من هم آمدهام تا لابهلای این قفسهها و کتابها تاریخ را پیدا کنم. از متصدی کتابخانه که به نظر میرسد خودش نیز یکی از اهالیِ همان تاریخ است، درباره عملیات بدر و خیبر میپرسم و اینکه آیا درباره این دو عملیات کتاب دارند؟ کمی فکر میکند و بعد بدون اینکه پشت میز بنشیند و به رسم تمامی متصدیها و یا کتابفروشها جستجوی اینترنتی کند، دو کتاب جلوی رویم میگذارد؛ یکی کتاب «اطلس نبردهای ماندگار» و دیگری کتابی است با نام «حماسههای نامداران گمنام». کتاب قطوری است و برای من که مدتی است از درد کمر رنج میبرم، جابهجا کردنش سخت است. با این حال دو کتاب را میگیرم، تشکر میکنم و میروم وسط همان سالن خلوت و جایی دنج پیدا میکنم، شروع میکنم به ورق زدن کتابها.
اول کتاب اطلس و چکیدهای از هر عملیات را برمیدارم. کتاب را ورق میزنم و به تیتر مدنظرم میرسم، یا بهتر بگویم به عملیات مورد نظرم؛
تاریخ: ۰۳/۱۲/۱۳۶۲؛عملیات آفندی خیبر.
در رابطه با این عملیات اینطور آمده است:
«در جبهه ایران در ۴ بهمن ماه ۱۳۶۲ طرح مقدماتی عملیات خیبر توسط قرارگاه خاتمالانبیا به قرارگاه عملیاتی جنوب (کربلا) ابلاغ گردید. مأموریت قرارگاههای کربلا و نجف در این طرح تصرف و تأمین ساحل نزدیک شطالعرب و عبور قرارگاه کربلا از شطالعرب و تصرف بصره در عراق بود و...». مطالب خیلی تخصصی است و شاید برای تکمیل گزارش، چندان به کار من نخورد.
* روایتی از نامداران خیبر
چند صفحهای از کتاب را مطالعه میکنم. چند عکس میگیرم و بعد به سراغ کتاب قطور «حماسههای نامداران گمنام» میروم. از نام کتاب میتوانم به خوبی متوجه شوم که با یک کتاب کاملا مستند و تحقیقی و پژوهشی روبهرو هستم. اول نام کتاب را در اینترنت جستجو میکنم. «حماسههای نامداران گمنام: خاطرات و پژوهشهای سرتیپ دوم پاسدار حاج رضا میرزائی.»
در معرفی کتاب نوشته شده است؛ «کتاب حماسههای نامداران گمنام پیرامون موضوعات زندگینامه و خاطرات نویسنده، وقایع و اتفاقات بعد از انقلاب و درگیری با ضد انقلاب، فعالیت منافقان و تسخیر لانه جاسوسی، وضعیت ایران و عراق، عملیاتهای انجام شده در خوزستان، ایلام، کرمانشاه و کردستان عراق و ایران و غیره میباشد. در این کتاب عملکرد یگانهای رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروهای زمینی، هوایی و هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران و جهاد سازندگی بازخوانی شده است».
همین هم هست؛ فهرست را نگاه میکنم و به سراغ عملیات خیبر میروم. کتاب بهصورت پرسش و پاسخ و دقیقا مصاحبهای تنظیم شده است. سوال اول را بسیار ساده شروع کردهاند؛ «مشخصات عملیات خیبر را توضیح دهید».
و میرزایی در کتابش اینطور توضیح میدهد؛ «عملیات خیبر در ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه سوم اسفندماه اسفند ۱۳۶۲ آغاز شد و تا ۲۲ اسفند به مدت ۲۰ روز با رمز مقدس «یا رسولالله» در منطقه شمال بصره و با هدف تصرف هورالعظیم، جزایر مجنون طلاییه، زید و پیشروی به سوی بصره آغاز شد».
در همین بخش اشارهای هم به فرماندهان عملیات میکند:
«این عملیات با مشارکت نیروهای سپاه و ارتش تحت کنترل قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا با دو قرارگاه مستقل به اجرا گذاشته شد. قرارگاه نجف تحت کنترل سپاه به فرماندهی سردار محمدعلی جعفری در منطقه هورالعظیم، جزایر مجنون و طلائیه و قرارگاه کربلا تحت کنترل ارتش به فرماندهی امیر سرتییپ علی صیاد شیرازی در منطقه زید».
* ماجرای لو رفتن فرمانده کل سپاه
سؤالات دیگر هم باز تخصصی است، مطالعه میکنم و رد میشوم. تا یک سؤال و جواب توجهم را جلب میکند و آن هم «لو رفتن سردار محسن رضایی» است.
در ادامه آمده است: «همه سردار محسن رضایی را میشناختند. رضایی طوری وارد منطقه میشد که در مسیر هیچکس او را نمیدید. حتی او را به صورت پنهانی از یگانهای ارتش عبور میدادند. همچنین در طول زمان که آنها در هور به گشت میرفتند، لباس محلی عربی همان منطقه را به تن میکردند تا کسی به نظامی بودن آنها پی نبرد. در واقع، فرماندهان برای گشت و شناسایی و قایقرانی، از افراد بومی و محلی عربزبان آن منطقه استفاده میکردند که بسیاری از آنها از مجاهدین عراقی بودند و همیشه با قایق و بهصورت قاچاقی از این منطقه به عراق تردد میکردند.
زمانی که فرماندهان با لباس محلی سوار قایق میشدند و به گشت میرفتند، حتی قایقرانها هم نمیدانستند که آنها فرماندهان سپاه هستند. در یک مورد که سردار محسن رضایی با لباس محلی سوار بر قایق بوده، قایقران به چهره او خیره شده و به او مشکوک میشود و سؤال میکند؛ شما به محسن رضایی که فرمانده کل سپاه است، خیلی شباهت دارید! محسن رضایی خندهای میکند و او مجدداً میپرسد؛ نکند شما همان محسن رضایی باشید؟! آقا محسن در جواب میگوید: اشتباه گرفتهای، من محسن رضایی نیستم! قایقران میگوید: در تلویزیون شما را با لباس سپاه دیدهام، حالا تو را شناختم، تو همان محسن رضایی هستی!
موقعی که فرماندهان متوجه میشوند محسن رضایی لو رفته، به قایقران بهطور قاطع تذکر میدهند که این موضوع باید سری بماند و باید قول بدهی که به هیچکسی نگویی و اگر در جایی مطرح کنی، برایت گران تمام میشود!
پاروزن هم که از مجاهدان عراقی و از دوستداران امام خمینی (ره) و انقلاب بوده، موقعی که متوجه میشود که این توفیق بزرگ نصیبش شده و فرمانده کل سپاه را همراهی میکند، تشویق شده و با قاطعیت بیشتر به کار شناسایی ادامه میدهد و این موضوع را برای کسی مطرح نمیکند.»
نظر شما