یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۷
علیه تحریف تاریخ

این مجموعه تلاشی است فرهنگی برای ایستادگی در برابر تحریف تاریخ و روایت‌سازی‌های سلطه‌طلبانه، و نیز دعوتی است برای مشارکت در مبارزه فکری و آگاهی‌بخش با محوریت مسئله فلسطین.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا با توجه به اهمیت روز افزون مسئله فلسطین و رژیم اشغالگر صهیونیستی، و در پی تشدید جنایات و اشغال‌گری‌های اسرائیل، ضرورت آگاهی‌بخشی، بازخوانی تاریخی و بررسی ابعاد مختلف این بحران انسانی بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. مسأله فلسطین، تنها یک نزاع منطقه‌ای نیست، بلکه نقطه تلاقی وجدان جهانی با ستم ساختاری، استعمار نوین و نقض آشکار حقوق بشر است.

در همین راستا، نشر «مردم‌نگار» بر آن شده است تا با انتشار مجموعه‌ای از کتاب‌ها، ترجمه‌ها و تحقیقات تحلیلی، گامی برای ارتقاء آگاهی عمومی، تحلیل دقیق‌تر تحولات منطقه و حمایت از روایت‌های اصیل و مستقل بردارد. این مجموعه که برخی از عناوین آن منتشر شده و برخی دیگر در دست انتشار است، تلاشی است فرهنگی برای ایستادگی در برابر تحریف تاریخ و روایت‌سازی‌های سلطه‌طلبانه، و نیز دعوتی است برای مشارکت در مبارزه فکری و آگاهی‌بخش با محوریت مسئله فلسطین. در گزارش زیر نگاهی به این کتاب‌ها داریم.

علیه تحریف تاریخ

غزه در پیشگاه تاریخ

آخرین کتاب انزو تراورسو به نام «غزه در پیشگاه تاریخ» ( Gaza devant l'histoire) که اکتبر ۲۰۲۴ به فرانسوی و انگلیسی منتشر شده، با برگردان امین بزرگیان توسط نشر مردم‌نگار در قالب یکی از عناوین مجموعه «بایگانی بازگشوده» منتشر شد.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «آیا تخریب غزه تنها واکنشی به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است یا اینکه این اقدام گامی دیگر برای فرآیند طولانیِ اشغال و نابودی است؟ آیا اینکه گفته شود این کشتار ویژگی‌های نسل‌کشانه دارد، یهودستیزانه است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، باید معنای واژه‌های «یهودستیزی»، «صهیونیسم»، و «نسل‌کشی» را روشن کرده و تبارشناسی این مفاهیم را با فاصله گرفتن از روایت‌های مرسوم و عمدتاً شرق‌شناسانه‌ای که اسرائیل را جزیره‌ای دموکراتیک در اقیانوسی از تاریک‌اندیشی می‌داند و حماس را جماعت وحشی تشنه خون برمی‌شمارد، بررسی کرد.

۷ اکتبر بی‌شک قابل دفاع نیست، اما نمی‌توان آن‌ها را «بدترین پوگروم [آزار اقلیت‌های مذهبی] تاریخ پس از هولوکاست» نامید. گنجاندن این رویدادها در روایت تاریخی یهودستیزی تنها به مشروعیت بخشیدن به پاسخ اسرائیل کمک می‌کند، و علت حقیقی واقعه را که برآمده از دهه‌ها استعمار و شانزده سال جداسازی کامل غزه است، پنهان می‌کند. این کتاب پیشنهاد می‌کند که بحران کنونی را به‌طور تاریخی تحلیل کنیم و از تأیید نسل‌کشی به نام «مبارزه با یهودستیزی» بپرهیزیم. چرا که اگر اشغال غزه به نکبت دوم منجر شود، مشروعیت اسرائیل به‌طور قطعی خدشه‌دار خواهد شد که نه سلاح‌های آمریکایی، نه رسانه‌های غربی، و نه حافظه تحریف‌شده و دگرگون‌شده هولوکاست قادر به بازگرداندن آن نخواهند بود.»

علیه تحریف تاریخ

لیلا خالد؛ نماد آزادسازی فلسطین

«لیلا خالد؛ نماد آزادسازی فلسطین» به قلم سارا ایروینگ که سال ۲۰۱۲ در مجموعه «زندگی‌ای انقلابی» در نشر پلوتو منتشر شده، با برگردان سپیده جدیری به‌عنوان جلد سوم از مجموعه «چهره‌نگاری انقلاب» در نشر مردمنگار منتشر خواهد شد.

لیلا خالد (Leyla Khāled)، زاده ۹ آوریل ۱۹۴۴ در حیفا، سیاستمدار چپ‌گرای فلسطینی، عضو کمیته مرکزی «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» (جبهه خلق) و همچنین عضو «شورای ملی فلسطین» (پارلمان فلسطین) است.
خالد به‌دلیل ایفای نقش در دو عملیات هواپیماربایی در سال ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰ داشت، در لیست سیاه اسرائیل قرار گرفت و ناگزیر از عمل جراحی برای اختفای چهره شد. او که به چهره نمادین زن مبارز فلسطین بدل شده، در حال حاضر در اردن زندگی می‌کند.

علیه تحریف تاریخ

امپراتوری بی‌رحم

کتاب «تاریخ سیاسی ایالات متحده آمریکا» با عنوان اصلی «امپراتوری بی‌رحم» نوشته دانیله گَنسر به ترجمه مرجانه فشاهی منتشر می‌شود. از زبان مولف اثر درباره این اثر می‌خوانیم: «این کتاب را نوشتم تا جنبش صلح‌طلبی را تقویت کنم. در این جنبش انسان‌هایی هستند که مخالف جنگ و ترور بوده و پذیرای هیچ دروغ سیاست‌مداران و تبلیغات برای جنگ نیستند. جنبش هواداران صلح در همه کشورهای جهان همیشه حضور داشته است؛ حتی در ایالات متحده آمریکا. برای اثبات آن سعی می‌کنم صدای این جنبش‌ها را در این کتاب پیوسته به گوش خوانندگان برسانم. از جمله شخصیت شناخته‌شده مدافع حقوق سیاه‌پوستان و کشیش آمریکایی، مارتین‌لوتر کینگ‌، که با جملاتی واضح برای مقاومت بدون کاربرد خشونت علیه ظلم بر آمریکایی‌های افریقایی‌تبار و جنگ غیرقانونی ویتنام مردم را فراخواند. یا مدافع حقوق زنان، ژانته رانکین از ایالت مونتانا که به‌عنوان نماینده گنگره علیه شرکت ایالات متحده آمریکا در اولین و دومین جنگ جهانی رأی داد. یا ادوارد اسنودن، کارمند سابق امنیت ملی آمریکا که کنترل شهروندان را افشا کرد. اعضای جنبش برای صلح همیشه به وجدان خود تکیه داشتند و هیچگاه با جریان آب شنا نکردند. آن‌ها جنگ و دروغ‌ها برای به جریان انداختن آن را رد کرده و هنگامی که در اقلیت قرار داشتند، عقاید خود را علنی ابراز داشتند. تعدادی از آن‌ها مانند مارتین‌لوتر کینگ کشته شدند. تعدادی را هم «خائن» و یا مانند ژانته رانکین «فاحشه» خواندند. تعداد دیگری مانند ادوارد اسنودن که اکنون در روسیه به سر می‌برد، مجبور به ترک آمریکا شدند. اما سرنوشت آن‌ها الهام‌بخش انسان‌های دیگری شد که علیه جنگ، ترور و تبلیغات دروغین جنگی اعلام موضع کنند، حتی اگر دشوار و نیازمند شجاعت باشد.

ایالات متحده آمریکا بزرگ‌ترین خطر برای صلح جهانی است. اما با وجود همه انتقادات به سیصدهزار ابرثروتمند آمریکایی که امپراتوری آمریکا را اداره و هدایت می‌کنند، هیچ‌گاه جنبش برای صلح اجازه ندارد نفرت بین ملت‌ها را تقویت کند. در میان سیصدوسی‌میلیون جمعیت موجود در آمریکا تعداد زیادی هم هستند که خود را متعهد به ایجاد صلح کرده و مخالف امپراتوری هستند. اگرچه آن‌ها در مقام رهبری در کاخ سفید قرار ندارند و یا حاکم بر کنگره نیستند، اما از صمیم قلب برای دنیایی صلح‌آمیز و بهتر مبارزه می‌کنند و در مشاغلی مانند معلم، هنرمند، هواداران حفظ محیط‌زیست، مدافعان حقوق شهروندان، معلمین یوگا، نویسندگان، باغبانان و بسیاری دیگر مشغول هستند. کسی آن‌ها را نمی‌شناسد ولی هر کدام از آن‌ها در جنبش صلح‌طلبی نفوذ دارند، زیرا همه‌چیز به همه مرتبط است.

در تحقیقات خود از سه اصل پیروی می‌کنم: منع کاربرد خشونت از سوی سازمان ملل متحد؛ دقت و هوشیاری؛ و خانواده بزرگ بشریت. تحریم کاربرد خشونت سازمان ملل در سال ۱۹۴۵ تصویب شد که تهدید یا استعمال خشونت در سیاست بین المللی را ممنوع می‌سازد. اما متأسفانه این اصل در سال‌های گذشته فراموش گشته و بسیاری از مردم هیچ‌گاه آن را نشنیدند. از این رو، به کرات در کتاب‌ها و سخنرانی‌های خود آن را عنوان می‌کنم، زیرا ابزار بسیار مهمی در جنبش صلح‌طلبی به شمار می‌آید. همین‌طور اصل دقت و هوشیاری هم برای این جنبش چونان گوهر است. زیرا اغلب ما انسان‌ها فریب تبلیغات جنگی را خورده و افکار ما مورد تشویش و سردرگمی قرار گرفته است. ولی لزومی به آن نیست. وقتی ما از طریق هوشیاری یاد بگیریم که افکار و احساسات خود را از فاصله و در آرامش مورد توجه قرار دهیم، روشن‌نگری خود را تقویت می‌کنیم. ما نباید به هر چیزی که رسانه‌ها برایمان تعریف می‌کنند، ایمان آوریم. از طریق هوشیاری و دقت متوجه می‌شویم که وجود ما فقط از افکار و احساسات تشکیل نشده است، بلکه ضمیر خودآگاه اصل کار است که همه‌چیز را بدون دخالت دادن افکار و احساسات که مانند ابرها در ذهن ما می‌آیند و می‌روند، برایمان روشن می‌سازد.

در نوشتن این کتاب اصل خانواده بشریت برای من بسیار دارای اهمیت بود. زیرا متأسفانه در تاریخ پیوسته اتفاق افتاده است که ما به‌عنوان خانواده بشریت یکایک اعضای خانواده را از جمع خود خارج کرده و از بین برده‌ایم. ما خود را در طول تاریخ از لحاظ ملیت، مذهب، رنگ پوست، جنسیت و ثروت تقسیم و ارزش‌گذاری کرده‌ایم. در تعقیب جادوگران، زن‌ها را به «جادوگری» متهم کرده و از خانواده جدا نموده و آن‌ها را سوزاندیم. در جنگ‌ها علیه سرخ‌پوستان، آن‌ها را «وحشی» شمرده و از خانواده بیرون انداخته، رانده و نابود کردیم. در تجارت برده، افریقایی‌ها را «حیوان» شمرده و از خانواده جدا، بدنام و استثمار کردیم. در جنگ جهانی دوم، یهودی‌ها به‌عنوان «بی‌ارزش برای زندگی» از جمع خانواده رانده شده و در اردوگاه‌ها با گاز کشته شدند. در جنگ ویتنام، مردم این کشور از جانب سربازان آمریکایی «موریانه» نامیده و از خانواده رانده و با بمب ناپالم بمباران شدند. در جنگ موسوم به «علیه ترور»، مردم افغان تروریست اعلام گشته و باز هم از خانواده بیرون رانده شده و به قتل رسیدند.

نگاره تکرار شده کاملاً خود را عیان می‌سازد: اصل خانواده بشریت در اینکه گروهی از خانواده بیرون رانده شده، از اعتبار آن‌ها کاسته و در نهایت به قتل می‌رسند، صدمه می‌بیند. مسلم است که ما همگی متفاوت به نظر می‌رسیم. همچنین در ارتباط با اعتقادات، ملیت، تعلیم و تربیت، زبان و درآمد یکسان نیستیم و هیچ‌گاه هم نخواهیم شد. اما این‌ها دلیلی بر استفاده از خشونت نیستند. همان‌طور که جانورشناس هلندی، فرانس دِ وال، می‌گوید: «به‌راستی ما در دنیا مشکلی عظیم با خصومت‌ورزی داریم که از کنترل خارج شده است. انسان واقعاً در طرد دیگران متخصص است. انسان از ملیت‌ها یا مذاهب دیگر اهریمن یا دیو می‌سازد و از این راه وحشت و خشم نسبت به آن‌ها به وجود می‌آورد. سپس، این گروه‌ها را به‌سرعت غیرانسان یا حیوان می‌نامیم. بنابراین، بسیار آسان می‌شود این غیرانسان‌ها را از بین برد، زیرا دیگر لازم نیست با آن‌ها همدردی کنیم.»

در آوریل ۲۰۰۴، افشا شد که سربازان آمریکایی در زندان ابوغریب عراقی‌ها را مورد شکنجه قرار می‌دهند. تبلیغات جنگی آمریکا با زور به سر سربازان خود فرو کرده بود که عراقی‌ها مردم خوبی نیستند و با این روش آن‌ها را از خانواده بشریت خارج ساختند. این امر عواقب محسوسی به‌دنبال داشت. لیندی انگلند، سرباز زن آمریکایی، زندانی عراقی برهنه‌ای را با قلاّده سگ در زندان می‌چرخاند. یک زندانی عراقی دیگر با کلاه سیاه که تمام صورت او را پوشانده بود، روی جعبه‌ای توازن خود را حفظ می‌کرد، درحالی‌که به بدنش کابل‌های برق نصب شده بود. سربازان آمریکایی او را تهدید کرده بودند که اگر از روی جعبه بیافتد، برق کشنده‌ای به بدن او جریان پیدا می‌کند. روزنامه آلمانی دی ولت در این مورد تفسیری نوشت: «برای اروپا این تصاویر وحشتناک از سکس، شکنجه و تحقیر یک شوک بزرگ بود.» آبروریزی ابوغریب به وضوح نشان داد که چه اتفاقی می‌افتد، وقتی یک ملت، در این مورد عراقی‌ها، از خانواده بشریت به بیرون انداخته می‌شوند.

با در نظر گرفتن این خشونت و وحشی‌گری، انسان نباید به این ختم کلام برسد که ما انسان‌ها قادر نیستیم به‌صورت مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر زندگی کنیم؟ بله، خیلی خوب می‌توانیم و هر روز آن را انجام می‌دهیم، در میلیون‌ها جای مختلف. پرزیدنت کندی در یکی از سخنرانی‌های خود گفت: «بگذارید اول جهت‌گیری خود را در مقابل صلح دوباره بررسی کنیم. بسیاری از ما آن را غیرممکن می‌دانند. بسیاری از ما نمی‌خواهند که آن تحقق پذیرد. ولی این اعتقادی خطرناک و مأیوس‌کننده است و ما را به این نتیجه می‌رساند که جنگ اجتناب‌ناپذیر است؛ که بشریت محکوم به نابودی است؛ که ما در اجرای خشونت اسیر نیروهای شیطانی هستیم که قادر به کنترل و سرکوب این نیروها نیستیم.» اما این واقعیت نداشت و کندی هم خود به آن آگاه بود: «مشکلات ما ساخت دست انسان‌ها هستنند، بنابراین می‌توانند به دست انسان‌ها هم حل شوند. عظمتی که روح انسان به آن می‌تواند دست یابد، خود انسان تعیین می‌کند.»

خارج از ایالات متحده آمریکا شخصیت‌های بزرگ و الهام‌بخشی هم جنبش صلح‌آمیز را به وجود آوردند. در کشور هندوستان حقوقدان و مدافع صلح، مهاتما گاندی که برای من سرمشق بزرگی است، پیوسته بر اصل «خانواده بشریت» تأکید می‌کرد:» تمام بشریت یک خانواده است.» وی در همه اعتراضات خود از لحن آرام و فارغ از نفرت استفاده می‌کرد. با وجود حملات وحشیانه پلیس هند به گاندی، او نه پلیس و نه دولت هند و حتی نه استعمار بریتانیا را به‌عنوان دشمن خطاب نمی‌کرد. گاندی می‌گفت: «من هیچ‌کس را دشمن خود نمی‌دانم. همه دوستان من هستند. من فقط می‌خواهم چشم آن‌ها را باز کرده و قلب آن‌ها را تغییر دهم.»

من اعتقاد کامل دارم که جنبش صلح‌طلبی در قرن بیست‌ویکم بیشتر تقویت می‌شود، اگر جهت خود را بر روی سه اصل «خانواده بشریت»، «هشیاری و دقت» و همچنین «ممنوعیت کاربرد خشونت سازمان ملل متحد» متمرکز سازد. در قرن بیست‌و یکم باید این دید که ما انسان‌ها همگی به خانواده بشریت تعلق داریم، جایگزین نظریه انشعاب بر اساس ملیت، مذهب، رنگ پوست، جنسیت و درآمد شود. شما خوانندگان این کتاب اعضای خانواده بشریت به حساب می‌آیید، فارغ از اینکه کجا این کتاب را در دست دارید و مستقل از اینکه تاریخ شما چه بوده است. و من هم به‌عنوان نویسنده به این خانواده تعلق دارم، همین‌طور تمام کسانی که در این کتاب نام برده‌ام؛ قربانیان و مقصران. همه ما باید بیاموزیم که یکدیگر را از بین نبریم، زیرا زندگی مقدس است.»

خیزش ۱۹۳۶-۱۹۳۹ فلسطین

کتاب «خیزش ۱۹۳۶-۱۹۳۹ فلسطین» نخستین جلد از مجموعه آثار سیاسی غسان کنفانی – روزنامه‌نگار فلسطینی، نویسنده مارکسیست و از اعضای رهبری «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» – است. این متن به ضمیمه دو مقاله «غسان کنفانی و رزمندگان لنینیست فلسطین» از لوئیس برهونی و «شورش ۱۹۳۶-۱۹۳۹ در فلسطین: تاریخ انقلابی به قلم کنفانی» از شارلوت کیتس و برگردان احسان پورخیری از انگلیسی در نشر مردمنگار منتشر می‌شود.

علیه تحریف تاریخ

معنای یهودی بودن پس از نابودی غزه

کتاب «معنای یهودی بودن پس از نابودی غزه» (Being Jewish After the Destruction of Gaza: A Reckoning) در ژانویه ۲۰۲۵ (بهمن ۱۴۰۳)، حدود شانزده ماه پس از آغاز نسل‌کُشی غزه، منتشر می‌شود. کتاب پیشِ رو یکی از قانع‌کننده‌ترین متونی است که درباره حقانیت طرف فلسطینی و عدم مشروعیت اقدامات دولت اسرائیل دیده‌ام. بخش بزرگی از کتاب به رویدادهای پیش و پس از ۷ اکتبر مربوط است و به سوالاتی از این قبیل می‌پردازد که چرا فلسطینیان مجبور به انتخاب مقاومت خشونت‌آمیز شدند؛ چرا ادعاهای طرف اسرائیلی درباره موضوعاتی مانند استفاده حماس از مردم غزه به‌عنوان سپر انسانی غلط است؛ چرا اسرائیل این‌طور بی‌رحمانه قتل عام می‌کند؛ چرا شعارِ «از رود تا دریا، فلسطین آزاد خواهد شد» از قضا و برخلاف تفسیر صهیونیست‌ها، شعاری دموکراتیک است؛ و یا چرا دولتِ این کشور برازنده عنوان دولت آپارتایدی است.

فصل اول به اجمال نشان می‌دهد صهیونیست‌ها چگونه با خوانشی سیاسی از تورات، آپارتاید علیه مردم فلسطین را توجیه می‌کنند. و تز اصلی کتاب در همین‌جاست: صهیونیست‌ها مایل‌اند خود را قربانیانِ تاریخ جا بزنند و این‌گونه، اسرائیل به‌عنوان نماینده یهودیان دنیا با قربانی‌نمایی می‌کوشد کشتارهای بی‌وقفه و نظام آپارتایدی خود را توجیه کند.

فصل پنجم در پی اثبات این مطلب است که چنین قربانی‌نمایی‌ها تنها خاص اسرائیلی‌ها نیست و خیلی‌های دیگر هم از این بهانه برای سرکوب مردمان استفاده کرده‌اند. بینارت فکر می‌کند تنها راه‌حل مسئله فلسطین، ادغام فلسطینیان است و کنار زدن آپارتاید؛ و تاریخ نشان داده چنین راهکاری آبی است بر آتش بدترین سناریوهای ممکن.

عنوان کتاب ممکن است این اشتباه را برانگیزد که نکند این کتاب اساساً مربوط یه یهودیان است و ربطی به ما ندارد. بینارت می‌گوید که این کتاب را بیشتر برای خانواده خودش نوشته، ولی همزمان کتابی است که ربط چندانی به یهودیت و یهودیان ندارد.

این کتاب با ترجمه محمد نصیری در نشر مردمنگار منتشر خواهد شد.

علیه تحریف تاریخ

جهانی برای فتح: خودزندگینامه تونی کلیف، از اورشلیم تا انترناسیونالیسم

زندگینامه پرفراز و نشیب تونی کلیف با عنوان «جهانی برای فتح: خودزندگینامه تونی کلیف، از اورشلیم تا انترناسیونالیسم» (A world to win: life of a revolutionary) با برگردان نیکزاد زنگنه و مقدمه الکس کالینیکوس برای نسخه فارسی کتاب در نشر مردمنگار منتشر خواهد شد.

تونی کلیف، به عنوان یک چهره انقلابی متولد و بزرگ شده در خاورمیانه، عمیقاً درگیر مبارزات منطقه بود. او و دیگر اعضای حزب کارگران سوسیالیست در بریتانیا عمیقاً تحت تأثیر انقلاب ۱۹۷۹ و سرنگونی شاه قرار گرفتند و الهام گرفتند، اگرچه تاریخ نشان داد که مسیر پیش رو مملو از فراز و نشیب بوده است.

کلیف در آوریل ۲۰۰۰ در سن ۸۲ سالگی درگذشت. و این زندگی‌نامه کوتاه و درخشان آخرین اثر او محسوب می‌شود. من به عنوان کسی که بیش از بیست سال در رهبری حزب کارگران سوسیالیست با او همکاری داشتم، در نوشتن این کتاب سهم ناچیزی دارم. با این حال، همان‌طور که پل فوت، روزنامه‌نگار و سخنور بزرگ سوسیالیست، در پیشگفتار اصلی کتاب اشاره می‌کند، این خاطره‌نویسی بیشتر بر دیدگاه‌های خود کلیف نسبت زندگی سیاسی او متمرکز است.

بعدها، ایان بیرچال، یکی دیگر از رفقای کلیف نیز زندگینامه کاملی با عنوان تونی کلیف: مارکسیستی برای زمان خود نوشت. بیرچال در این کتاب دقیق، علمی و البته طولانی (۶۷۰ صفحه)، ترسی از آن ندارد که با وجود تمام همدلی‌هایش با سوژه، نگاهی انتقادی به کلیف داشته باشد. گرچه می‌توان کتاب بیرچال را بهترین منبع در مورد زندگی کلیف دانست، اما نمی‌توان آن را جایگزین این خودنگاره کرد.

