دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۲
داستان آن‌هایی که با ادبیات، مقابل جنگ و نازیسم ایستادند

آنتونی دوئر در رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» که وقایع آن در دوران جنگ جهانی دوم می‌گذرد، با نثری شاعرانه و روایتی تکان‌دهنده، نشان می‌دهد که چگونه نورهای نامرئیِ عشق و امید و ادبیات می‌توانند در تاریک‌ترین زمان‌ها بدرخشند. دوئر در این رمان، با زبانی شاعرانه و ساختاری غیرخطی، جهانی خلق می‌کند که در آن ادبیات و ارتباطات انسانی، حتی در دل جنگ، راهی برای بقا و امید ارائه می‌دهند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» نوشتۀ آنتونی دوئر، نویسندۀ امریکایی، که متن اصلی آن اولین بار در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و در سال ۲۰۱۵ جایزۀ پولیتزر را دریافت کرد، یکی از تحسین‌شده‌ترین رمان‌های قرن بیست‌ویکم است. این رمان، که وقایع آن در دوران جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد، داستان دو نفر به نام‌های ماری‌لور لوبلان و ورنر فنستر را به زیبایی در هم می‌آمیزد و از طریق آن‌ها به کاوش مضامینی چون انسانیت، مقاومت و قدرت داستان‌سرایی می‌پردازد. آنتونی دوئر در این رمان، با زبانی شاعرانه و ساختاری غیرخطی، جهانی خلق می‌کند که در آن ادبیات و ارتباطات انسانی، حتی در دل جنگ، راهی برای بقا و امید ارائه می‌دهند.

داستان در سال‌های منتهی به جنگ جهانی دوم و در طول این جنگ رخ می‌دهد و وقایع آن عمدتاً در شهر ساحلی سن‌مالو در فرانسه و بخش‌هایی از آلمان نازی می‌گذرد. دوئر با دقت تاریخی و توصیفات زنده، فضای جنگ‌زدۀ اروپا را، از خیابان‌های پاریس اشغال‌شده گرفته تا دیوارهای سنگی سن‌مالو که در محاصرۀ بمباران‌ها قرار دارند، بازسازی می‌کند. اما این فقط پس‌زمینۀ جنگ نیست که رمان را شکل می‌دهد. «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» پر از جزئیات کوچکی‌ست که فضایی ملموس و شاعرانه را در رمان خلق می‌کنند؛ جزئیاتی مانند صدای امواج، بوی نان تازه، یا حس لمس صفحات کتاب.
شهر سن‌مالو، که در اوج داستان به کانون روایت تبدیل می‌شود، نه‌تنها مکانی واقعی، بلکه نمادی از مقاومت و شکنندگی است. توصیفات دوئر از این شهر، به‌ویژه در صحنه‌های پایانی، چنان زنده‌اند که خواننده خود را در میان ویرانه‌ها و امواج می‌بیند. این فضاسازی، همراه با پس‌زمینۀ جنگ، به داستان عمقی عاطفی و بصری می‌بخشد.
رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» حول دو شخصیت اصلی می‌چرخد: ماری‌لور لوبلان، دختری نابینا در پاریس که از شش‌سالگی بینایی‌اش را از دست داده، و ورنر فنستر، پسری یتیم در آلمان که استعدادش در تعمیر رادیو او را به خدمت در ارتش نازی می‌کشاند.
ماری‌لور که نزد پدرش، قفل‌ساز موزۀ تاریخ طبیعی پاریس، بزرگ شده، جهانی غنی از تخیل و ادبیات دارد. او عاشق رمان‌های ژول ورن، به‌ویژه «بیست هزار فرسنگ زیر دریا»، است و جهان را از طریق کتاب‌ها و مدل‌های چوبی شهر که پدرش برایش ساخته، می‌شناسد. نابینایی او، به‌جای محدودیت، به او حساسیت و شهودی عمیق بخشیده است. در طول جنگ، ماری‌لور با پناه بردن به داستان‌ها و پخش برنامه‌های رادیویی، نه‌تنها خود را نجات می‌دهد، بلکه به دیگران نیز امید می‌بخشد. عشق او به ادبیات، او را به نمادی از مقاومت فرهنگی در برابر وحشیگری جنگ تبدیل می‌کند.
در سوی دیگر داستان، ورنر را می‌بینیم؛ پسری حساس و کنجکاو که در یتیم‌خانه‌ای در آلمان بزرگ شده است. او با تعمیر رادیوها، به دنیای علم و ارتباطات وارد می‌شود، اما استعدادش توسط رژیم نازی مصادره می‌شود. ورنر، که در ابتدا رویای دانشمند شدن دارد، به‌تدریج در چرخۀ خشونت و ایدئولوژی نازی‌ها گرفتار می‌شود. با این حال، روحیۀ انسانی او، به‌ویژه از طریق شنیدن پخش‌های رادیویی ماری‌لور، زنده می‌ماند. تضاد بین آرزوهای ورنر و واقعیت‌های جنگ، او را به شخصیتی تراژیک تبدیل می‌کند.
«این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» پر از مضامینی است که به عمق تجربۀ انسانی در زمان جنگ می‌پردازند. قدرت ادبیات و داستان‌سرایی یکی از محوری‌ترین مضامین این رمان است. برای ماری‌لور، کتاب‌ها و داستان‌ها نه تنها راهی برای فرار، بلکه ابزاری برای حفظ هویت و امیدند. پخش‌های رادیویی او، که داستان‌های علمی و موسیقی را به اشتراک می‌گذارند، به دیگران نیز نوری از انسانیت می‌بخشند. ادبیات در این رمان، پلی است که افراد را در تاریکی جنگ به هم متصل می‌کند.
امید و مقاومت مضمون دیگری است که در سراسر داستان جریان دارد. ماری‌لور، با وجود نابینایی و خطر جنگ، از طریق شجاعت و خلاقیتش مقاومت می‌کند. ورنر نیز، اگرچه در سیستمی سرکوبگر گرفتار است، با حفظ حس همدلی و کنجکاوی‌اش، به‌نوعی مقاومت درونی نشان می‌دهد. این مقاومت‌ها، هرچند کوچک، مانند نورهایی نامرئی‌اند و عنوان رمان نیز به همین نورها اشاره دارد.
انسانیت در برابر وحشیگری نیز در این رمان به زیبایی مورد کندوکاو قرار گرفته است. دوئر نشان می‌دهد که حتی در دل جنگ، اعمال کوچک مهربانانه‌ای، مانند به اشتراک گذاشتن یک کتاب یا گوش دادن به یک آهنگ، می‌توانند انسانیت را زنده نگه دارند. در مقابل، رمان به تأثیرات مخرب ایدئولوژی‌های افراطی، مانند نازیسم، بر روح انسان نیز می‌پردازد.
ارتباطات و فناوری، به‌ویژه از طریق رادیو، نقش مهمی در داستان دارند. رادیو، که هم ابزار پروپاگاندا و هم وسیله‌ای برای امیدبخشی است، ماری‌لور و ورنر را به‌طور غیرمستقیم به هم پیوند می‌دهد. این فناوری، مانند ادبیات، نمادی از توانایی انسان برای خلق و ارتباط در میان ویرانی است.
سبک روایی دوئر در رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» ترکیبی از نثر شاعرانه و ساختاری غیرخطی است. داستان به‌صورت فصل‌های کوتاه و متناوب بین دیدگاه‌های ماری‌لور، ورنر و شخصیت‌های فرعی و نیز با پرش‌هایی در زمان که به‌تدریج خطوط داستانی را به هم نزدیک می‌کند، روایت می‌شود. این ساختار، حس تعلیق و انتظار را حفظ می‌کند و در عین حال به خواننده اجازه می‌دهد عمق شخصیت‌ها را درک کند.
نثر دوئر، پر از تصاویر بصری و حسی است که جهان را از دیدگاه یک دختر نابینا و یک مهندس جوان زنده می‌کند. توصیفات او از صداها، بوها، و بافت‌ها، به‌ویژه در صحنه‌های مربوط به ماری‌لور، چنان قوی‌اند که خواننده احساس می‌کند جهان را از طریق حواس او تجربه می‌کند. این شاعرانگی، بدون افتادن به اغراق، به داستان گرما و عمق می‌بخشد.

داستان آن‌هایی که با ادبیات، مقابل جنگ و نازیسم ایستادند

جایگاه رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم»

رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» به‌دلیل نثر زیبا، شخصیت‌پردازی عمیق و مضامین جهانی‌اش، مورد تحسین گسترده قرار گرفت و جایزۀ پولیتزر ۲۰۱۵ را دریافت کرد. منتقدان، رمان را به دلیل توانایی‌اش در ترکیب تاریخ، علم و ادبیات در داستانی انسانی و تأثیرگذار ستوده‌اند. این کتاب پس از انتشار، به‌سرعت به اثری جهانی تبدیل شد و در فهرست پرفروش‌های جهان قرار گرفت و به زبان‌های مختلف ترجمه شد. با این حال، برخی منتقدان به پایان‌بندی آن خُرده گرفته‌اند و نیز معتقدند که لحن شاعرانۀ این رمان، گاهی بر واقعیت‌های خشن جنگ سایه می‌اندازد. اما حتی این نقدها، به قدرت رمان در جلب مخاطبان گسترده اذعان دارند.
چرا باید رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» را خواند؟
رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» برای عاشقان ادبیات، تاریخ و داستان‌های با محتوای انسانی، اثری بی‌نظیر است. این رمان به ما یادآوری می‌کند که حتی در تاریک‌ترین لحظات، داستان‌ها، ارتباطات، و اعمال کوچک می‌توانند نور امید را زنده نگه دارند. ماری‌لور، با عشقش به کتاب‌ها، و ورنر، با رویاهایش، به ما نشان می‌دهند که انسانیت، حتی در جنگ، می‌تواند بدرخشد.
اگر به‌دنبال رمانی هستید که با نثری شاعرانه، داستانی عمیق و شخصیت‌هایی به‌یادماندنی، شما را به سفری عاطفی و فکری ببرد، این کتاب انتخابی ایده‌آل است. «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» داستانی است که مدت‌ها پس از خواندن آن و بستن کتاب، در ذهن و قلب شما باقی می‌ماند.

رمان «این همه نوری که نمی‌توانیم ببینیم» با ترجمۀ نوشین طیبی در انتشارات نیلوفر منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین