نشست «انعطاف پذیری شناختی و ابعاد اجتماعی شکوفایی» برگزار شد؛
بزرگان فلسفه و رهبران فکری کمتر درباره معلویت سخن میگویند/ تأکید بر تغییر نگرش مردم و سیاستگذاران
هادی صمدی مدرس دانشگاه گفت: من کمتر از بزرگان فلسفه و رهبران فکری میشنوم که درباره معلولیت حرف بزنند. بنابراین نگاه عمومی به معلولیت نیازمند بازسازی است.
هادی صمدی در ابتدای این نشست با بیاناینکه میزان پیشرفت یک جامعه را با حضور معلولان در آن جامعه میتوان سنجید گفت: من بحث معلولیت را به عنوان یک مطالعه موردی انتخاب کردم و به ابعاد اجتماعی بهزیستی میپردازم.
او با اشاره بهاینکه امروز مطالعات شکوفایی و بهزیستی به یک مطالعات بسیار کلیدی در دنیا تبدیل شده و میان رشتهای است و دسته بزرگی از دانشمندان اعم از روانشناس، اقتصاد دان، سیاستگذار و ... در آن با هم مشارکت دارند بیان کرد: دراین دسته از مطالعات سیاستگذاری مبتنی بر شواهد در دسترس است و بدون شواهد اگر کلی گویی کنیم چیزی جز فلسفه پردازی نکردیم و باید تمام نظریت ما پایی در واقعیت داشته باشد.
این محقق ادامه داد: در عرصه سیاست جهانی امروزه کلان روایتهایی مانند لیبرالیسم، کمونیسم و ... رو به افول است بهاین معنا که آرمانهایشان کنار گذاشتهاند اما همگی باید امروز مبتنی بر شواهد سخن بگویند. اگر به پنجاه سال گذشته برگردیم معلولیت حیطهای بود که در ساحت پزشکی مورد بحث قرار میگرفت. معلولیت یک پدیده جسمیبود و وجوه مختلف معلولیت را عموما از منظر نگاه پزشکی بررسی میکردند.
به گفته صمدی، از 1970 به بعد رویکرد بدیلی شکل گرفت که میگفت معلولیت یک پدیده اجتماعی است میشل فوکو و دیگران باعث شدند ابعاد اجتماعی معلولیت مهم شود. آن چیزی که برای معلولان مهم و دردسر ساز است شرایط بدنی آنها نیست بلکه انگ زدنها و موارد اجتماعی است.
او با بیاناینکه از 50 سال پیش شاهد تغییر نگاهی به معلولیت بودیم عنوان کرد: پیش ازاین وقتی از داروینیسم اجتماعی سخن گفتم بیان کردم که آنها هم در بهزیستی انسان وجه بدنی اش را مد نظر قرار میدادند. حالااین میتوانست از قیافه ظاهری فرد باشد تا معلولیتهای جسمی، بیماریها و هوشی. به هر حال نگاه پزشکی به معلولیت با آن نگاه همخوان تر است و البتهاین نگاه دستاوردهای بزرگی هم داشته است.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: نگاه اجتماعی به معلولیت محصول بخشی از نگاه پزشکی به این حوزه بوده است مثلااینکه ما حامل چه ژنهایی هستیم محصول تصادف است. بنابراین هوشمندی و هوشیاری افراد نیز محصول شانس است تا عوامل دیگر. از سوی دیگراین سوال مطرح است که فرد در چه جامعهای بزرگ شده است؟ آیااین ژنها بستر ظهور داشتهاند یا خیر؟ بهاین معنا معلولیتهایی که ریشه ژنتیکی دارند محصول تصادفند اما سایر معلولیتها ماحصل یک سوانح طبیعی هستند. اگر آدمهایی که به موفقیتهای بالایی میرسند تصادف در آن نقش دارد، معلولیت تماما محصول شانس است.
صمدی با طرح این سوال که کدام نگاه پزشکی یا اجتماعی به معلولیت درست است گفت: درستی یا نادرستی ویژگی گزارهها هستند و هر نگاهی در بافتی فوایدی و معایبی دارد. هر کدام از این دو نگاه وجه اشتراکی داشتند و آن نادیده گرفتن تجربیات شخص معلول است. بنابراین نگاه سومی در سالهای اخیر یعنی در 2020 شکل گرفت. رویکرد اکولوژیکی به معلولیت عنواناین رویکرد است.
او درباره این رویکرد بیان کرد: در ابتدا باید زمینههای ایجاد این رویکرد را بیان کرد. در 1980 اقتصاد دانی به نام آمارتیا سن رویکرد قابلیتی را در اقتصاد رایج مطرح کرد و در آن وظایف اقتصاد را محقق کردن قابلیتهای افراد دانست. یک رویکرد دیگر از 1968 در روانشناسی مطرح شد که از آن با نام روانشناسی اکولوژیکی نام برده شد که در آن فرد به عنوان یک ارگانیسم چهاندرکنشهایی با جهان پیرامون دارد و ازاین لحاظ روانشناسی را به بیولوژی و سخنان دیویی نزدیک کرد. دراین نگاه کلیت ارگانیسم نوع کنشگری آن با جهان مهم بود.
این محقق روانشناسی گفت: در سال 1992 کتابی با عنوان «ذهن بدنمند» منتشر شد و این کتاب باب تازهای را در پژوهشهای علوم شناختی باز کرد و امروز این رویکرد بدنمندی با زیر شاخههای متعددی جای خودش را باز کرده و دوگاه ذهن بدن به چالش کشیده میشد و گفته میشد شما باید وجوه بدنمند حالتهای شناختی را جدی بگیرید. بسیاری از حالتها روحی ما تابع شرایط بدنی ماست و نوآوریهای این رویکرد انجام دسته از از آزمایشها بود که نشان میداد معنای بسیاری از واژگانی که به کار میبریم به ساختار بدنی ما بر میگردد.
به گفته او، قابلیتهایی که ما هر کدام دارند به صورت صفر و یکی نیست و به تدریج به وجود میآیند و تغییر میکنند. برخی از قابلیتها بین ما انسانها مشترکند اما برخی قابلیتها منحصر به فرد هستند مانند حرکات یک ژیمیناست. پس هر کدام از ما در وجوهی ناتوان، کم توان و توانمند هستیم واین فقط مخصوص معلولان نیست که بخشی از قابلیتها را نداشته باشد. پس هر انسانی بخشی از قابلیتها را ندارد و به نوعی کم توان محسوب میشود.
او با اشاره به رویکرد پزشکی به توانایی و ناتوانی توضیح داد: فردی که نابیناست را میتوانیم روی به دست آوردن بینایی یا روی قابلیتهای نابینایی آن کار کنیم. برای هر فردی یکی ازاین رویکردها ارجحیت دارد. وقتی سراغ رویکرد اجتماعی میرویم متوجه میشویم که هر فردی حتی معلول یک انسان منحصر به فرد است و بنابراین قوانین اجتماعی را نباید تنها برای افراد نُرم اجتماعی تدوین کرد و باید همه افراد را در نظر گرفت.
صمدی با تاکید براینکه باید تنوع را در جامعه پذیرفت افزود: البته امروز ما نیروهایی را هم در جامعه داریم که مانع ازاین تنوع میشود به طور مثال سرمایه داری میخواهد بدن انسانها را یک شکل کند و در مقابل نیروهای رقیب هم میگویند باید تنوع را به رسمیت شناخت. باید قواعد جامعه به نوعی تدوین شود که همه افراد امکان حضور در جامعه را داشته باشند. رویکرد اکولوژیک هم دقیقا به این موضوع اشاره دارد. هر فرد معلول 15 برابر امکان کمتر برای حضور در جامعه را دارد بنابراین وقتی 17 درصد مردم دنیا درجاتی از معلولیت را تجربه میکنند به دلیل همین که 15 برابر فرصت کمتر دارند ما افراد بسیار کمیاز ملعولان را در جامعه میبینیم.
این مدرس دانشگاه افزود: رویکرد اکولوژیک میگوید حتی ساختار شهرها به طوری طراحی نشدند که معلولان امکان حضور داشته باشند. طی یکصد سال گذشته ما شاهد حذف افراد معلول از جامعه بودیماین در حالی است که هر کدام ازاین افراد یک منبع معرفتی هستند و بر اساس نظریه ذهن بدمند ساختارهای ذهنی ما تابع شرایط بدنی ماست. وقتی شرایط بدنی انسانها یکسان باشد امکان تنوع راه حلها کمتر است اما وقتی ساختارهای ذهنی متفاوت باشد راه حلها بیشتر میشود.
او ادامه داد: تمام شرکتهای بزرگ دنیا دسته بزرگی از اقلیتها را به خدمت میگیرند. تفاوت برای همه افراد جامعه و حتی شهر خوب است چون تنوعی از راه حلها ارائه میشود. ما نیاز به نظرهای متفاوت در حل مسایل جامعه داریم. باید امکانات برابر را به افراد برای بالافعل کردن تواناییهایشان قرار داد واین وظیفه همه دولتهاست. ما به جایاینکه هرسال شهرها را بزک کنیم باید مساله کودکان کار را حل کنیم. دولت رفاه میگوید ابتدا باید امکانات مساوی را در اختیار افراد قرار داد.
صمدی با طرح این سوال که چگونه میتوان ذهنیات را به معلولیت تغییر داد؟ توضیح داد: باید قوانین و ذهنیت مردم را تغییر داد. من کمتر از بزرگان فلسفه و رهبران فکری میشنوم که درباره معلولیت حرف بزنند. بنابراین نگاه عمومی به معلولیت نیازمند بازسازی است. هنوز بسیاری از افراد جامعه از معلولیت به عنوان فحش استفاده میکنند! شما در برخی از سریالها میبینید که افراد بد برایاینکه مجازات شوند معلول میشوند. متاسفانه حتی کارگردان و بازیگران هم بهاین مساله اشاره نمیکنند چوناین ذهنیت در افراد نهادینه شده متوجه تبعیض آمیز بودناین نگاه نمیشوند.
او افزود: وقتی دیکنز کتاب اولیور توئیست را نوشت قوانین کار برای کودکان در انگلیس بسیار بد بود اما این قوانین تغییر کرد. همچنین تبعیض علیه سیاهپوستان نیز با نگارش کتاب «کلبه عمو تم» تغییر یافت و جامعه آمریکا علی رغم چالشهای بسیار قوانین برده داری را لغو کرد. گرچه هنوز هماین نگاهها در جامعه هست. پس ما نیازمند حضور هنرمندان برای تغییراین ذهنیت نسبت به معلولیت هستیم. پیش فرضهای سیاستگذاران نیز باید تغییر کند. اقتصاد و سیاست شادکامیدراین باره وارد میدان شده است.
این مدرس دانشگاه با بیاناینکه ما نیاز به تغییر نگرش و شفافیت قوانین داریم بیان کرد: دراین جامعه طی کردن عدم بهزیستی به بهزیستی راه هموارتر میشود و میتوان با تغییرات کوچک کارهای بزرگتر انجام داد. شکوفایی دراین نگاه یعنی هر انسان بتواند دستهای از قابلیتهای خود را به منصه ظهور برساند. از سوی دیگر جان استوارت میل میگوید تا جایی که به دیگری ضرر نرسانید میتوانید قوههای خود را به فعلیت برسانید. به طور مثال اگر فرد قابلیت زیادی در ثروتمند شدن دارد تا جایی مجاز بهاین کار است که مانع شکوفایی افراد دیگر نشود.
صمدی در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد: در جهان پیش رو ما به مدد اتوماسیون و هوش مصنوعی نیازمند انسانها با مهارت ویژه نیستیم اما امروز بسیاری از مهارتها هم در حال از بین رفتن است و میتوان با استفاده از راه حلهای بدیل جایگزینهایی برای مشکلات معلولیت پیدا کرد. توکیو یکی از بهترین شهرها برای نابینایان است و هزینههای این چنینی برای شهرهای دیگر هم کاری ندارد. میشود تغییرات بسیار کوچکی در خانه و شهر ساخت که دنیای معلولان را عوض کند.
او درباره استفاده از سیاست تبعیض مثبت بیان کرد: با توجه به کانتکس باید قوانین را همواره تغییر داد به طور مثال برنامههای اقتصادی درباره معلولیت هم باید بر اساس تجربههای قبلی و شرایط امروزی تغییر کند. سیاستهای تبعیض مثبت را میتوان برای بهبود شرایط معلولان به کار گرفت. اما همواره باید نگاه در زمانی را در تغییر قوانین مد نظر داشت. به طور مثال در برخی از کشورها سرمایه گذاری بانک جهانی روی کتابخانههای کودک صورت گرفت و اتفاقا در بلند مدت جواب داد.
استیو پینکر در کتاب «اکنون، روشنگری» میگوید که خشونت در جوامع کمتر شده و اخلاقی تر شدند. درست است که پولدارها پولدارتر شدند اما طبقات ضعیف هم وضعیتشان بهتر شده است. او میگوید اما مشکل طبقات فرودست حسادت به هم دیگر است و مثالی میزند و میگوید یک دهقان روس همسایه ش یک بز میخرد و بعد فرشتهای به او نازل میشود و میگوید آرزویت چیست. بعد او میگوید امیدوارم بز همسایه بمیرد! البته او به عنوان یک روانشناس گزارش نادرستی میدهد چون وقتی یکی در طبقه فرودست موفق میشود نه تنها دیگران ناراحت نمیشوند که خوشحال میشوند چون بر اساس پدیده سیگنال افراد ضعیف از موفقیت هم طبقه خود خوشحال میشوند. پینکر دراین کتاب به صورت گزینشی دادهها را انتخاب میکند.
میلاد حسینیان مدیر موسسه دکسا نیز در بخش دیگری ازاین نشست دربارهاین سلسله نشستها توضیحاتی داد و گفت:این نشستها ذیل چاپ مجموعه کتب شکوفایی منتشر میشود که در ابتدا با سه مترجم شروع شده اما به زودی با 25 مترجم دیگر ادامه مییابد.
نظر شما