علیه تحریف تاریخ

جنگ بی‌پایان

کتاب «جنگ بی‌پایان» (Krieg ohne Ende) و عنوان فرعی «چرا صلح در خاورمیانه مستلزم تغییر موضع غرب در قبال اسرائیل است» (Warum wir für Frieden im Nahen Osten unsere Haltung zu Israel ändern müssen) آخرین اثر میشائیل لودرز است. این کتاب که اواخر ۲۰۲۴ در انتشارات گولدمن، وابسته به موسسه انتشارتی پنگوئن منتشر شد، از زاویه یک اروپایی، به‌خصوص آلمانی، به مسئله فلسطین می‌پردازد.

پس از مقدمه‌ای با عنوان «اندوه، رنج و امتناع تفکر» او در فصل «در طلب بخشش: اسرائیل و «مصلحت دولت» آلمان» به این موضوع می‌پردازد که چگونه گناه ارتکاب هلوکاست بدل به وظیفه‌ای برای دولت آلمان جهت دفاع از موجودیت اسرائیل شده است. از جمله با دکترین آنگلا مرکل به نام «مصلحت دولت» یا «دلیل دولت» (Staatsräson) برای توجیه سیاست خارجی آلمان تحت لوای «منافع ملی» به اسرائیل بسط یافت. زمانی که مرکل در آخرین دیدار خود از اسرائیل، در ۱۰ اکتبر ۲۰۲۱، مدعی شد که «امنیت اسرائیل بخشی از منافع ملی ما است.» این سیاست در دستگاه دیپلماسی دولت‌های ائتلافی مرکل که عمدتاً وزارت خارجه را در اختیار سوسیال‌دموکرات‌ها قرار داده بود، و سپس در دولت ائتلاف کنونی سوسیال‌دموکرات با سبزها ادامه یافته و توجیه مطلق جنایات اسرائیل و سیاست فروش سلاح آلمان به آن را در پی داشته است.

در فصل بعدی با نام «آژیتاسیون علیه انگلیسی‌ها و یهودیان: فلسطین تا جنگ جهانی دوم» لودرز به تاریخ فلسطین از زمان مهاجرت یهودیان می‌پردازد. و در فصل «بازگویی تاریخ: اسرائیل آرشیوهای خود را پاکسازی می‌کند» شکل‌گیری اسرائیل و جعل تاریخ را شرح می‌دهد. فصل چهارم به نام «نامه‌ای از غزه: یاسر عرفات و ظهور ساف» دوران مبارزات سازمان آزادیبخش فلسطین را شرح می‌دهد و در فصل پنجم به نام «سرزمین مال ماست: جنگ‌ها، شهرک‌نشینان و سفر سادات به اورشلیم» مبارزات اعراب با اسرائیل را تا زمان صلح کمپ‌دیوید شرح می‌دهد.

فصل «خشونت به‌جای دیپلماسی: جبهه‌های جدید از بیروت تا تهران» درباره ظهور جریانات اسلامگرا در لبنان تحت اشغال و جنگ داخلی ۹۰-۱۹۷۵ و سپس انقلاب اسلامی است که بلافاصله پس از کمپ‌دیوید (۱۹۷۸) رخ داد. فصل «چمن‌زنی: چرا صلح در اسرائیل / فلسطین محکوم به شکست بود» درباره شکست تلاش‌های صلحطلبانه در مقابل اسرائیل است و در فصل بعدی به نام «به‌دنبال بابا: از ۷ اکتبر تا آتش‌افروزی» بحران کنونی غزه را می‌کاود که به تمام فلسطین و حتی لبنان بسط یافته است. در نهایت در فصل «چشم‌انداز: حالا چه می‌شود؟» لودرز جمع‌بندی خود را از بحران فلسطین ارائه می‌دهد و در پیوست کتاب به‌طور خلاصه، داده‌های تاریخی مهم درباره مناقشه فلسطین را شرح می‌دهد.

«جنگ بی‌پایان» با ترجمه مرجانه فشاهی از زبان آلمانی در نشر مردمنگار و در مجموعه «بایگانی بازگشوده» منتشر خواهد شد.

علیه تحریف تاریخ

نگرش تاریخی به چپ فلسطین و اسرائیل» (استعمار، رهایی ملی و مبارزه طبقاتی)

کتاب «نگرش تاریخی به چپ فلسطین و اسرائیل» (استعمار، رهایی ملی و مبارزه طبقاتی) اثر لئون ویستری‌خفسکی با ترجمه مرجانه فشاهی از آلمانی در نشر مردم‌نگار منتشر شده است.

