به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نشست نقد و بررسی کتاب «نوآوری در در حکمرانی آموزش عالی، وضعیت نوآوری در نظام حکمرانی چند دانشگاه برتر ایران» با حضور رضا مهدی و احمد کیخا (مولفان این کتاب)، هادی یوسفی و حامد کمالی به عنوان منتقد و احمد ملکوتی به عنوان دبیر نشست در غرفه پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم مستقر در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد. در ادامه گزارشی از صحبتهای سخنرانان این نشست ارائه میشود.
احمد کیخا: نوآوری پیش زمینه حکمرانی یا محصول آن؟
هدف از این کتاب باز کردن بابی برای گفتگو درباره حکمرانی در آموزش عالی است نکته مهم دیگر این است که این کتاب را ما با رویکرد نقادانه ننوشتیم بلکه یک رویکرد مثبتنگر داشتیم. ما به دنبال به چالش کشیدن نبودیم بلکه به دنبال این بودیم که در شرایطی که آموزش عالی ما دارد آیا براساس یک الگوی بین المللی نوآوری انجام دادیم یا خیر؟ همانطور که از عنوان کتاب مشخص است نوآوری در حکمرانی آموزش عالی، این پرسش پیش میآید که نوآوری پیش زمینه حکمرانی است یا نوآوری محصول حکمرانی است؟ این هر دو گزاره درست است وقتی نوآوری را محصول حکمرانی در نظر بگیریم. یعنی وقتی سازوکارهای ما مشارکتی باشد و شفافیت و عدالت باشد نتیجه آن نوآوری میشود. حالا اگر این گزاره را برعکس کنیم باز هم درست است یعنی هر چقدر ما سازوکارهای مشارکتی داشته باشیم و … محصول آن یک حکمرانی منطقی میشود.
در فصل اول مفهوم نوآوری را بحث کردیم نوآوری به معنای خلق یک محصول جدید نیست آن اختراع میشود اما نوآوری در درون خودش یک دگرگشت، یک تحول و تکامل دارد. اگر این را به کاروِیژههای دانشگاه تعمیم بدهیم میشود آموزش، پژوهش، پیامد اجتماعی و فرهنگی یعنی یک یک بروز رسانی، تحول یا تکامل رو به بهبود داشته باشند. دانشگاه را به عنوان یک سیستم باز در نظر گرفتهایم. که به نظریه سیستمها برمیگردد، یعنی دانشگاه هم بر محیط تاثیر میگذارد و هم از محیط تاثیر میپذیرد.
مثلاً الان در مواجهه با هوش مصنوعی خیلی از دانشگاههای دنیا هم سازوکار مشخصی برای آن ندارند. بحث این است که با برخورد قهری نمیتوانیم جلوی تغییرات را بگیریم دانشگاهها باید به سمت در آغوش کشیدن فناوری پیش بروند. نوآوری در حکمرانی آموزش عالی ایران یک ضرروت است. بعد از این شواهدی را آوردیم که اصلاحات حکمرانی در کشورهای مختلف جهان است که شامل چهار موج است. موج اول واگذاری دانشگاه به خود دانشگاهیان است. موج دوم تغییر تخصیص منابع از ورودی محور به خروجی محور شد. موج سوم شریک کردن ذینفعان بیرونی در حکمرانی بود موج چهارم هم مدیریت راهبردی بود.
در فصل دوم آناتومی مفهوم نوآوری را باز کردیم. تعاریف مختلفی آوریم و نکتهای که بود این بود که نوآوری با توجه به ساختار سیاسی، اقتصادی و… تعیین کننده حکمرانی است و ما نمیتوانیم به یک تعریف واحد برسیم. بعد از آن ذینفعان را که دو گروه درون دانشگاه و برون دانشگاه است را دستهبندی کردیم. بعد نقش هر کدام را تبیین کردیم. در انتهای فصل دوم الگویمان را شکل دادیم که حاصل تلفیق دو الگو یکی پیشینه و پایهای علمی داشت، الگوی پنج مولفهای از کلارک است الگوی دوم الگویی بود که از دو سازمان بینالمللی یعنی سازمان همکاری توسعه اقتصادی و کمیسیون اروپایی بود. در نهایت هفده مولفه استخراج کردیم. بعد اول درون دانشگاهی و برون دانشگاه و برنامه استراتژیک و بحث توسعه تعاملات است. بحث سوم تامین مالی است. بحث چهارم درباره توسعه اعضای هیئت علمی است. بعد پنجم فرهنگ آن است. یعنی فرهنگ باید پذیرای نوآوری باشد.
فصل آخر کتاب متدولوژی کار است. ما چند ملاک برای انتخاب دانشگاهها داشتیم. یکی پیشرو بودن قهری این دانشگاهها بود. نکته دوم نمونهگیری با حداکثر پراکندگی بود ملاک سوم در دسترس بودن بود. نکته خیلی مهم شیوه ارزیابی این دادهها بود ما رقم و عدد نداشتیم یعنی تحلیل آماری نبود بلکه یک مدل هنجاری و ذهنی داشتیم. یعنی قسمتهای مهم را خلاصه میکردیم و بعد فیشبرداری و بعد روی آنها بحث میکردیم. چیزی مانند بارش کیفی است. ارزیابیمان نشان میدهد که علیرغم چالشهایی که داشتیم دانشگاههای ما یک سری نوآوری هم در بعد حکمرانی داشتهاند.
حامد کمالی: دولت بسیار بزرگ و نظام معرفتی سخت
این کتاب میتواند دریچهای برای دانشگاهیان برای توسعه آموزش عالی باشد. نکته دیگر این است که همدلی و همنوایی با ذینفعان درونی و بیرونی آموزش عالی داشته باشد. کتاب انسجام نظری خوبی دارد. فصول مکمل هم هستند و نکته مثبت دیگر آن رویکرد توصیفی تحلیلی آن است. ابهام نخستم موضعی است که کتاب برای مطالعه نوآوری حکمرانی در آموزش عالی انتخاب کرده است. درواقع یک رویکرد خودحکمرانی بوده است یعنی مبتنی بر حکمرانی خود دانشگاهیان بوده است. باید توجه کرد که خود مفهوم حکمرانی اساساش بر تکثر و چند صدایی است. و نقطه مقابل حکومتداری است که دولت متولی و متصدی امر توسعه است. مفهوم حکمرانی به ما میگوید که دنیای امروز با دنیای گذشته خیلی متفاوت است. با توجه به تغییرات و تحولات جهانی دولتها به تنهایی نمیتوانند توسعه را محقق کنند در نتیجه نهادهای دیگر نیازند.
نهاد آموزش عالی هم به جهت ظرفیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که میتواند داشته باشد نقش مهمی را در توسعه میتواند بازی کند. به عبارتی آموزش عالی نقش میانجی بین جامعه و دولت را در جریان توسعه دارد. به همین جهت حکمرانی آموزش عالی هم خیلی حایز اهمیت است. که در آن نیروهای فرهنگی، اجتماعی، بازار و… در کناب دولت زیستبوم حکمرانی آموزش عالی را تشکیل میدهند و دانشگاه را به سمت مشارکت در توسعه همه جانبه به پیش میبرند.
در کتاب هم اشاره شده که چهار رویکرد دولت بنیاد، بازاری، ترکیبی و در نهایت خودبنیاد را داریم. در آموزش عالی ایران میبینیم که بیشتر رویکرد دولت بنیاد است. اما یک تفاوت اساسی با نسخه اصیل دولت بنیاد دارد. توجه کنید در ایران ما با یک دولت بسیار بزرگ و یک نظام معرفتی سخت مواجه هستیم که این نظام معرفتی سخت خوانش از توسعه را مشخص میکند و نقش هر یک از ارکان را در آن تعیین میکند. در این حالت دولت مختصات توسعه در آموزش عالی را تعیین میکند و جریان و نحوه مشارکت نیروها را هم مشخص و فرماندهی میکند. میبینیم که در چنین سازهای حکمرانی برای این است که برنامههای دولت اجرا شوند. همچنین از جهت چیرگی نظام معرفتی که بر جریان نظام حکمرانی قرار دارد برنامههای دولت برای توسعه از حساسیت نظری و عقلانی کمی برخوردار هستند. یعنی این برنامهها برساخت اجتماعی ندارند.
اما در حکمرانی دولت اصیل ارزش کانونی برنامههای توسعه ملی است این واژه ملی دال بر رفاه و برساخت اجتماعی است. در چنین شرایطی نقش دانشگاه بیشتر نقش اجرایی است یعنی مجری برنامههای دولت است. در چنین حالتی اصلاً انتظار نوآوری از دانشگاه وجود ندارد. در صورتیکه در فصل اول آمده است که دانشگاه نوآوری میکند در صورتیکه در چنین رویکرد دولت بنیاد دانشگاه اصلاً استقلالی ندارد. در صورتی که شرط انتصاب یک مدیر داتشگاه پایبندی به برنامههایی است که قرار است اجرا کند، و پاسخگوی دولت هم باید باشد. در نتیجه سخت میتوان درباره حکمرانی صحبت کرد. انتظارم از کتاب این بود که بتواند دنبال نوآوریهای عاملانه باشد که دانشگاهها با وجود محدودیتهایی که دارند توانستهاند ایفا کند.
دو موضوع در کتاب هست که با دیگر مباحث همخوانی ندارد یکی بحث چالشها و دیگر بحث اصلاح حکمرانی بود. اگر میشد که بحث مربوط به پیشینههای چالشها را در فصل آخر به بحث گذاشته میشد شاید میتوانست به نتایج نوآورانهای درباره سیاست هم به کنشگران داده میشد.
هادی یوسفی: دولت کارفرمای دانشگاه شده
با توجه به جایگاه دانشگاه هم در نظام علمی و هم در نظام سیاسی- اداری هر کشور یا جامعهای، دانشگاه به عنوان نهاد پیشران در بحث توسعه قلمداد میشود و به نظر من نیست و خیلی از ماهیت وجودی که میبایست داشت عقب افتاده است. علم ناب بیشتر اوقات در بیرون از دانشگاه تولید میشود و دانشگاه به دانشگاه سازگار شونده تبدیل شده است. اما با توجه به شرایطی که وجود دارد نیاز است که حکمرانی دانشگاه متحول شود. اینکه نظام سیاسی اقتصادی ما دچار چالشهایی هستند. با توجه به اینکه دانشگاههای ما از دولت بودجه میگیرند دولت کارفرمای دانشگاه شده است و استقلال از دانشگاه سلب شده است. وقتی که منابع شما از هر جایی که تامین شوند مجبورید به سمت و سوی آن تمایل داشته باشید.
بنابراین این نوآوری اگر بتواند تغییراتی در منابع دانشگاهها ایجاد کند امیدواری است که دانشگاه بتواند نوآوری داشته باشد. دانشگاه دیگر کمتر در خدمت باشد. بنابراین ضرورت این تغییر در حکمرانی ما به شدت احساس میشود. که از جنبههای مختلف قابل بررسی است که در این دوره زمانی یکی از آنها از جنبه منابع اقتصادی و مالی دانشگاههاست.
اینکه کتاب مبتنی بر پژوهش است بسیار خوشحال کننده است. زیاد به ضرورت پرداخته شده است که شاید ما را از هدف اصلی دور کند. فصل دوم خیلی جامع و کامل است و رویکرد تلفیقی خیلی توانسته است مفید باشد.
حامد کمالی: پایش و ارزیابی و ساختار و تشکیلات که خیلی معنیدار است
در جایی که مدلهای برون و درون دانشگاه را مطرح میکند به نظرم این الگوها که مطرح میکنید ظرفیت این را دارد که ارتباطشان را با همدیگر هم نشان دهید. مثلاً از الگوی بازاری الگوی شرکتی در دانشگاه را دربیاورید. و در سطحی بالاتر ارتباط الگوها با زمینه سیاسی. مثلاً چه نظام سیاسی به الگوی حکمرانی منتج میشود. یا جایی که چارچوب را از مطالب نظری منتج کردید و آن را خلق کردید روشمندی توسعه مولفههای آن از ۱۳ تا به ۱۷ تا برای من مشخص نیست.
انتظارم از فصل سوم با توجه به فصلهای قبلی بیشتر بود. در این فصل یک تقلیلگرایی از مفهوم نوآوری صورت گرفته است. نوآوری زمانی اتفاق میافتد که ما یک نقدی بر یک وضعیت داریم و کاستیهایی میبینیم در نتیجه چیز جدیدی خلق میکنیم، ایده جدیدی را بوجود میآوریم که نهایت بوجود آمدن آن منجر به تغییر شود. یعنی یک چرخه سه ضلی نقد، نوآوری و تغییر است. اما ما وقتی مصادیق نوآوری را در مولفههای ذکر شده میبینیم جنس مصادیق بیشتر اقداماتی است که دانشگاهها در راستای اجرای سیاستیشان دارند انجام میدهند. مثلاً بازنگری برنامه درسی نوآوری نیست بلکه کاری است که دانشگاه هر چند سال باید انجام دهد.
نکته دیگر اینکه وضعیتی که در هر مولفه تشریح شده است اغاب مولفههای مطلوب نبوده و متوسط بوده است. دو مولفه بالا بودهاند یعنی پایش و ارزیابی و ساختار و تشکیلات که خیلی معنیدار است. یعنی ما میخواهیم همان الگوی دولت بنیاد را در یک سطح پایینتری پیاده کنیم.
احمد کیخا: ا این آغاز یک گفتگوست
من همه مواردی که دوستان گفتند را قبول دارم اما این آغاز یک گفتگوست. ما نقد را کنار گذاشته بودیم و نگاه کردیم که دانشگاه موجود چه نوآوریهایی خلق کرده است میخواستیم با یک نگاه مثبت بارقههای امیدی را ایجاد کنیم. جاهایی هم اقداماتشان خلاقانه بوده است. مثلاً تشکیل شبکه همکاری که سیزده دانشگاه انجام میدهند. متناسب با شاخصهای بینالمللی است.
رضا مهدی: واژه حکمرانی جا افتاده است
ما در سال ۹۴ به همراه دکتر غیاثی کتابی را ترجمه کردیم که درباره حکمرانی بود که در آن زمان راهبردی استفاده کردیم اما الان خوشبختانه واژه حکمرانی جا افتاده است. آن کتاب یکی از کتابهای مرجع کنکور است. منظورم این است که خود این مفهوم هم هنوز جای خیلی کار دارد. ما در چنین فضایی داریم کار میکنیم و نقدها درست است. در ابتدای کار ما سه سرنخ در دست داشتیم یکی همین دانشگاه برتر بود. گفتیم اگر سه بحث را رعایت کنند در بحث حکمرانی پیشتاز میشوند یکی اینکه دانشگاه باید رسالت محور باشد. در این رسالت چه نوآوری به خرج دادهاید. من در این طرح به دنیال این بودم. شاید به آن نرسیده باشم. نوآوری را ما به مفهوم هر تغییر و حذف را حتی در جایجایی اتاقها منظورمان بوده است.
اصل دوم سازگاری با محیط بود. دانشگاه برتر باید در تحولات از همه دانشگاهها جلوتر با محیط تطبیق پیدا کند. دانشگاهها بر اساس حکمرانی باید مشارکتهای دموکراتیک یا مردم سالار را افزایش بدهند. هم در درون و هم در بیرون. آقای دانشگاه برتر شما که باید سرآمد باشید چه نوآوری داشتهاید؟
نکته دیگر اینکه این کتاب اول یک طرح پژوهشی بوده برای اینکه اختتام شود دو داور داشته و یک ناظر هم داشته یعنی با این کیفیت اختتام گرفته است. یک مقاله هم از آن استخراج شده که دو داور هم آن را داوری کرده و وقتی به کتاب تبدیل شده دو داور هم آن را داوری کرده است یعنی این طرح را شش نفر ارزیابی کردهاند.
نکته دیگر اینکه رویکردهایی که وجود دارد هیچکدام به صورت کامل نیستند هیچکدام قطعی نیستند مثلاً ما دانشگاه بازاری صرف نداریم و ممکن نیست. نکته بعدی بحث منابع مالی آموزش عالی ایران آنقدر پولش کم است که اگر ده برابر این را هم دولت بدهد هنوز بدهکار است. این راه انحرافی است و دولت باید چندین برابر الان پول بدهد و دانشگاه هم خودش باید دربیاورد. این کتاب تقریباً با صفر ریال درآمده است. بنابراین معتقدم دانشگاه درست است که باید درآمدزایی داشته باشد اما دولت هم موظف است حداقل یک ضریب ده به دانشگاهها پول بدهند. دانشگاه کارآفرین هم منظور این نیست که هیچ کمکی از دولت نگیرد بلکه اتفاقاً باید بیشتر به آن داده شود. تا رشد کند.
نظر شما