یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۳
«مهری» داستان حماسه‌سازی همسران آزادگان برای نوجوانان امروز است

فاطمه غلامی، نویسنده کتاب «مهری» گفت: این کتاب، داستان سروهای سربلند است: داستان دلتنگی‌ها، دردها، عاشقانه‌ها و حماسه‌سازی همسران گرامی آزادگان. (در بررسی‌هایم) به این نتیجه رسیدم که چقدر در این حوزه کم کار شده است و هر چه جلوتر می‌رفتم، تعجبم بیشتر می‌شد که چرا ادبیات دفاع مقدس ما از این حوزه غافل بوده است؟

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): بیست‌ویکمین دوره جشنواره ملی کتاب رشد در آخرین ماه سال ۱۴۰۲ برگزار شد و برگزیدگان و شایستگان خود را شناخت. رمان «مهری؛ داستان سروهای سربلند» نوشته فاطمه غلامی از آثار انتشارات جمال، یکی از رمان‌هایی بود که در بخش داستان نوجوان شایسته تقدیر شد. غلامی، شاعر و نویسنده کتاب کودک و نوجوان متولد ۱۳۶۸ است و در مقطع کارشناسی فقه و حقوق اسلامی تحصیل کرده است. او در گفت‌وگو با ما درباره کتاب خود و جشنواره ملی کتاب رشد صحبت کرده است که در این مطلب می‌خوانید:

- خانم غلامی، سابقه کارهای ادبی شما به چه زمانی برمی‌گردد و در این زمینه چه فعالیت‌هایی داشته‌اید؟

کار نوشتن را با شعرگفتن شروع کردم؛ از دوران دبیرستان شعر نیمایی می‌گفتم و یک دفتر شعر هم دارم. به دلیل دانشگاه و ازدواج چندسالی فاصله افتاد بین نوشتن من؛ اما از سال ۹۱ دوباره روی آوردم به شعر و این‌دفعه تخصصی شعر کودک و نوجوان گفتم. در کنار شاعری، علاقه زیادی هم به نوشتن داشتم که نوشتن‌ها منجر شد به سه کتاب رمان که هر سه هم برای نوجوانان است. رمان اول من «دست‌خط» نام دارد که موضوع دفاع مقدسی دارد، رمان دومم «اتوبان بهشت» است که آن هم درون‌مایه تربیتی‌آموزشی دارد و در قالب و محتوای طنز با محوریت سوره حمد نوشته شده است و رمان سوم، «مهری، داستان سروهای سربلند» است که به آن خیلی علاقه دارم و سال ۱۴۰۱ به چاپ رسید. در مجموع ۱۱ کتاب دارم و خداراشکر چند کتاب دیگر هم زیر چاپ است. از این ۱۱ کتاب، هشت عنوان مجموعه‌شعر است و سه‌تای دیگر رمان؛ همه‌شان هم در حوزه کودک و نوجوان است.

- درباره موضوع کتاب «مهری؛ داستان سروهای سربلند» برایمان بگویید.

«مهری» داستان سروهای سربلند است: داستان دلتنگی‌ها، دردها، عاشقانه‌ها و حماسه‌سازی همسران گرامی آزادگان. «مهری» به روایت یکی از این سروهای سربلند است. مهری زنی است با دو فرزند که همسرش به جبهه می‌رود و دیگر برنمی‌گردد؛ این برنگشتن‌ها، همراه است با بی‌خبری مهری، یعنی هیچ اثری از همسرش که مرتضی باشد، نیست. البته اخبارِ ناقصی به او می‌رسد، اخباری که ضدّ‌ونقیض است، یک‌سری خبرها که در مورد شهادت مرتضی است، یک‌سری خبرها در مورد اسارت مرتضی و درنهایت چیزی که حتمی است این است که مفقودالاثر است و هیچ اثری از مرتضی پیدا نشده.

مهری نمونه یکی از خانم‌هایی است که در زمان جنگ هر چند در خانه خودش بوده؛ ولی سنگر به سنگر داشته با مشکلات و سختی‌های جنگ و حماسه ۸ سال دفاع مقدس دست‌وپنجه نرم می‌کرده. نبودن مرتضی از یک طرف و دلتنگی‌های فرزندان‌شان، زخم زبان‌ها و نیش و کنایه‌های اطرافیان، همه این‌ها دست به دست هم داده که مهری درگیر حوادث مختلف شود. از آن‌طرف با خانواده همسرش یک‌سری درگیری‌های کوچکی دارد که با آن‌ها هم باید دست‌وپنجه نرم کند. «مهری»، روایت صبر همسران آزادگان است: روایت عاشقانه‌هایشان و روایت چشم‌انتظاری این همسران.

- چه شد ایده «مهری» به ذهن‌تان آمد؟

اولین‌بار پیشنهاد نوشتن در مورد همسران آزادگان را حجت‌الاسلام علیرضا سبحانی‌نسب، مدیر محترم انتشارات جمال به من داد. او به من گفت کاش در مورد همسران آزادگان کتابی بنویسید؛ همین جمله کافی بود تا ذهن من درگیر شود که به دنبال این موضوع بروم. هر چه جلوتر می‌رفتم به اتفاقات جالب‌تری برمی‌خوردم؛ یکی از آن‌ها این بود که کتابخانه‌های شهر خودمان، یعنی یزد را تا آنجا که می‌توانستم بررسی کردم و کتاب‌هایش را مطالعه و بررسی و حتی سعی کردم کتابخانه‌های مجازی را هم بررسی کنم؛ اما به این نتیجه رسیدم که چقدر در این حوزه کم کار شده است. البته ما در مورد همسران شهدا زیاد کتاب داشتیم یا کتاب‌هایی از زبان خود آزادگان؛ ولی کتاب از زبان همسر آزادگان بسیار بسیار کم بود و هر چه جلوتر می‌رفتم، تعجبم بیشتر می‌شد که چرا ادبیات دفاع مقدس ما از این حوزه غافل بوده است؟

تعداد کمی کتاب پیدا کردم که یا مجموعه‌روایت بود که خیلی کوتاه بودند یا کتاب‌هایی بود که گوشه‌ای از روایت‌ها از زبان همسران بود و بقیه کتاب از زبان خود آزادگان گفته شده بود. برای اینکه بتوانم به اطلاعات دقیق‌تری دست پیدا کنم، با چند نفر از این همسران بزرگوار صحبت کردم؛ وجه مشترک همه آن‌ها این بود که می‌گفتند سخت بود، خیلی سخت، انگار درنگ می‌کردند و به فکر فرو می‌رفتند یعنی بیشتر از اینکه بگویند چه شد، نمی‌توانستند بگویند، انگار واژه کم می‌آوردند و فقط می‌گفتند سخت بود. البته یک مسئله‌ای هم که هست این است که بسیاری از آزادگان ما در زمان اسارت هنوز ازدواج نکرده بودند و روایت آن‌ها اگر هم گفته شود از زبان مادران‌شان بوده؛ تعداد کمی بودند که ازدواج کرده و اسیر شده باشند. شاید این مسئله هم وجود دارد که از زبان آن‌ها کتاب‌های زیادی نوشته نشده است.

البته من خیلی هم از این فضای دفاع مقدس دور نبوده‌ام؛ به‌خاطر علاقه‌ای که به این بحث داشتم قبلاً کتاب‌های زیادی را از این حوزه خوانده بودم و در جلسات نقد کتاب و معرفی کتاب شرکت کرده بودم؛ حالا چه کتاب‌هایی که تاریخ شفاهی بودند و چه کتاب‌هایی که حالت روایت و داستانی داشتند. از آن طرف، پدرِ من سال‌ها در جبهه بود؛ درست است که هم‌زمان با تولد من جنگ به پایان رسیده بود ولی مادر من و همسر دیگر رزمنده‌هایی که حالا با خانواده ما رفت‌وآمد داشتند- چه اقوام و چه همسایه‌ها- آن‌ها هم افرادی بودند که به‌شدت درگیر جنگ بودند و همه‌شان این دلتنگی‌ها را، این رنج‌ها را، این مشکلات و نبودن‌ها را لمس کرده بودند: از همه بدتر، بی‌خبری‌ها را و یک‌جورهایی بعضی از تکه‌هایی که در رمان «مهری» آمده، روایتی است که از مادرم شنیده‌ام و او دقیقاً آن‌ها را دیده و برای من تعریف کرده بود.

- نظرتان درباره جشنواره ملی کتاب رشد چیست؟ آیا برای بهترشدن کیفیت این جشنواره پیشنهادی دارید؟

جشنواره‌هایی مثل جشنواره ملی کتاب رشد، می‌تواند در اطلاع‌رسانی درباره ادبیات کودک و نوجوان بسیار مؤثر باشد؛ به‌خصوص در شرایط امروز که میل ناشران به نشر آثار ترجمه بسیار بالا است. رقابت بازار ترجمه گاهی کار را خیلی سخت می‌کند برای نویسندگان و شاعران فارسی‌زبان و شاعران ایرانی و این‌طور جشنواره‌ها، هم یک‌جورهایی هویت می‌دهد به ادبیات ایرانی‌اسلامی و هم از طرفی برای خانواده‌هایی که دغدغه‌مند هستند مفید است؛ اینکه در این حجم وسیع از کتاب‌هایی که منتشر می‌شود، آن‌ها بتوانند کتاب‌های مناسب را برای فرزندان خود انتخاب کنند. این جشنواره‌ها می‌توانند با بررسی‌های دقیقی که روی کارهای ارسال‌شده انجام می‌دهند، راه‌گشا و چراغ راهی باشند که به کمک خانواده‌ها، مربیان و معلمان بیایند. از دست‌اندرکاران جشنواره رشد، تشکر می‌کنم و امیدوارم که موفق و پیروز باشند.

- برنامه‌تان برای آینده چیست؟ آیا در حال حاضر کتابی در حال تألیف دارید؟

آینده از امروز شروع می‌شود یا حتی می‌شود گفت آینده از دیروز شروع شده است. استادی دارم که همیشه به من می‌گوید «تا وقتی که ایده تو به آن پختگی‌ِ کامل نرسیده، شروع به نوشتن نکن. وقتی ایده و طرحت برسد به آن‌جایی که باید، کلمات ناخودآگاه در ذهنت شروع به باریدن می‌کند». من این حرف را خیلی قبول دارم. الان هم فعلاً مشغول مادری هستم و امیدوارم بتوانم در کنار نقش سخت و در عین حال دوست‌داشتنیِ مادری، برای دیگر بچه‌های دنیا هم مفید باشم و آثاری بنویسم که آن‌ها را دست‌کم یک قدم به باورهایی که باید داشته باشند و به آن مبدأ هستی که از آن آمده‌اند، نزدیک‌تر کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط