متیو دیکس در رمان «خاطرات یک دوست خیالی» ماجرای دوستی یک پسر با دوست خیالیاش را روایت میکند. در ادبیات جهان چقدر به این موضوع پرداخته شده و نویسنده در این داستان چه نوآوریهایی داشته تا بتواند داستانی متفاوت خلق کند؟
به عقیده من «خاطرات یک دوست خیالی» داستانی کاملا نو و متفاوت است. بسیاری از کودکان دوست خیالی دارند و به این موضوع در رمانها و داستانهای دیگری پرداخته شده اما هیچ نویسندهای تاکنون قصه را از دید دوست خیالی تعریف نکرده است. کتاب «خاطرات یک دوست خیالی» داستان بچهای است که احتمالا نوعی از اختلال اسپرگر یا نوعی اوتیسم را دارد و دوست خیالیاش از خودش عاقلتر و بزرگتر است زیرا او این موجود خیالی را اینطور تصور میکند؛ اما ویژگی متفاوت دیکس این است که داستان را از دید دوست خیالی توصیف میکند و همین ویژگی، «خاطرات یک دوست خیالی» را جذابتر کرده است.
این کتاب در دسته ادبیات بیمرز قرار میگیرد یعنی کارهایی که مخاطبانش را گروههای سنی مختلف میتوانند بخوانند و با آن ارتباط بگیرند. مخاطبان این رمان هم افراد ۱۲ سال به بالا هستند که این مخاطبان میتوانند ۱۲ساله باشند، ۲۰ ساله یا ۸۰ ساله.
مخاطب با خواندن این داستان، از دیدگاهی متفاوت معنی دوستی، فداکاری و حتی مرگ را درک میکند. این رمان که بسیار تحسین شده و موفق بوده، مورد استقبال خوب مخاطبان هم قرار گرفته است. اینکه نویسندهای بتواند در ادبیات به موضوعی کاملا نو برای روایت دست یابد بسیار دشوار است. میتوان گفت تقریبا تمامی موضوعات در ادبیات مطرح شدهاند اما اینکه در میان این همه اثر ادبی، ناگهان با کاری مواجه شوید که شبیه هیچ کار دیگری نیست بسیار لذتبخش است.
در واقع یافتن داستانی که نتوان آن را به هیچ داستان دیگری تشبیه کرد بسیار دشوار است. «خاطرات یک دوست خیالی» داستانی است کاملا نو و بدیع.
متیو دیکس در این رمان موضوعاتی را به مخاطب یادآوری میکند که به دلیل شرایط زندگی، بالا رفتن سن یا هر عامل دیگری به فراموش سپردهایم. معنی رفاقت به مفهوم مطلق، یعنی با کسی چنان رفیق باشی که زندگیات را برایش بگذاری. چند نفر از ما هنوز چنین مفهومی را در ذهن خود داریم؟ به جرات میتوانم بگویم خیلی کم.
این رمان در چه ژانری طبقهبندی میشود؟
سوال سختی است! در ایران خیلی راحت هر کتابی را در یک ژانر میگذاریم؛ اما دستهبندی ژانرها به این آسانی نیست. «خاطرات یک دوست خیالی» داستانی است فانتزی که بههرحال تخیلی است و موجودی خیالی داستان را تعریف میکند از طرفی این موجود خیالی، کاملا واقعی است؛ اما موضوع مهم این است که همه آثار داستانی، تخیلی هستند. حتی رئالترین داستانها هم تخیلی هستند. ما داستان غیرتخیلی در ادبیات نداریم. به همین دلیل است که عدهای معتقدند رئالیسم جادویی عنوان اشتباهی است؛ زیرا در همه آثار ادبی عنصر جادو وجود دارد. اصلا خودِ خلاقیت، جادوست!
پیش از «خاطرات یک دوست خیالی» هیچ کتاب دیگری از متیو دیکس در ایران منتشر نشده بود. این نویسنده چقدر در کشور خود و سطح جهان شناخته شده است؟
بله. این اولین کتابی است که از دیکس در ایران ترجمه و منتشر شده است. آثار این نویسنده تنوع بسیار بالایی دارند. در میان آثارش هم نمایشنامه دیده میشود، هم رمان و هم کتابی غیرداستانی درباره داستاننویسی و قصهگویی. ضمن اینکه او معلم، ستوننویس روزنامه و قصهگوست. دیکس کارهای خیلی مختلف کرده و برنده جایزههای متعددی هم شده است.
برای دیکس بیش از هر چیز قصهگویی اهمیت دارد، یعنی به نظر میرسد فارغ از سبک، فرم و شیوه نوشتن، او در تلاش است داستانی را روایت کند که مخاطب تا انتهای داستان با او همراه شود. او داستان را با ریتم بسیار خوبی به پیش میبرد، شناخت بسیار خوبی از کارش دارد و موضوعی که میخواهد دربارهاش بنویسد را خوب و دقیق میشناسد. به نظر من «خاطرات یک دوست خیالی» را فقط فردی که معلم باشد میتواند به خوبی بنویسد و دیکس هم یک معلم است. به نظر من تجربهاش در این زمینه به او کمک کرده داستانی بنویسد که مخاطب بهخوبی بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
«خاطرات یک دوست خیالی» داستانی است شگفتانگیز و این بهترین توصیفی است که میتوان از این کتاب داشت. «خاطرات یک دوست خیالی» علاوه بر اینکه داستانی جذاب دارد، میتواند برای والدینی مناسب باشد که فرزندانشان دوستانی خیالی دارند. همچنین با خواندن این کتاب میتوان نگاه دقیقتری به افرادی داشت که دچار اسپرگر یا نوعی اوتیسم هستند و اینگونه زندگی را از دید آنها بهتر درک کرد.
شما در انتخاب کتابهایی که میخواهید ترجمه کنید به سراغ آثاری متفاوت میروید. در انتخاب کتاب چه معیارهایی برای شما در اولویت است؟
در انتخاب کتاب، چه برای ترجمه چه مطالعه، نو و بدیع بودن آن برایم از اهمیت بالایی برخوردار است. سلیقه افراد در انتخاب کتاب قطعا متفاوت است و من آثار مدرن را بیشتر میپسندم.
«خاطرات یک دوست خیالی» در ظاهر کتابی ساده است؛ اما فکری پیچیده در روایت آن وجود دارد و این یکی از مشخصههای آثار مدرن است. در آثار داستانی مدرن با زبان پیچیده روبهرو نیستیم؛ اما فکری پیچیده داریم. زبان به شدت در ادبیات امروز رو به سادگی و قابل فهم بودن رفته است. نهتنها در حوزه ادبیات، بلکه در حوزه علوم هم این ویژگی را میتوان مشاهده کرد. در علوم مدرن بسیاری از بحثهای پیچیده هم با زبان ساده بیان میشوند و نویسندگان سعی میکنند علوم را به زبان ساده در اختیار مردم قرار دهند، در حالی که قبلا اصلا چنین شیوهای نبود. برترین نویسندگان جهان هم این روزها به سمت سادهنویسی رفتهاند. این مرحلهای است که هنوز در ایران به آن نرسیدهایم. هنوز فکر میکنیم اثر خوب، آن نوشتهای است که هر چه آن را بخوانیم متوجه نشویم و جملههایش پیچیده باشد.
در دنیای مدرن کسی به دنبال جمله پیچیده نیست، بلکه فکر پیچیده اهمیت دارد. ساختمان اصلی کار باید جالب باشد. انتشار کتاب یک صنعت است، آدمها باید آن را بخرند، بخوانند و بفهمند. در دنیا، آدمها کتابی را که نفهمند نه میخرند و نه میخوانند. در بهترین حالت کتابهای علمی و پیچیده در حوزه دانشگاهی مخاطب دارند.
علاقهمندان ادبیات بعد از «خاطرات یک دوست خیالی»، منتظر انتشار چه کتاب دیگری باشند؟
ترجمه رمان «کتابخانه نیمه شب» نوشته مت هیگ را نیز به پایان رساندهام و قرار است این اثر نیز به زودی از سوی نشر سده منتشر شود. ضمن اینکه «پرستیژ» نوشته کریستوفر پریست اثر دیگری است که قرار است از سوی نشر نیماژ به چاپ برسد. چاپ چهارم کتاب «اگر گربهها نبودند» اثر گنکی کاوامورا هم به تازگی راهی کتابفروشیها شده است.
رمان «خاطرات یک دوست خیالی» اینگونه آغاز میشود:
«آنچه میدانم این است:
اسم من بودو است.
من پنج سال زنده بودهام.
پنج سال برای زنده بودن کسی مثل من زمان زیادی است.
مکس این اسم را روی من گذاشته است.
مکس تنها انسانی است که میتواند مرا ببیند.
والدین مکس مرا یک دوست خیالی مینامند.
من عاشق معلم مکس، خانم گاسک، هستم.
معلم دیگر مکس، خانم پترسون، را دوست ندارم.
من خیالی نیستم.
من، به عنوان یک دوست خیالی، خوششانس هستم. بیشتر از خیلیها زنده بودهام. زمانی یک دوست خیالی به اسم فیلیپ میشناختم. او دوست خیالی یکی از همکلاسیهای مکس در دورهی پیشدبستان بود. کمتر از یک هفته دوام آورد. یک روز سر و کلهاش در این دنیا پیدا شد، با ظاهری کاملا انسانی به جز نداشتن گوش (خیلی از دوستهای خیالی گوش ندارند)، و چند روز بعد دیگر نبود.
در ضمن شانس آوردم که مکس تخیلی قوی دارد. زمانی یک دوست خیالی به اسم چامپ میشناختم که فقط یک نقطه روی دیوار بود. فقط یک قطرهی مبهم سیاه، اصلا بدون هیچ شکل واقعی. چامپ میتوانست حرف بزند و یک طوری روی دیوار بالا و پایین بلغزد اما وجودی دو بُعدی مثل یک تکه کاغذ بود، در نتیجه هرگز نمیتواتس خودش را از دیوار جدا کند. مثل من دست و پا نداشت. حتی چهره هم نداشت.»
وی در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان و همچنین ادبیات بزرگسالان فعالیت میکند. «کافکا در ساحل» و «مترو» نوشته هاروکی موراکامی، «حادثهای عجیب برای سگی در شب» نوشته مارک هادون، «زندگی پی» نوشته یان مارتل، «ژانوس، ستاره آرزو»، «گروشام گرینچ و جام نحس»، «اتوبوس شبرو» و «کلبهی نحس» نوشته آنتونی هوروویتس برخی از آثاری هستند که با ترجمه گرکانی وارد بازار کتاب ایران شدهاند.
نظر شما