به تازگی در 196 صفحه منتشر شده است.
در بخشی از مقدمه کتاب آمده است: «اغلبِ ما خاطراتی از تیمارداری، غمخواری و مراقبت داریم. کمتر یا بیشتر خاطره داریم از آغوش گرم کسانی که پرورش ما را به عهده داشتهاند، در تنگناها یا مسیرهای دشوار دستگیرمان بودهاند و هنگام بیماری، تنهایی، افسردگی یا اندوه به یاری ما آمدهاند. خاطره داریم از دورهها، روزها و لحظات سرگشتگی که دیگری مثل فرشته نجات سرِ راهمان سبز شده و نجاتمان داده از عمق چاه تاریکِ ناتوانی، درماندگی و ناامیدی. همین که جان به در بردهایم و تا اینجا و اکنون زنده ماندهایم و چنین کتابی به دست گرفتهایم، یعنی کس/کسانی بودهاند که دغدغه خوبی، خوشی، سلامتی و پیشرفت ما را داشته باشند.
در مقاطع گوناگون، اعضای خانواده (خاصه مادر) و برای برخی سرپرستان و دوستان و گاه خودِ فرد بوده که اسباب این جان به در بردن را فراهم کرده است. این اتفاق در پیوند صمیمانه و خاص با خود/دیگری روی داده است. بسیاری از ما در گنجینه خاطراتمان آغوش گرم همراه یک صبحانه مفصل در خانه مادربزرگ/ پدربزرگ، تیمارداری شب زندهدارانه مادر/پدر به هنگام مریضی، حمایت مادر/ پدر یا برادر/خواهر به وقت گرفتاری، راهنمایی یک معلم در سردرگمی و آغوش دوست موقع دلشکستگی ذخیره کردهایم که حتی یادآوریاش نیز قلبمان را گرم میکند. اغلب ما زمانی در یک رابطه انسانی بودهایم که مبنای آن فقط توجه و مهر و همدلی دیگری نسبت به ما بوده است یا دست کم درباره آن شنیدهایم. مادری که النگویش را برای تهیه پول برای اختراع دختر/پسر نوجوانش فروخته؛ پدری که به تحصیل دختر/پسرش کیلومترها دور از روستای محل سکونتشان رضایت داده و از تصمیمهای او برای زندگیاش حمایت کرده؛ عمو/عمه/خاله/دایی مهربانی که ساعتها وقت صرف آموزش مهارت خاصی به خواهرزاده/برادرزاده کوچک و مشتاقش کرده؛ معلمی که اولین تلاشهای قلمیِ نوآموزش برای معرفی نوعی گنجشک بومی را تشویق و مقدمه جانورشناس شدن کودک را فراهم کرده؛ دوست/ شریکی که برای رسیدن یارش به اهداف و ایدآلهایش فداکاری کرده و... خیلی از ما آرزو داریم دوباره چنین خاطرات، احساسات و هوا و حسی را داشته باشیم، یا از چنان مراقبتی بهرهمند باشیم.اما غالباً تصور میکنیم این احساسات متعلق به جایی منفک از جهان خشن واقعی، متعلق به خانه، خلوت و پشت درهای بسته است.
تقریباً همه موافقیم دنیایی که در آن مراقبت /دگرپروایی اولویت و محوریت داشته باشد دنیای بهتریست، دنیایی که آدم های بیشتری شانس «جان به در بردن» از آن را پیدا میکنند؛ ولی سازوکار جهان مدرن به گونهای ست که آدم ها را وادار میکند به محض بیرون آمدن از خانه (اگر نه درون آن هم) زره بپوشند و به جنگ دیو هفت سر تضاد منافع و منابع وارد شوند.
تا پیش از دوران مدرنِ متأخر تقریباً در همه فرهنگها خانه جای زن و بچهها؛ تنبلها و ترسوها و دنیای بیرون جای شیر زنان و پیل مردان عاقل، زرنگ، قاطع، خودآیین و جنگاور بوده است. دیگران (فرزند و عیال و خانمان) جهنمی بودند که باید گذاشت و گذشت. مَثَل خانه، مَثَل غار یا چاه راحت و امنی بود که برای هر حرکتی باید از آن بیرون میآمدی. چنانکه سهرودی در آغاز رساله رمزی آواز پرجبرئیل میگوید «در روزگاری که از حجره زنان [نماد کدورت عالم اجسام] پرواز کردم و از بعضی قید و حجره اطفال[ نماد حواس ظاهری] خلاص یافتم، یک شبی... قصد مردان سرای ما کردم و آن شب تا مطلع فجر در آنجا طواف میکردم. بعد از آن هوس دخول خانقاه پدرم سانح گشت و ...» ظاهر و باطن کلام شیخ شهید، هم اینجا و هم در سایر داستانهای رمزی، تأییدی بر مدعای ماست که در سپهر فکری خود ما هم خانه و هم محسوسات، در پیوند با زنان و کودکان، نه چیزهای خواستنی که گریختنی بوده است. این پیوند باید بریده میشد تا پیوندهای برتر و غیرمادی پدید آید.
اواخر قرن بیستم و بر بستر اتفاقات و تحولات سریعی که بشر پشت سرگذاشت بسیاری از دستاوردهای فکری او به پرسش گرفته شد. از جمله مهمترین تحولات قرن بیستم تغییر جایگاه زنان و قوت گرفتن جنبشهای برابریخواه بود که در اواخر این سده، از اعتراضات اجتماعی و حقوقی به سمت نظرورزی متمایل شد، تاریخِ الهیات، فلسفه ،علم و اخلاق انسان، که با تقریب بالایی میتوان آن را برساخته مردان دانست، با پرسشهای بنیادی مواجه شد. از آن جمله است پرسش از چیستی و چرایی پیوند زن با محسوس و مرد با معقول و از پی آن تخفیف و تحقیر محسوسات و احساسات و هر آنچه به آنها ربط مییافت.
از نظریاتی که بر این زمینه پروبال گرفت و رغم همه انتقادات با اقبال مواجهه شد نظریه اخلاق پرواداری(ethics of care) است که در ایران بیشتر با نام «اخلاق مراقبت» شناخته میشود. از جمله دلایل توجه مردان و زنان به این نظریه احتمالاً طعم شیرین خاطراتیست که هر یک از ما از مراقبت شدن و مراقبت کردن و فقدان امروزین آن داریم داریم و به خاطرات محو کودکیمان بازمیگردد.»
به گفته مولف این اثر، نظریه اخلاق پرواداری یا همان اخلاق مراقبت، از نظریات جدید در حوزه فلسفه اخلاق است که اغلب نظریهپردازان آن را فیلسوفان زن آمریکایی تشکیل دادهاند. این رویکردِ نظری به اخلاق تلاش میکند با آغاز از تجربیات زنان در خانه و خانواده، که اغلب نادیده گرفته یا بیارزش دانسته شدهاند، فهم نویی از اخلاق، آرمان و ارزشهای اخلاقی ارائه دهد.
کتاب حاضر کوشیده است ضمن معرفی این نظریه در متن تاریخی و فلسفیاش(ارزشهای آن و بینشهای نویی که ارائه میدهد)، به جدیترین انتقادات وارد بر آن نیز نگاهی داشته باشد. اخلاق مراقبت/تیمارداری/ غمخواری یا به پیشنهاد مولف کتاب اخلاق «پرواداری» در میان پژوهشگران فارسی زبان ناشناخته نیست و تا کنون مقالاتی در معرفی و نقد آن به رشته تحریر درآمده است.
نصر اصفهانی معتقد است این پژوهش از جنبههای گوناگون با آنها تفاوت دارد. یکم اینکه تلاش شده اخلاق پرواداری را در بستر فکری، فرهنگی و تاریخی خودش بررسی کند و خلاف پژوهشهای یاد شده از گیلیگان شروع نمیکند.
این پژوهش میکوشد ریشههای چنین رویکردی به اخلاق را یافته و نشان دهد که در پاسخ به کدام نیاز بود که این نظریه نُضج گرفت و چرا مناسبتر است که آن را اخلاق پرواداری بنامیم. از سوی دیگر تلاش شده با نگرش همدلانه و با استناد به منابع دست اول، این نظریه معرفی شود و چنان نباشد که انتقادات بر معرفی نظریه و جنبههای مختلف آن پیش افتند.
مولف در این کتاب کوشیده این نگاه را در مقابل نگرشهای اسلامی به اخلاق قرار ندهد چراکه تصور کرده هم اینکه پرواداری در همه ادیان، از جمله اسلام ستوده شده و برای اهمیت دادن به این نگاه کافیست. گرچه مواجهه ما با نگاههای جدید باید نقادانه و فعال باشد، ولی به باور نویسنده کتاب، در بدایت امر، باید به چنین نگاههای نویی، که از چشم انداز جدید به اخلاق و مبانی آن مینگرند اجازه تنفس دهیم، آنها را بشنویم و پیامشان را از زبان خودشان و نه منتقدانشان دریابیم.
اخلاق مبتنی بر پرواداری، خلاف اغلب سنتهای اخلاقی نه با تکیه بر اصول منطقی که با تکیه بر احساس، احساسی ناشی از «من باید کاری کنم»، آغاز میشود. احساساتی که معمولاً اصلیترین موتور حرکت ما به سمت رفتاری اخلاقی هستند و در عین حال اغلب سرزنش شده و مخل عمل صحیح اخلاقی دانسته شدهاند. از همین روی، فصل یکم این پژوهش به بررسی جایگاه احساسات و عواطف در تاریخ اندیشه به اخلاق پرداخته تا جایگاه احساسات در بافتار فکری فیلسوفان اخلاق و بعد از آن چرخشی که در نظریات جدیدتر روی داده را روشنتر کند.
تحلیل تاریخی و فلسفی این مفهوم موضوع فصل دوم این پژوهش است. توصیه به تیمارداری و غمخواری و همدلی و پروا حرف تازهای نیست. مفهوم پروا مفهومی قدیمی در فلسفه است و خالق آن متفکران زنانهنگر نبودهاند. این مفهوم تاریخ مفصل و نسبتاً پیچیدهای دارد که با فراز و فرودهای زیادی همراه بوده و علاوه بر فلسفه اخلاق در روانشناسی و اندیشههای متفکران اگزیستانسیالیست هم مورد توجه بوده است. مفهوم پروا (عمدتاً در معنای مراقبت و تیمارداری) نزد فیلسوفان زن با کتاب باصدایی متفاوت نوشته کارل گیلیگان مورد توجه قرار گرفت و نزد فیلسوفانی چون ویرجینیا هلد، اوا فدرکیتای، سارا رادیک و نل نادینگز بسط پیدا کرد و به حوزههای مختلف وارد شد. استدلالهای متفکران زن درباره ظرفیتهای گوناگون این نظریه موضوع فصلهای سوم و چهارم است.
و اما در فصل پایانی به یکی از مهمترین انتقادات وارد بر این نظریه پرداخته شده است. یکی از بنیادی ترین مطالبات اخلاق پرواداری دیگری- آیینی (درمعنایی خاص) و رابطهمندی است. همان چیزی که بسیاری از نظریاتِ مدعی سعادت و تعالی اخلاقی و معنوی آن را نفی کردهاند. در فصل آخر با توجه به دیدگاههای جین همپتن درباره «حکمت منباوری» این مطالبه حامیان اخلاق مراقبت را بررسی کرده و این سوال را برای پژوهشهای بعدی پیش رو قرار میدهد که با توجه به شرایط اغلب زنان دنیا و سایر درحاشیه ماندگان آیا ضرورت بحث از عدالت و رسیدن به قراردادی مرضیالطرفین همچنان و هنوز بیش از پرواداری نیست؟ چگونه میتوان این دو مفهوم محوری در فلسفه اخلاق را بایکدیگر ترکیب کرد؟
فصلهای اول، دوم و پنجم این پژوهش بیشتر مناسب کار علاقمندان و آشنایان با فلسفه است، حال آنکه فصلهای دوم، سوم و چهام احتمالاً به کار همه علاقمندان به آشنایی با کلیات نظریه اخلاق پروادارانه/مراقبت- مدار خواهد آمد.
نظر شما