وبینار «شاهنامه و حکمت فهلوی» برگزار شد
ابراهیمی دینانی: فردوسی یک سهروردی شاعر است/ نصر: فلسفه سهروردی زنده است
ابراهیمی دینانی گفت: فردوسی یک سهروردی شاعر است و سهروردی یک فردوسی حکیم و فیلسوف است. حکمت خسروانی برای نخستین بار در آثار شیخ شهابالدین سهروردی مطرح شده است که خیلی ایرانی بوده و حکمت خودش را هم حکمت خسروانی خوانده است. کسانی که دشمن ایران و فرهنگ ایران بودند و اکنون هم هستند، همیشه سعی کردند فرهنگ ایرانی را از بین ببرند یا نادیده بگیرند؛ اما فردوسی آمده این فرهنگ را بیان کرده و همچنین پهلوانیهای مردم ایران را نشان داده است.
او با تاکید بر اینکه اشراق به آن معنا قدمت زیادی دارد و در تاریخ اسلام هم شیخ اشراق ظهور کرده و کتابهایی نوشته شده است افزود: اما در قرن ششم با ظهور این شخصیت بینظیر یعنی سهروردی مکتب خاصی به نام اشراق به وجود آمد که در حقیقت فلسفه اصلی یا اصول اصلی آن در کتاب معروف «حکمه الاشراق» سهروردی ملحوظ است، اما در آثار دیگر او مانند «پرتونامه» نیز دیده میشود دو شرح بزرگ شهرزوری و قطبالدین شیرازی نیز برای نسلهای بعد به منزله مکملی برای این کتاب بوده و یک نسل پس از سهروردی نوشته شده و حکمت اشراق به عنوان یک حکمت پایدار و پویا در فلسفه اسلامی باقی مانده است.
نصر گفت: در قرون بعدی هم آثار مهمی در این زمینه نگاشته شده که از جمله حاشیه ملاصدراست که هرچند نام حاشیه دارد، اما شرح مهم حکمت اشراقی است و آثار دیگری در دوره قاجاریه وجود داشته و سنت و فلسفه مستمری در ایران و بلاد نزدیک به ایران، که تحت تأثیر فلسفه اسلامی بودند، مانند شبهقاره هند و ترکیه دوران عثمانی دیده میشود.
او در پایان گفت: امیدوارم این کنفرانس فرصتی برای بهیادآوردن این تفکر بسیار اساسی باشد که نهتنها یکی از ارکان اساسی تاریخ علوم عقلی تمدن اسلامی ایران است، بلکه فلسفه زندهای است و میتواند سهم بسیار مهمی در بیان حقایق ازلی و جاودان فلسفی و کاربرد آن در دنیای ما داشته باشد.
غلامحسین ابراهیمیدینانی نیز در ادامه این مراسم با بیان اینکه فردوسی یکی از بزرگترین حماسهسرایان کل جهان در تاریخ است عنوان کرد: فقط کافی است کسی شاهنامه را از ابتدا تا انتها بخواند تا بفهمد حماسه او چقدر بلند و در عین حال توحیدی و دینی است؛ یعنی او یک مسلمانی است که به فرهنگ ایران و تمدن گذشته آن باور داشته و آن تمدن را زنده کرده است. شاید اگر شاهنامه نبود، ما اکنون از خیلی چیزها خبر نداشتیم.
او با اشاره به حکمت خسروانی افزود: این اصطلاح برای شیخ اشراق است و شیخ اشراق نیز فیلسوفی بوده که خیلی خسروانی بوده و فردوسی با زبان شعر سخن گفته و سهروردی با زبان فلسفی. فردوسی، یک سهروردی شاعر است و سهروردی، یک فردوسی حکیم و فیلسوف است. حکمت خسروانی برای نخستین بار در آثار شیخ شهابالدین سهروردی مطرح شده است که خیلی ایرانی بوده و حکمت خودش را هم حکمت خسروانی خوانده است. کسانی که دشمن ایران و فرهنگ ایران بودند و اکنون هم هستند، همیشه سعی کردند فرهنگ ایرانی را از بین ببرند یا نادیده بگیرند؛ اما فردوسی این فرهنگ را بیان کرده و پهلوانیهای مردم ایران را نشان داده است.
ابراهیمی دینانی با بیان اینکه فردوسی یک مسلمان و ایرانی تمامعیار است، یادآور شد: او توانسته بین مسلمانبودن و ایرانیبودن جمع کند که هنر بزرگی است و این خدمت بزرگی بوده که به فرهنگ ما کرده است.
این استاد فلسفه گفت: شما اگر تمام حماسههایی که در طول تاریخ گفته شده را بخوانید و مطالعه کنید و با حماسهسرایی فردوسی مقایسه کنید، میبینید که فردوسی از همه بهتر به زبان حماسه سخن گفته و فرهنگ ایران را زنده کرده است. حافظ شیرازی نیز به زبان غزل از ایران سخن گفته است؛ اما حافظ هم خوب فهمیده نشده و من کتابی به نام «حافظ معنوی» دارم که ای کاش مخاطبان این کتاب را بخوانند. حافظ نیز یک نوع حماسه است اما او در قالب غزل حرفهای حماسی خود را میزند و فردوسی در قالب شعر حماسی، حماسهسرایی میکند و سخن میگوید.
او با تاکید بر اینکه متأسفانه کتاب شاهنامه در طول تاریخ کم خوانده شده و فرهنگ ایران نیز دشمن داشته و به یک عللی مانع ایجاد میکردند که این کتاب خوانده شود توضیح داد: این کتاب توسط همه ایرانیها خوانده نمیشده و مثلاً میان مردم لرستان بیشتر شاهنامهخوانی مطرح بوده تا در شهرهای دیگر ایران. دلیلش این بوده که طوری رفتار میکردند که شاهنامه مطرح نباشد و ایکاش شاهنامه از نو خوانده شود و فرهنگ بزرگ و تمدن قوی و غنی ایران در طول تاریخ مشخص شود.
ابراهیمی دینانی در پایان به نقل قولی از هگل درباره ایران باستان اشاره کرد و گفت: «هگل»، فیلسوف آلمانی میگوید؛ برای اولینبار نور معنویت در ایران باستان مطرح شد. این را یک فیلسوف بزرگ آلمانی میگوید و کموبیش یک آشنایی داشته است. هم «هگل» با فرهنگ ایرانی آشنایی داشته و هم «نیچه»؛ مثلاً «نیچه» وقتی که از اَبَرمرد صحبت میکند، به نظر من شدیداً تحت تأثیر شاهنامه و فرهنگ ایران بوده است. مرد برتر همان است که فردوسی در شاهنامه بیان میکند. معمولاً برخی از اشخاص که نام نمیبرم، خیلی دلشان نمیخواسته فرهنگ ایرانی مطرح باشد و ایران را مجوس و کافر و ثنوی میخواندند اما اینها صحیح نیست بلکه ایرانیان در طول تاریخ موحد بودند. زرتشت هم که از یزدان و اهریمن صحبت میکند؛ یعنی از خدا و شیطان سخن میگوید. بنابراین موانع زیرکانهای ایجاد میکردند که شاهنامه کمتر خوانده شود.
نظر شما