معصومه حسینی مهرآبادی، مولف کتاب «رویای آنه»، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره جزئیات این اثر و شخصیت اصلی کتاب، عیسی مهدوی، توضیحاتی ارائه داد و گفت: در این اثر، نقش مادر بیشتر بهصورت یک آرزو و دعای قلبی برای سعادت فرزندش مطرح شده است و نمیتوان آن را عامل تعیینکننده در طلبه شدن او دانست. مادر، از جایگاه یک مادر مؤمن، تنها دعای خیر کرده بود و هیچ دخالت یا هدایت مستقیمی در تصمیم فرزندش برای رفتن به حوزه علمیه نداشته است.
وی در ادامه اظهار کرد: عیسی مهدوی در روستایی شیعهنشین و مذهبی متولد و بزرگ شد. فضای تربیتی و فرهنگی دوران کودکیاش با آموزههای دینی آمیخته بود، اما آنچه بهواقع محرک اصلی برای حرکت او به سمت ایران و ورود به دنیای طلبگی شد، نه آموزههای اولیه و نه دعای مادر، بلکه محتوای روشنگرانه اعلامیههایی بود که از سوی یکی از دوستانش به دست او رسید. این اعلامیهها، که حامل پیامهای امام خمینی (ره) و نگاه انتقادی ایشان به وضعیت موجود بودند، ذهن جستوجوگر عیسی مهدوی را برانگیخت و بذر پرسش در جان او کاشت.
حسینی مهرآبادی افزود: در حقیقت، عیسی با آشنایی با شخصیت امام خمینی (ره) در قامت یک رهبر دینی و معنوی که هم اهل نظر بود و هم اهل عمل، جذب راه او شد. آن تصویر آرمانی از یک روحانی واقعی که نه فقط واعظی بر منبر، بلکه مبارزی در میدان بود، محرک اصلی برای مهاجرت او به ایران و پیوستن به حوزه علمیه به شمار میرود.
این مولف با اشاره به برخی از محورهای فرهنگی موجود در کتاب، تصریح کرد: در روند نگارش، تلاش داشتم تا تفاوتهای فرهنگی میان کشور زادگاه عیسی مهدوی و فضای فرهنگی ایران را بهگونهای منعکس کنم که هم ملموس باشد و هم از قضاوتهای شتابزده و جهتدار به دور بماند. در این میان، حفظ امانت و صداقت در روایت، خط قرمز من بود. هیچچیز به داستان افزوده یا از آن کاسته نشد، مگر آنکه بر حقیقت مبتنی بود.
وی در بخش دیگر، درباره فضای حوزه علمیه و نقش آن در شکلگیری تصمیمات مهم عیسی گفت: تعامل با طلبهها و شرکت در مباحثات علمی حوزه، هرچند بخش مهمی از زندگی او در ایران بود، اما آنچه که جهتگیریهای فکری و تصمیمگیریهای اساسیاش را رقم زد، ارتباط مستقیم با رزمندگان و جوانانی بود که از دل جامعه برخاسته بودند و در فضای مسجد حضور فعالی داشتند. گفتوگوهای او با این افراد، بهمرور او را در برابر یک انتخاب دشوار قرار داد؛ اینکه آیا باید در مدرسه بماند و تحصیل را ادامه دهد یا به جبهه برود و در خط مقدم ایفای نقش کند.
مهرآبادی ادامه داد: در نهایت، آنچه باعث شد او جبهه را برگزیند، نه فشار اجتماعی بود و نه تبلیغات رسمی، بلکه حس مسئولیتی درونی و احساسی از تکلیف شخصی بود. او خود را موظف دید که در میدان حاضر باشد؛ چراکه باور داشت، حضور در جبهه نوعی استمرار طلبگی است؛ با این تفاوت که درس آنجا نه در حجره، که در خط مقدم جبههها تدریس میشد.
وی درباره روایت موانع فرهنگی در مسیر زندگی عیسی مهدوی نیز گفت: در کتاب، به تمامی چالشهایی که او با آنها روبهرو بوده، اشاره شده است. هیچ نکتهای از زبان عیسی بیان نشده که من در روایت حذف کرده باشم. تمام آنچه بر سر راه او قرار گرفت از اختلافات فرهنگی تا تضادهای فکری با نگاهی واقعگرایانه منعکس شده است.
در بخش پایانی گفتوگو، حسینی مهرآبادی به تجربه نخستین حضور مهدوی در جبهه پرداخت و اظهار داشت: عیسی مهدوی، نخستین تجربهاش در جبهه را تجربهای شیرین توصیف کرده است. آنچه به گفته خودش این تجربه را متفاوت میکرد، جو ساده، معنوی و انسانی حاکم بر جبهه بود. برای او، دیدن فرماندهانی که همپای سربازان زندگی میکردند، بیادعا و صمیمی، بسیار تأثیرگذار و الهامبخش بود. او جبهه را مدرسهای بزرگ میدید که در آن، درس ایثار، شجاعت و همدلی تدریس میشد.
نظر شما