سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - زهرا بادامچی: «گفتمان توسعه و اعمال خشونت در دشت برچی-کابل» کتابی است که توسط دکتر ملیسا چیووندا پژوهشگر جامعهشناسی و استادیار پیشین دانشکدۀ انسانشناسی دانشگاه زاید ابوظبی در مورد وضعیت هزارههای افغانستان نوشته شده است.

این کتاب به صورت تحقیقی و میدانی بین سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۹ میلادی، دربارۀ وضعیت اجتماعی، اقتصادی، رفاهی و امنیتی هزارههای افغانستان در دشتبرچی کابل، افشار و بامیان نوشته شده، درست در هیاهوی یک رژیمی تحت نام دموکراسی که هزارههای افغانستان در آن، زیر مخوفترین و ظالمانهترین حملات تروریستی، به ویژه در نواحی غرب کابل قرار داشتند و نسلکشی شدند.
کتاب با مروری بر حوادثِ تاریخ معاصر و کهن هزارهها در جامعه افغانستان آغاز میشود، اما به سرعت به جنبههای پرچالش تاریخی آنها منتقل میشود. به نفی، به کشتار و به آزار و اذیتهای خشونتآمیزی که هزارههای شیعی در افغانستان با آن مواجه بودهاند، میپردازد.
«گفتمان توسعه و اعمال خشونت در دشت برچی-کابل»، از خشونتهای مزمن، تبعیضهای ساختاری، تهدیدهای سازمانیافته و توسعهنیافتگی جغرافیایی-سهضلعی تلخ و استخوانسوز، سخن میزند که زندگی روزمره هزاران شهروند هزاره را در دشت برچی کابل شکل داده است. نویسنده با مصاحبهها و روایتیهای میدانی و مستند، در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۹ م، از واقعیتهای تلخ و تهدیدآمیز زندگی هزارهها در کابل و بامیان پرده برمیدارد؛ واقعیتهایی که میان ادعای دموکراسی، کشتار، تبعیض و نسلکشی گم شدهاند.
نویسنده بر تأثیر دینامیکهای سیاسی، اجتماعی و شهروندی بر جامعه هزاره تأکید میکند و تلاشهای آنها برای کسب حقوق شهروندیشان در رژیمهای که عمدتاً تحت سلطه پشتونهاست را مورد برسی قرار میدهد. محور اصلی این گفتمان، متمرکز بر دشتبرچی که یک منطقه عمدتاً هزارهنشین، در غرب کابل افغانستان میباشد، است. منطقهای که در گلوگاه پایتخت افغانستان شکل گرفته، اما به دلیل تبعیضهای سیستماتیک همچنان محروم، به حاشیه راندهشده و توسعه نیافته باقی مانده است.
روایتهای شخصی-مصاحبههای میدانی از اهالی و جوامع هزاره که در مناطقی مانند دشت برچی، افشار و بامیان زندگی میکنند، بینشهای عمیقی از واقعیتهای روزمره زندگی تحت تهدیدی حملات تروریستی علیه آنها را ارائه میدهند. این روایتها از حملات گستردهای پیدا و پنهان گرفته تا حملات گروههای تروریستی، شاخه خراسان داعش و طالبان علیه هزارهها در افغانستان آغاز میشود و همینطور به اشکال مختلف ادامه مییابد.
کتاب همچنین به بررسی نقش جوانان هزاره در تغییرات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی افغانستان نیز میپردازد. نویسنده بر اهمیت آموزش، فعالیتهای اجتماعی-اقتصادی در توانمندسازی جوانان هزاره اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه، این جوانان با وجود چالشها و تبعیضهای مداوم، به دنبال ایجاد تغییراتی مثبت در جامعه خود هستند. این بخشی از کتاب به خوانندگان، نشان میدهد که با وجود مشکلات، امکان پیشرفت و تغییر در هر جامعهی وجود خواهد داشت.
بریدهای از متن کتاب:
رفتارهای عبدالرحمن، با هزارهها به طوری ویژه، بیرحمانه بود. اکثریت هزارهها مسلمانان شیعهمذهباند و عبدالرحمن از این واقعیت به خوبی بهره برد تا آنها را تحت نام شیعه و هزاره قتلعام و سرکوب کند. عبدالرحمن با زیرکی زیاد، قبایل مختلف افغانستان را و در برخی موارد فرقههای کوچک و بزرگ افغانستان (زیرا برخی از هزارهها سنی بودند) را علیه یکدیگر به کار گرفت و جنگ را به خوبی مدیریت کرد.
امیر عبدالرحمن نه تنها ارتش افغانستان، بلکه تعداد زیادی از قبایل عمدتاً پشتون را در حمله علیه هزارهها در سراسر افغانستان بسیج کرد. او این قتلعام را با نامگذاری، تحت عنوانی جهاد علیه هزارههای عمدتاً شیعه انجام داد. کسانی که به صورت داوطلبانه به این جهاد علیه هزارهها میرفتند، از طرف عبدالرحمن و فرماندهان لشکر وی، به آنها وعدۀ غنایم جنگی داده میشد؛ مانند زمین، کالاهای به دستآمده و همچنین بردهها، به ویژه زنان و دختران خوشسیما. بنابراین، بیش از شصت درصد هزارههای افغانستان توسط عبدالرحمن خان قتلعام شد.
سرکوب کامل هزارهها پس از آن نیز ادامه یافت. هزارهها تحت فشار یک سیستم مالیاتی بسیار ظالمانه و بیرحمانهای قرار گرفتند. بسیاری از آنها از کشورشان فرار کردند و برخیشان مجبور شدند به شهرهای بزرگی؛ مانند کابل مهاجرت کنند؛ اما پس از ویرانیهای ناشی از جنگها و سه شورش متوالی که هزارهها در همۀ آنها متضرر و متأثر شدند، هیچگونه فرصت برای پیشرفت اجتماعی به آنها داده نشد. به جز مواردی بسیار نادر و اندک! حتی هزارهها در آن زمان اجازۀ تحصیل نداشتند. از تصدی مقامهای دولتی محروم بودند و عمدتاً در نقش کارگران یدی و خدمتکار فعالیت میکردند.
در همینحال، یورش و تجاوز به سرزمین هزارهها به شکلهای مختلف و پنهانی ادامه یافت. حق و حقوق و زمینهای آنها در بخشهایی از مناطق مرتفع مرکزی افغانستان، به پشتونهای عشایرکوچنشین معروف به «کوچیها»، واگذار شد تا گلهها و احشام خود را بچرانند. کوچیهای پشتون، نقشی دوم خود را به عنوان تاجران با هزارهها ایفا کردند؛ اما به گونهای از آنها سوءاستفاده کردند که هزارهها به طور فزایندهای در بدهی فرورفتند و در نهایت بخشهای بیشتری از اموال و زمینهای خود را به کوچیها از دست دادند.
خانم ملیسا چیووندا نویسنده کتاب دارای مدرک دکتری انسانشناسی از دانشگاه کنتیکِت ایالات متحده آمریکا و کارشناسی ارشد در رشته مطالعات روسیه-اوراسیا و اروپایی شرقی از دانشگاه جورجتاون است.
این اثر توسط انتشارات کیمیای اندیشه و با ترجمۀ اسدالله جعفری (پژمان)، در ۵۰۰ نسخه رقعی با مجوز رسمی وزارت ارشاد، در تهران منتشر و روانۀ بازار کتاب گردیده است.
نظر شما