احمد مطهری در معرفی «بازار تهران، تحولات سیاسی و انقلابی» اظهار کرد؛
ساواک جوان انقلابی را منحرف معرفی میکرد/ مسائل انقلاب جایی در کتابهای درسی ندارد!
احمد مطهری گفت: امروز نیاز که مشارکت نسل جدید به دست بیاید. باید مسائل انقلاب را در کتابهای درسی و دانشگاهی جای دهیم تا قشر جوانان به گذشته آگاه شود. در آن موقع چنان خفقانی حاکم بود که کسی نمیتوانست اسم شاه را بدون القاب و عناوین بر زبان بیاورد. در این میان اگر جوانی دستگیر میشد، خانوادهاش خبر نداشت که چرا دستگیر شده است و ساواک به خانوادهاش میگفت که این جوان منحرف شده است!
او افزود: جوانهای ما پاک و صادق هستند و اگر پدر و مادرها و آموزش و پرورش واقعیتها را به آنها بگویند، انها میپذیرند. در گذشته سعی بر این بود که قشر روشنفکر و جوان را از روحانیت دور کنند و به همین دلیل یک قضیه مطرح بود که در آن طرف قشر روحانی هم از دانشجو متنفر بود به طوری که آنها معتقد بودند قشر روشنفکر فرنگ رفته است و ... این نگاه حاصل کار فرهنگی رژیم پهلوی بود تا این دو قشر به هم نزدیک نشوند.
این فعال انقلابی بیان کرد: چون اگر قشر دانشجو، روشنفکر و روحانی در کنار هم قرار میگرفتند، برای رژیم شاه خطرناک بود. اما در نهضت انقلاب اسلامی سه قشر متحد شدند، روحانیت، بازاریان و دانشجویان تا توانستند انقلاب را به پیروزی رساند. در این موضوع سه قسمت دخیل بود، نخست رهبری، امام خمینی(ره) آن را در دست داشت و بعد بحث مادی نهضت بود که بازاریان به میان آمدند و مساله مالی را در دست گرفتند و برای پخش اعلامیهها را هم نسل جوان انجام داد و این اتحاد نهضت را به پیروزی رساند.
احمد مطهری گفت: امروز نیاز که مشارکت نسل جدید به دست بیاید. باید مسائل انقلاب را در کتابهای درسی و دانشگاهی جای دهیم تا قشر جوانان به گذشته آگاه شود. در آن موقع چنان خفقانی حاکم بود که کسی نمیتوانست اسم شاه را بدون القاب و عناوین بر زبان بیاورد. در این میان اگر جوانی دستگیر میشد، خانوادهاش خبر نداشت که چرا دستگیر شده است و ساواک به خانوادهاش میگفت که این جوان منحرف شده است!
او ادامه داد: پدر و مادر به ماموران ساواک میگفتند بچه من نماز میخواند و روز میگیرد. چه طور منحرف شده است؟! آنها تصور میکردند که با این تعبیر ساواک، فرزندشان به سمت منکرات و مواد مخدر رفته است. بعد از شش ماه که خانواده اجازه ملاقات فرزندشان را پیدا میکردند در آنجا فرد جوان به والدینش میگفت که من اعلامیه امام را پخش کردم و مرا برای این موضوع گرفتند. لذا پدر و مادر بعد از یکسال میفهمید بچهاش برای چه به زندان رفته است! خفقان در این حد بود و امروز که آزادی برقرار است
جواد اسلامی گفت: نکته نخست باید از مولف پرسید رویکرد کتاب معرفی بازار است یا بحث انقلاب؟ اگر روی جلد عنوان میشد نقش بازار در تحولات ... قدری مفهوم را بهتر میرساند. نکته دیگر بحث اسناد و مدارک رسمی است در بسیاری از این اسناد واقعیتها منعکس نشده است. مثلا در روزنامه رسمی آمده که اصناف و باراریان چراغانی کردند. (در چهار اسفند فلان سال که مصادف با محرم بوده است)، در حالی که بهترین مقابله با حکومت پهلوی در محرم همین بحثها بوده است.
او افزود: در اسناد ساواکی که از پدرم وجود دارد، در تمام بازجوییها و پاسخگوییها بحثهای سیاسی و مذهبی مطرح است. در صورتی که در خاطرات خودش نقل میکند از زدن نعمتالله نصیری که در فلان جا چه کرد و ... بنابراین اسناد رسمی خیلی قابل اکتفا نیست و در اینجا اهمیت نقش کار شما در بحث تاریخ شفاهی خیلی برجسته میشود که با این افراد مصاحبه کنید که چه میکردند و در فعالیت اندرزگو اسلحه چطور جابهجا میشد... در حالی که بازجوییهای پدر در رابطه با شهید اندرزگو میگوید من بدهی داشتم و در خیابان میرفتم که او را دیدم خیلی عجله داشتم شماره تلفنم را به او دادم.
این فعال بازاری اظهار کرد: در اسناد شنود ساواک آمده که بازجو سوال میکند که از طریق تلفن مکالمات شنود شده است و در این رابطه از پدر سوال میکند و پدرم میگوید اشتباه کردم شماره تلفنم را دادم. در حالی که اینطور تصور میشد که شماره تلفن پدر از طریق دفترچه تلفن شهید اندرزگو لو رفته است. به نظرم نقش تاریخ شفاهی در اینجا خیلی مهم است که بتواند نکات مبهم را روشن کند.
جواد اسلامی گفت: نکته دیگر بحث جابهجایی شهید و جلاد است که حضرت آقا هم به آن اشاره فرمودند. جایگاه بخش خصوصی در این میان مهم است، چون در آن موقع بخش خصوصی و وابستگی که به حکومت و دولت در میان بود دارای ارزش منفی برای مبارزان بود و کسانی که استخدام دولت بودند، خیلیها میگفتند پولشان خوردن ندارد. جایگاه بخش خصوصی در بحثهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی و حمایتهای مالی که انجام دادند، به نظرم تفکیکش هر کدام خیلی تاثیرگذار است.
او افزود: از زندگی شهید عراقی اگر سریال مانند «روزگار غریب» تهیه شود، یک تاریخی سریالی از حرکت انقلاب و رشد جامعه ایرانی در آن برجسته شود؛ از جایی که به دنیا آمده و با نواب صفوی چگونه همکاری میکرد و با حضرت امام چگونه ارتباط گرفت و در بحث پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادتش. اگر همتی گذاشته شود و امکاناتی به میان بیاید که چنین سریالی تهیه شود، ان بحثهایی که حاضران در جلسه مطرح کردند که انقلاب اسلامی به نسل جوان شناخته نشده است با این ابزار شناخته خواهد شد.
این فعال بازاری عنوان کرد: درباره طرح جلد هم باید بگویم معمولا سمبل بازار به شکل طاق ضربی و این میراث ملی ماست که بازارها با این نماد شناخته میشوند. اما عکس روی جلد کتاب تصویر یک خیابان است که شاید خیابان لالهزار باشد و افرادی هم که در آن هستند افرادی است که کراوات زدند در حالی که فرهنگ بازار در آن موقع فضای بازار به شکل مذهبی خاص بوده است حالا کار ندرایم که امروز متاسفانه به آن شکل نیست. لذا طرح جلد آن فضای مذهبی نقش بازار در تحولات سیاسی و اجتماعی را منعکس نکرده است.
بقچه رنگ و رفته اما مهم
اسدالله جولایی، رئیس سابق ستاد دیه کشور در انتهای این برنامه گفت: امیدوارم چاپ چنین کتابهایی باعث شود بازار اسلامی را از این محدودیت و مظلومیت نجات دهد. در صحبتهایم قصد دارم گوشهای از فعالیتهای بازار را در زمان انقلاب بازگو کنم. بعد از رحلت آیتااله بروجردی مقلد حضرت امام شدیم. سال 40 به همراه دوستم جواهریان به قم خدمت امام رفتیم، در آنجا ارادات خودمان را اعلام کردیم.
او افزود: بعد از آن خدا رحمت آقای مصدقی که رساله امام را در بازار چاپ کرد و بعد از آن اعلامیهها را به چاپ رساند و من به همراه دوستان به دیدن او میرفتم و یک بقچه اعلامیه میگرفتم و من این بقچه را به خانه عمهام میبردم در حالی که فرزندانش سرهنگ شهربانی بودند و اصلا به بقچه توجه نمیکردند که در آن چه هست! بعد همان بقچه را سوار بر اتوبوس گیتینورد به اصفهان میبردم در اتوبوس هم کسی به بقچه رنگ و رفته بدقیافه نگاه نمیکرد.
نظر شما