در مقدمه این کتاب آمده است: «دو تصویر افسانه‌ای از لیلا خالد در سال ۱۹۶۹، که چفیه به گردن و سر پیچیده و تفنگ کلاشینکف مدل اِی‌کِ ۴۷ را به نمایش می‌گذارد، تا امروز جزو مشهورترین تصاویر سمبلیک مبارزه رهایی‌بخش فلسطین است. اما کمتر کسی درباره جنبش چپ فلسطین، که این زن جوان در آن‌زمان به آن پیوست، قبل از اینکه به‌عنوان نخستین رباینده هواپیما در جهان به نمادی بین‌المللی تبدیل شود، شنیده و یا خوانده است. ولی هنوز هم «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» (پی‌اف‌ال‌پی)، همانند «جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین» (دی‌اف‌ال‌پی)، و همین‌طور «حزب کمونیست فلسطین» وجود دارد.»

تاریخ این سه سازمان و همچنین سایر فعالان چپ فلسطینی، موضوع این کتاب است: «نخستین نظر اجمالی به زبان آلمانی درباره تاریخ احزاب و اتحادیه‌های چپ‌گرا در فلسطین را در طول تقریباً یک‌ربع قرن ارائه می‌کند؛ به تاریخ چپ‌های فلسطین از زمان تأسیس حزب کمونیست پس از نخستین جنگ جهانی، درمورد ایجاد «چپ نو» مسلح در دهه ۱۹۶۰ تا به امروز می‌پردازد و به آن نور می‌افکند؛ چپ اسرائیل – نظیر «حزب کمونیست اسرائیل»، حزب ضدصهیونیسم رادیکال «ماتزپن» – و بسیاری دیگر از اجتماعات مدنی را که در دهه‌های گذشته به وجود آمدند، هم بررسی می‌کند؛ و درنهایت، نویسنده به موضوع «صهیونیسم چپ» وارد می‌شود.»

بر اساس این مقدمه، «اگر از چپ سیاسی صحبت به میان می‌آید، باید نخست تعیین گردد که منظور چه کسی است. آنچه در ادامه می‌آید، مرکز ثقل آن چپ افراطی یا انقلابی در فلسطین – به‌عبارتی در فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا، اسرائیل کنونی، مناطق اشغالی نوار غزه و کرانه باختری اردن در ۱۹۶۷، و همچنین سازمان‌های فلسطینی در تبعید – است.»

به‌طور خلاصه، در باب تاریخ احزاب کمونیستی که در طول سال‌ها در منطقه فعال بودند، راجع‌به پارتیزان‌های چپ‌گرای سازمان‌های «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین»، و «جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین» و انشعابات آن‌ها، و همین‌طور درباره بخشی از جنبش‌های چپ که در سال‌های اخیر در اسرائیل و مناطق اشغالی فعال بودند و هنوز هم تا به امروز فعال هستند، نظرات اجمالی ارائه داده می‌شود. درحالی‌که درنهایت به «سوسیالیست‌های عرب» خواهیم پرداخت که شامل بخش خاصی درباره موضوع بغرنج و پیچیده «صهیونیسم چپ» است.

نویسنده کتاب، لئون ویستری‌خفسکی، متولد ۱۹۹۵ در دویسبورگ آلمان، در دانشگاه روئر بوخوم آلمان به تحصیل در مقطع دکترای تاریخ و شرق‌شناسی / اسلام‌شناسی مشغول است. او که پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود را راجع‌به نقش آفریقای شمالی هنگام صعود فاشیسم در اروپا نوشته است، همچنین مقاله‌هایی در مجله دیس: اورینت، مجله بنیاد پژوهشی رزا لوکزامبورگ، ژورنال فلسطین و مجله فرای‌هایتزلیبه منتشر می‌کند. علاوه بر این، وی یکی از مؤسسان و سردبیر مجله اسلام‌شناسی یوزور در دانشگاه بوخوم است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها