شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۰
نویسنده‌ای که از تمام خوشی‌های زندگی فقط کتاب را برگزید

هادی حکیمیان، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان که رمان ویژه‌ای با عنوان «من مهدی آذریزدی هستم» را به این نویسنده بزرگ دنیای کودکان تقدیم کرده است، به مناسبت ۲۷ اسفندماه، سالروز تولد آذریزدی یادداشتی در اختیار ایبنا قرار داده است که می‌توانید در این مطلب بخوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبناهادی حکیمیان: اگر به مناطق کویری سفر کرده باشید گهگاه به تک‌درخت‌هایی بزرگ و تناور برمی‌خورید که بی‌توجه به خشکی اقلیم یا سختی و زمختی محیط، سینه سخت و سیاه کوه‌های خشک کویری را شکافته و سر به آسمان خیلی فراخ بالای سر می‌سایند. این یعنی که در کویر یا چیزی نمی‌روید یا اگر هم رویید ریشه به اعماق می‌برد.

مهدی آذریزدی از آن دست آدم‌هایی بود که بی‌هیچ پشتوانه‌ای پای در عرصه فرهنگ نهاد و تنها با اتکای به توانایی‌های خود، به درختی بلند و تناور در ادبیات ایران تبدیل شد. خانواده آذر یزدی از زرتشتی‌های جدیدالاسلام بودند. در کودکی او را از رفتن به مدارس جدید منع کردند و سواد خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت. دست روزگار او را از کار رعیتی در محله خرمشاه که آن‌روزها از روستاهای حومه یزد بود به شهر کشاند. آذریزدی در شهر از کار بنایی به کارگاه جوراب‌بافی و سپس به کتاب‌فروشی گل‌بهار راه یافت. وی در نوجوانی همنشین کتاب و نشریات شد و در اوایل دهه بیست یعنی زمانی که بیست‌وچندساله بود به عشق یافتن محیط‌های بزرگتر راهی تهران شد. آذریزدی در تهران با وساطت حسین مکی که آن‌زمان نویسنده و روزنامه‌نگار شهیری بود به دستگاه حاج‌محمدعلی علمی راه یافت و سال‌ها در چاپخانه علمی، کار تصحیح غلط‌های مطبعی را انجام می‌داد. مهدی آذریزدی در اواسط دهه سی یعنی زمانی که هنوز کسی به فکر بزرگترها هم نبود، به فکر نوشتن کتاب برای بچه‌ها افتاد و پس از بازنویسی چندین داستان از کتاب «انوار سهیلی» اولین جلد از مجموعه کتاب «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» را به دست ناشر سپرد.
اهمیت کار آذریزدی از این بابت است که او برای پایه‌گذاری ادبیات کودک و نوجوان ایران خود را محتاج همکاری هیچ مسوول یا دسته و گروهی ندید و کاری چنین سخت و دشوار را به تنهایی آغاز کرد. بی‌شک سرمایه آذریزدی در این راه سخت، پاکی و صداقت او بود و بس. مردی که از همه دنیا به یک زندگی ساده و زاهدانه اکتفا کرده بود، بی‌هیچ ادعایی به اندازه چندین سازمان و نهاد دولتی کار کرد؛ درحالی‌که تا پایان عمر کوچک‌ترین منتی بر سر کسی نداشت. نکته درخورتوجه این است که آذریزدی زمانی کار نوشتن برای کودک و نوجوان ایرانی را آغاز کرد که هیچ دستگاه و ارگان دولتی عهده‌دار این مسوولیت مهم نبود و حتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم بیش از یک دهه بعد تأسیس شد.

مهدی آذریزدی که به گفته خودش هیچ‌گاه تشویق ندیده بود، بهترین جوایزش را از مردم و همان بچه‌ها که مخاطبان اصلی او بودند گرفت. در سال‌های قبل از انقلاب، زمانی‌که یکی از کتاب‌های آذریزدی برنده جایزه سلطنتی کتاب سال شد، وی حاضر به دریافت این جایزه نشد؛ چراکه طبق مقررات آن‌زمان باید لباس فراگ می‌پوشید و برای دریافت جایزه از دست شاه در ضیافت دربار حضور می‌یافت. آذریزدی نویسنده‌ای از جنس مردم بود که از تمام خوشی‌های زندگی تنها و فقط کتاب را برگزید. او همه عمر خود را صرف خواندن و نوشتن کرد؛ چنانکه همچون ققنوسی در میان کتاب‌ها سوخت و راه و یاد خود را جاودانه کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها