به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قزوین، این اثر تجربهای شخصی از عشق، دلتنگی، صبوری و تنهایی را روایت میکند. نویسنده با استفاده از زبانی ساده اما تأثیرگذار، لحظههایی را به تصویر کشیده که عشق، گرچه با درد و رنج همراه است، اما همچنان نقطهای برای امید و ادامه دادن است.
در بخشی از مقدمه کتاب آمده: «تو بهشتی بودی و مرا از آتش جهنمِ تنهایی بیرون کشیدی… تمام تو را آرزو کردم و سهمم از تو غمهایت شد».
کتاب «یادم تو را…» تلاش دارد تا با تکیه بر احساسات صادقانه، پل ارتباطی میان دلنوشته و تجربه زیسته مخاطب برقرار کند.
متن پشت جلد نیز بازتابی از همین فضای درونی و عاطفی کتاب است. «برای تو، هرگز فراموش نخواهم کرد که هیچ سخنی از سخن چشمها زیباتر نیست. تو در میان جان من لانه کردهای. آتش تو تا ابد بر قلب و روح و جانم افتاده است؛ شعلههایش افزون میشود، اما هرگز هیچکجای این داستان نخواهی خواند که آتش عشقت در قلبم، شعلههایش خاموش شود. من تو را با خون دل در قلبم محافظت کردم. تو بهشتی بودی و مرا از آتش جهنمِ تنهایی بیرون کشیدی. تمام تو را آرزو کردم و سهمم از تو، غمهایت شد. غمهایت را نیز در آغوش کشیدم و با جانم آنها را دوست داشتم؛ و قسم به غمهایت که سالها در پی تو بودم. تو را حتی با دردهای به وسعت اقیانوس نیز دوست دارم».
کتاب «یادم تو را…» با ویراستاری سعید سرشار، در ۹۲ صفحه و تیراژ ۵۰۰ نسخه توسط انتشارات سرشار منتشر و به بازار کتاب ارائه شده است.
نظر شما