شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۵
مرگ در باورم نوعی گم‌شدگی است

مرتضی فرجی، نویسنده مجموعه داستان «مردن ماه»، گفت: دو مضمون اصلی داستان‌های این مجموعه، مرگ و گم‌شدگی هستند که با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند؛ در باور من با مرگ عزیزانمان را از دست نمی‌دهیم بلکه آنان را گم می‌کنیم و امیدواریم روزی دوباره پیدایشان کنیم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا مرتضی فرجی، از نویسندگان جوان و موفق کشورمان است. وی مسئول کارگاه داستان پیشرفته حوزه هنری همدان و برنده اولین دوره جایزه ادبی «اروند» است و نخستین کتاب چاپ‌شده‌اش، مجموعه داستان «ماندن»، توانسته در جلب مخاطبان و اقبال به این نویسنده موثر باشد. فرجی همچنین در سال ۱۳۹۹ با داستان «غبار پای شتر» جایگاه نخست بخش بزرگسال پنجمین دوره جشنواره خاتم (ص) را از آن خود کرد.

اخیراً مجموعه داستان دیگری به قلم این نویسنده با نام «مردن ماه» از سوی نشر نی عرضه شده که شامل مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که هریک در شهری رقم می‌خورند و نویسنده با یک نوآوری جذاب توانسته با محور قرار دادن پنهان و غیرمستقیم زنان اقلیم‌های مختلف ایران خواننده را با صمیمیت جالب توجهی با داستان‌های خود همراه کند. فرجی، خود درباره داستان‌های کتاب «مردن ماه» گفته است: «داستان‌های این کتاب هرکدامشان تنهایی به شهری سفر کرده‌اند و هرکدام‌شان از شهری برایم جایزه‌ای آورده‌اند. از اصفهان، از شیراز، از جنوب، از کردستان، از تهران و… حالا همه‌شان را یک‌جا سوار قطاری کرده‌ام و با همه‌ی جایزه‌ها دارم می‌فرستم‌شان یک جای دور، جای دوری توی خیال کسی که می‌خواندشان. و خودم مثل دیوانه‌ها توی ایستگاه راه‌آهن دارم برای‌شان دست تکان می‌دهم.»

در ادامه، گفت‌وگو با مرتضی فرجی درباره داستان‌های این مجموعه را می‌خوانید.

یکی از نکات جالب در داستان‌های «مردن ماه» محوریت زن است، با اینکه شخصیت‌های اصلی و راویان داستان‌ها مرد هستند. لطفاً در این زمینه توضیح دهید.

داستان «مردن ماه» در اندیمشک، «دالون» در شهر اصفهان، «عروسک حبه‌ای» در تهران، «روز سه گردو» در همدان، «زیر بوته گل سرخ» در شیراز، «گهواره دریا» در بوشهر و «مرگ توی رگ‌هام قدم می‌زند» در سردشت می‌گذرد و هرکدام از این شهرها به مثابه یک زن هستند، همان‌طور که در مقدمه کتاب نوشته‌ام: «و بوشهر زنی که چشم‌هایش را لایه‌ای از نم پوشانده نمی مادرزادی. به شب می‌گوید که خاکه زغال و توی همان زغال سیاه شب آتش را می‌چسباند سر سیگارش و چشم از قیر دریا برنمی‌دارد و شروه می‌خواند. تهران. آی از تهران. تهران الان شده مثل مادری که بچه‌اش دم‌دم‌های عصر گذاشته و از خانه رفته و هنوز برنگشته و مادر نگران چادر گلی‌اش را سرکرده و رفته سر کوچه به انتظار بچه‌اش. منتظر است که تکه تنش بیاید و آغوش برایش باز کند و بغضش را ول بدهد توی شهر… همدان برای من همان زنی بود که نشسته بالای قله ولی، ولی از دی پارسال وقتی غروب روز سیزدهمش که باد پی شهر را بریده بود و وقتی مادرم دیگر نفس نکشید آن زن روی قله شد مادرم، مادرم شد همدان، همدان شد مادرم…» محور قراردادن زن هم تعمدی و هم تا اندازه‌ای ناخودآگاه و محصول خلاقیت ذهنی بوده است. من هر شهر را در ذهنیت خود به عنوان یک زن درنظر گرفته‌ام و اساس داستان را بر این مبنا استوار کرده‌ام.

آیا غم از دست دادن مادرتان در محور قراردادن زن و مادر در داستان‌های «مردن ماه» موثر بوده است؟

نه این داستان‌ها را در فاصله سال‌های ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ یعنی یک سال قبل از درگذشت مادرم نوشته‌ام و انتخاب شخصیت‌ها و محور قرار گرفتن زن در این کتاب، محصول اتفاقاتی در ضمیر ناخودآگاه و نیز گزینش شخصی بوده است. شخصیت اصلی و راوی در داستان‌های این مجموعه زن نیست ولی سایه‌ای عمیق از حضور و تاثیر زن را در آنها شاهدید که با ظرافتی خاص بیان می‌کند که داستان، بدون آن زن، پایه و اساس نداشته است.

مرگ در باورم نوعی گم‌شدگی است

در روایت هر داستان با مهارت و تسلط از واژه‌های بومی و آداب و رسوم شهر مرتبط استفاده کرده‌اید. آیا برای خلق داستان‌ها سفر یا اقامت در آن شهرها را تجربه کرده‌اید؟

یکی از داستان‌ها با نام «روز سه گردو» در همدان اتفاق افتاده که زادگاه خودم است و آن را در داستان، این‌طور توصیف کرده‌ام: «از دور که نگاهش کنی، به نظر یک درخت می‌آید. جلوتر که بروی این‌جوری نیست. سه تاست. یکی سالم و سرحال و چترانداخته. یکی کج، جوری که انگار با خط زمین هم‌پاست. و یکی هم فقط تنه، تنه‌ای که انگار نطفه‌ای باشد که این همه سال توی پیله خودش رشد کرده، تنه‌ای سوخته و تنیده. این ور درخت‌ها تخته‌سنگی است و چشمه آبی. سه گردو سه برادرند، یکی یاغی، یکی کمرشکسته و یکی سوخته، خفته توی نطفه‌اش…» مکان داستان «عروسک حبه‌ای» تهران است؛ شهری که آشنایی کامل با آن دارم. ولی به سایر شهرهایی که مکان داستان‌های کتاب هستند سفر نکرده‌ام و از طریق فیلم‌های مستند و مطالعه چندین کتاب تلاش کرده‌ام اطلاعات نسبتاً جامعی درباره لهجه، اصطلاحات و آداب و رسوم اهالی آن‌ها به دست بیاورم.

خلق داستان‌های این مجموعه تا چه اندازه محصول خیال و تا چه میزان نتیجه تجربه زیسته شماست؟

بخشی محصول خیال و قسمتی نتیجه تجربه‌هایم است. به عنوان نمونه من از دوران کودکی با سالمندان و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها ارتباط زیادی داشته‌ام و همین امر شاید در حضور این افراد در داستان‌هایم تاثیر داشته است. داستان «دالون» را تحت تاثیر یک قصه ژاپنی نوشته‌ام و تقریباً بیشتر مضمون‌ها و ایده‌ها در داستان‌های «مردن ماه» از سال‌ها پیش در ذهنم بوده است.

داستان «عروسک حبه‌ای» به وضعیت تهران در دوران جنگ اشاره دارد و جالب است که زمانی کتاب منتشر شده که تهرانی‌ها حملات اسرائیل و جنگ را تجربه می‌کردند.

بله من آن داستان را سال ۱۴۰۱ نوشتم و فکر نمی‌کردم انتشارش با یک جنگ مصادف شود. این همزمانی باعث شده داستانی را درباره تهران در جنگ دوازده‌روزه و خانه‌های خالی‌مانده آن بنویسم.

چرا راوی داستان «گهواره دریا» یک شیء بیجان (گردنبند) است؟

گردنبند را راوی داستان کردم چراکه خیال‌انگیزی «گهواره دریا» زیاد بود و نیز قصد داشتم راوی، سوم شخص نباشد.

موضوعات کلیدی داستان‌های «مردن ماه» مرگ و گمشدگی هستند. دلیل پرداختن به این مضامین چه بوده است؟

یک ارتباط ظریف میان مرگ و گم شدن وجود دارد و من معتقدم مرگ نوعی گم کردن است نه از دست دادن و نوعی جست‌وجو و کشف برای پیدا کردن عزیز درگذشته وجود دارد.

موضوع‌های مورد علاقه شما برای مطالعه شخصی کدام است و نویسنده محبوبتان کیست؟

مدتی است که مطالعه آثار نویسندگان عراقی را دنبال می‌کنم؛ به‌ویژه داستان‌هایی را که در زمان جنگ تحمیلی نوشته شده‌اند. برایم جذاب است بدانم نویسندگان عراقی در زمان جنگ هشت‌ساله چه احساس و اندیشه‌ای راجع به جنگ داشته‌اند. از سوی دیگر نویسنده محبوب من از میان داستان‌نویسان ایرانی احمد محمود است و خواندن «زمین سوخته» و «مدار صفردرجه» اش را به دیگران توصیه می‌کنم.

آیا اثری آماده انتشار دارید؟

اخیراً نگارش یک مجموعه داستان را به پایان رسانده‌ام که هنوز آن را به ناشری نسپرده‌ام. راوی تمام هفت داستان این کتاب که «از رنگ‌های سپید» نام دارد، سوم شخص است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها