شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۹ - ۱۳:۵۲
شاعری از اندونزی به تهران می‌آید

ویم‌جی موتاری عبدالهادی، شاعر و نویسنده اندونزیایی و صاحب 19 مجموعه شعر، از جمله شاعرانی است که برای شرکت در نخستین همایش «شاعران ایران و جهان» به تهران می‌آید.\

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ویم‌جی موتاری عبدالهادی،
شاعر و نویسنده اندونزیایی متولد سال 1946 در شرق جاوه و فارغ‌التحصیل دکترای رشته فلسفه و ادبیات اسلامی است.

این شاعر در حال حاضر در دانشگاه پارامدینا در جاکارتا به تدریس مشغول است.

از عبدالهادی تاکنون 19 مجموعه شعر منتشر شده است.  او توانسته در جشنواره‌های مختلف، جوایز متعددی را به خود اختصاص دهد.

او علاوه بر شعر دستی بر داستان دارد و داستان‌های بسیاری را نیز برای کودکان نوشته است. از این استاد دانشگاه مقاله‌هایی در زمینه هنر و فلسفه نیز به چاپ رسیده است.

نمونه‌ای از شعر عبدالهادی با عنوان «تولد»:
«از شیخ سنایی تا اقبال
عشق سرود شاعر است
مهم نیست گل کجا می‌شکفد
گل از عشق او می‌شکفد
شرق، غرب، شمال، جنوب
مرد عاقل فاصله‌ها را نمی‌شناسد
عرب، فارس، مالایی فقط نامند
رودها به یک دریا می‌ریزند
در مغازه‌های این دنیا در جستجوی چه هستم؟
در بازارها بسیار گشته‌ام
در ویلاها و هتل‌ها اتراق کرده‌ام
اما همواره بی‌قرار بودم تا آن‌‌که خود را و ریشه‌هایم را یافتم
پیش‌تر خود را مسلمانی واقعی می‌دانستم
بت‌ها را انکار می‌کردم و دشمن کفر بودم
ولی وقتی تیرهای او قلبم را شکافت
چیزی درون من نبود
«حمزه فنسوری» شعر خود را به پایان برد
گوته با شادی اشعار حافظ را خواند
روزگار عوض شده، مسلمانان کافر می‌شوند،
کافران، مسلمان و من می‌گریم.
گوش‌ها را باز کن
تا شاید بشنوی صدای نی مولای رومی را
و بعد دولت غرور و دنیای بت‌هایش را دور بیندازی
تا ابراهیم با چراغ از ویرانه برون آید.
در کتاب‌ها دقیق شده‌ام
اما روشناییِ قلم‌ها از من می‌گریزد
مسجد و معبد و کلیساها را دیده‌ام
اما واعظان و کشیشان بندرت راه دل را به من نشان دادند
من که هستم، در این سالیان عمر
چرا تسلیم باد شوم، از گور بترسم؟
اگر یک بت برای تضمین زندگی کافیست
چرا این همه بت را به جای «او» بپرستم؟
می‌پذیرم این شعر،این گل شکفته، تازه نیست
اما همیشه تازه است. از زمان للوح محفوظ»
قرآن اساس متون بوده
تا وقتی روز قیامت انوار «او»روشنایی ارزانی کند
در پاسخ به دعوت آفتاب درخشان
از مکانی پنهان می‌آیم، هنوز فاصله دارم با پایان سفر
مثل سفر روح در جستجوی جسم
افسوس که در این دنیا فقط تولد زمینی‌ام شناخته شده
من رازی نگشودنی‌ام برای چشمان عریان
منطق با چهره‌ای اخم آلود می‌نشیند
نمی‌تواند ریشه‌های بودن و نبودنم را بیابد
دریا درپرده است، من فقط کف سفید آب دریا هستم
قرآن راه رسیدن به پنجره خدا را نشان داده
آتش اقبال و مولای رومی مشعل راهند
«معاصیر» کشتی رسیدن به دریای زندگی است
و اعمال نیک پیش درآمد دیدن خداست
در تمام این روزها چشمان لوچ من به این دنیای فانی دوخته شده
حال چشمان خود را باز می‌کنم، تا آن‌جا که می‌توانم،
تا وقتی خورشید را دیگر سو نبینم،
و نور در خانه‌ام کمتر و کمتر شود.
هر چه می‌توانی مسجد بساز
اما محراب و قبله هم در قلب خود بر پا کن.
شیعه یا سنی، تو خادم خاضع خداوندی
در این صورت می‌توانی خلیفه او باشی.» 

نخستين همايش شاعران ايران و جهان 28 فروردين تا اول ارديبهشت در سه شهر تهران، شيراز و اصفهان برگزار مي‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها