامه‌اي نيز با وجود تلاش نويسنده در جهت برگزيدن ديدگاهي بي‌طرفانه، در عمل از منظر خودش انجام مي‌شود و اوست كه تشخيص مي‌دهد كدام نگرش‌ها بر صواب بوده و كدام‌ نبوده است. 

مولف اين اثر، پيرو واقع‌گرايي و عقلانيت انتقادي است و در قسمت‌هايي از كتاب، به ويژه اواخر فصل سوم و چهارم به صراحت از اين منظر به بحث درباره نظريه‌هاي علمي مي‌پردازد.

چاپ نخست كتاب «ساختار نظريه‌هاي علمي در علوم طبيعي و علوم اجتماعي» با شمارگان 2000 نسخه، 161 صفحه و بهاي 22000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط