یکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۵
بیان برخی جزئیات از زندگی‌نامه شهدا مخاطب را به تأمل وامی‌دارد

زهرا رحمانی گفت: با مطالعه برخی زندگی‌نامه‌ها متوجه می‌شویم که در برخی آثار بنا به دلایلی، بخشی از زندگی‌نامه شهید را مطرح نمی‌کنند، درحالی‌که وقتی این موارد مطرح می‌شود، مخاطب را به تأمل وامی‌دارد از جمله این‌که علی‌رغم ارتکاب برخی خطاها، خوب زندگی‌کردن برای همه مقدور است و نسل جدید با این کتاب‌ها ارتباط بهتری برقرار می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «کوچ پرستوها» به قلم زهرا رحمانی به خاطرات دو برادر شهید علی‌اکبر و علی‌اصغر صادقی پرداخته است. شهیدعلی‌اکبر صادقی، متولد فروردین 1341 بود که در خرداد 1367 و در روزهای پایانی دفاع مقدس در حالی که پیک لشکر 27 حضرت رسول(ص) بود به درجه رفیع شهادت رسید. برادرش علی‌اصغر که از او کوچک‌تر بود در آبان 1345 به دنیا آمد و در حالی که 21 سال سن داشت به سمت فرماندهی تیپ یکم ثارالله لشکر 10 سیدالشهدا منصوب شد. علی‌اصغر صادقی قبل از برادرش، علی‌اکبر و در دی‌ماه 1361 به شرف شهادت نایل آمد. با زهرا رحمانی، نویسنده کتاب «کوچ پرستوها» به گفتگو پرداخته‌ایم که شرح آن را در ادامه می‌خوانید.
 
توضیحاتی درباره موضوعات مطرح‌شده در کتاب «کوچ پرستوها» که به‌نوعی زندگی‌نامه دو برادر شهید است، بفرمایید.
این کتاب مربوط به زندگی‌نامه و رشادت‌های دو شهید در دوران دفاع مقدس است که با هم برادر هستند و این دو برادر در دوران پیروزی انقلاب اسلامی هم فعالیت داشتند و یک‌سری از ساواکی‌ها را دستگیر کردند. در زمان جنگ تحمیلی، حاج‌علی‌اکبر صادقی پیک بودند و حاج‌علی‌اصغر صادقی که کوچک‌تر بودند، فرماندهی لشکر را برعهده داشتند. شهید علی‌اکبر صادقی، همان شهیدی هستند که به معجزه خداوند در قبر چشمشان را باز کردند.
 
حاج‌علی‌اصغر قبل از حاج‌علی‌اکبر شهید می‌شوند. ایشان، 11 یا 13 بار هم مجروحیت شدید داشتند، یکی از دستان ایشان در اثر اینکه روی مین رفته بودند قطع شده بود و در منطقه عملیاتی با عنوان اصغر یک‌دست معروف بودند که صدام برای سرشان جایزه گذاشته بود. ایشان، اواخر دی‌ماه شهید می‌شوند و دو هفته بعد، پیکرشان را از زیر هفت‌متر برف پیدا می‌کنند. حاج‌علی‌اکبر در مراسم تشییع پیکر شهید علی‌اصغر با لباس‌های دامادی می‌آید و همه تعجب می‌کنند. ایشان می‌گوید شهادت برادرم برای من مثل جشن است و زمانی که برادرشان را در قطعه شهدا خاکسپاری می‌کنند، پایشان را روی قبر کنار می‌گذارند و می‌گویند، هشت‌ماه بعد من همین‌جا می‌آیم و با توجه به این‌که آن زمان شهید زیاد بوده و قطعه شهدا زود پر می‌شده همه فکر می‌کردند این یک تصور است و هشت‌ماه بعد که حاج‌علی‌اکبر شهید می‌شوند آن قطعه پر شده بوده، اما همان یک قبر خالی مانده بود که حاج‌علی‌اکبر را آنجا به خاک می‌سپارند.
 
زمان خاکسپاری شهید حاج‌علی‌اکبر، مادرشان داخل قبر می‌روند و ایشان را به علی‌اکبر امام حسین(ع) قسم می‌دهند که چشمشان را باز کنند و شهید چشمشان را باز می‌کنند و تصاویرش نیز موجود است. در گفت‌وگویی که با مادر شهید داشتم، ایشان می‌گفتند که عکاسان، دیر عکس گرفتند و در تصاویر، چشم‌های ایشان نیمه‌باز است، درحالی‌که حاج‌علی‌اکبر کامل چشمانش را باز کرد و مادرش را دیده بود و مادرش معتقد بود که چون حاج‌علی‌اکبر در دوران زندگی، هرچه که مادرشان می‌گفت انجام می‌داده، مطمئن بودند که به آخرین خواسته‌شان پاسخ می‌دهد و ناامیدشان نمی‌کند.
 
کار نوشتن این کتاب چقدر طول کشید؟
کار نگارش این زندگی‌نامه خیلی طول نکشید چون همسایه قدیمی ما بودند و از کودکی به منزلشان رفت و آمد داشتیم. هم‌اکنون نیز در منزلشان هیئت برگزار می‌شود و تقریبا می‌شود گفت، خیلی از بخش‌های زندگی‌نامه شهید بزرگوار را می‌دانستم و بعد که مصاحبه‌ها انجام شد، نوشتن کتاب خیلی طول نکشید، اما مراحل مربوط به تأیید ارشاد و چاپ طولانی شد.
 
جمع‌آوری اطلاعات و مصاحبه‌ها به چه صورت انجام شد؟
در رابطه با این کتاب، مصاحبه‌ها را خودم انجام دادم. درواقع معمولا سعی می‌کنم مصاحبه‌ها را خودم انجام دهم، چون در مصاحبه‌ها نکاتی مانند حالت‌هایی که مصاحبه‌شونده‌ها دارند یا مطالبی که عنوان می‌کنند، وجود دارد که در نوشتن تأثیر دارد. در هر مصاحبه اگر شخص دیگری مصاحبه را انجام دهد، ممکن است موضوعی از قلم بیافتد و این در کار نویسندگی تأثیر دارد. بنابراین سعی می‌کنم، مصاحبه‌ها را خودم انجام دهم.
 
مهم‌ترین نکته‌ای که «کوچ پرستوها» با مخاطب درمیان می‌گذارد از نظر شما چیست؟
مهم‌ترین نکته به‌نظر من، صبر و استقامت پدر و مادر شهید است و این بخاطر اعتقاداتی است که به اهل بیت(ع) داشتند و سبک زندگیشان فوق‌العاده ساده بود. پدر و مادر شهیدان صادقی تا زمانی که به به رحمت خدا بروند، خیلی معتقد بودند و به هیچ عنوان از اینکه دو فرزندشان شهید شده بودند، ناراحت و شاکی نبودند و غیر از معجزاتی که در کتاب عنوان شده و من یکی دو مورد از آن‌ها را مطرح کردم، این موضوع برای من خیلی جالب بود.
 


بسیاری معتقدند کتاب‌هایی که درمورد دفاع مقدس نوشته می‌شود، باید از حالت کلیشه‌ای خارج شود. راهکار شما در این زمینه چیست؟
بر اساس مطالعه برخی زندگی‌نامه‌ها می‌توانم بگویم در برخی آثار بنا به دلایلی، بخشی از زندگی‌نامه شهید را مطرح نمی‌کنند. مثلا برخی شهدا در زندگی شخصی خود، روابط عاطفی صمیمی دارند، یا شوخی‌هایی با دوستان و اطرافیان خود می‌کنند و یا حتی شاید خطاهای دوران جوانی و نوجوانی داشته باشند که به‌نظر می‌رسد در بیشتر موارد از این موضوعات، چشم‌پوشی می‌کنند، ولی به‌نظر من وقتی این موارد مطرح می‌شود، مخاطب یا حتی نویسنده را به تأمل وامی‌دارد که این شهید چگونه با توجه به وابستگی عاطفی که به همسر، پدر و مادرش داشته، می‌تواند از عزیزان خود، دل بکند و به جبهه برود و در این‌جا ارادتی که شهید به اسلام و انقلاب داشته مشخص می‌شود. البته هر انسانی جایزالخطاست. برخی ممکن است اشتباهاتی در دوران جوانی داشته باشند، اما وقتی چنین فردی به مقام شهادت می‌رسد، او را به‌عنوان شخصیتی می‌یابیم که برای همه انسان‌ها قابل دسترس است؛ یعنی نه فقط شهادت، بلکه خوب زندگی‌کردن برای همه مقدور است و نسل جدید و فرزندان ما هم می‌توانند همین‌طور باشند. حتی با وجود اینکه خیلی از ما اشتباه داشته‌ایم، اما در ادامه زندگی می‌توانیم رفتار بهتری داشته باشیم. بنابراین مطرح‌کردن این‌گونه مسائل باعث می‌شود، نسل جدید با این کتاب‌ها ارتباط بهتری برقرار کنند.
 
تاکنون چه بازخوردهایی از سوی مخاطبان دریافت کرده‌اید؟
تعدادی از کتاب‌هایی که نگاشته‌ام در پایگاه‌های بسیج و مسجد محل پخش شده و همین‌که می‌بینم این مطالب توانسته روی نوجوانان و جوانان تأثیر مثبت بگذارد، برای من ارزشمند است.
 
در مورد زندگی برخی از شهدا چون خانواده‌های آن‌ها بر اثر کهولت سن از دنیا رفته‌اند، فقط با اسناد و پرونده‌های کاغذی روبه‌رو می‌شوید. با این مسائل چگونه برخورد می‌کنید؟
در این موارد سعی می‌کنم به سراغ بازمانده‌ها بروم. مثلا با خواهر، برادر و فرزندان شهید گفتگو می‌کنم و اگر احساس کنم هنوز کاستی‌هایی وجود دارد، مصاحبه‌ها را با برقراری ارتباط با دوستان و اطرافیان شهید تکمیل می‌کنم و سعی می‌کنم افرادی که شهید با آن‌ها ارتباط نزدیک داشته پیدا کنم و به گفت‌وگو با آن‌ها بپردازم. 
 
به‌نظر شما، روندی که در موضوع روایت‌گری جنگ تاکنون طی شده، روند درستی بوده؟ اگر نه، روایت درست جنگ چیست؟
با مشاده فیلم‌های مربوط به زندگی‌نامه شهدا که پیش از این‌ها و در گذشته تهیه شده، به‌نظر می‌رسد، آن آثار به واقعیت نزدیک‌تر بودند و حال و هوای آن زمان را بهتر نشان می‌دهند تا آثاری که هم‌اکنون تهیه می‌شود. درواقع یکی از اصول روایت‌گری این است که بتوانیم آن فضا را درک کنیم، تا وقتی فضای آن دوران را درک نکنیم، نمی‌توانیم مطلب را به مخاطب منتقل کنیم. ازجمله مواردی که در روایت‌گری اهمیت دارد، محیطی است که شهدا در آن زندگی می‌کردند و شرایط جغرافیایی و آب و هوا خیلی می‌تواند در انتقال حس به مخاطب اثر داشته باشد، اما متأسفانه در یک‌سری روایت‌گری‌ها این موارد حذف می‌شود و از ارزش اثر می‌کاهد.
 
موضوعی بوده که بخواهید در کتاب مطرح کنید، اما امکانش نباشد؟
در زمینه زندگی‌نامه شهدا تا جایی که توانستم، تقریبا همه موارد را مطرح کرده‌ام. بخصوص درمورد زندگی‌نامه شهیدان صادقی، اما برخی افراد این اعتقاد را دارند که برخی معجزات را نباید مطرح کرد، چون ممکن است اطرافیان دیدشان برگردد، ولی من نظرم غیر از این است، زیرا وقتی در زندگی شهید معجزه‌ای رخ داده یا دریچه‌ای به رویشان باز شده، معتقدم این‌ها باید مطرح شود، چون معجزه، واقعیت است، ولی برخی افراد این را قبول ندارند و من سعی می‌کنم این موارد را حذف نکنم.
 
اثر جدیدی در دست نگارش دارید؟
سه اثر زیر چاپ دارم که سال آینده آماده می‌شود. یکی از آثار مربوط به زندگی‌نامه شهید ابوالفضل عباسی است که نگارش این اثر خیلی به طول انجامید و تقریبا دو سال زمان برد. اثر دیگر با عنوان «آخرین یلدا» مربوط به زندگی شهید داوود بازبندی است و همچنین اثر دیگری درباره زندگی‌نامه یکی از شهدای مدافع حرم نگاشته‌ام و اثر دیگر که موفق به نگارش آن شده‌ام با عنوان «فرزند کوهستان»، مربوط به شهید حاج جعفری است که با شهید چمران هم دوره بوده‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها