در آغاز این نشست که شامگاه سهشنبه 30 مهرماه در محل کتابفروشی خانه کتاب گرگان برگزار شد، خسرو بنایی شاعر و نویسنده گلستانی و از چهرههای فعال در جلسههای «سهشنبههای تحلیل داستان» کتابفروشی خانه کتاب گرگان، درباره رمان «رام کننده»، گفت: از همان آغاز داستان نسبت آدمها با هم مشخص نیست؛ حتی نسبت آدمها با درون خودشان. «مرحبا» بین موقعیت ناپدری و پدری در نوسان است.
وی افزود: داستان با کلمه تله شروع میشود؛ اما بهوضوح گفته نمیشود که آیا تله موقعیتی ناخواسته در زندگی است یا شکل مادی تقدیر؛ انگار زندگی در تمامیت خودش یک تله است و برای زنده ماندن، آدمی از تله به تلهای دیگر میافتد؛ تله بهگونهای بدل به تقدیر میشود؛ اما نه تقدیر محتوم. گاهی میتوان از آن گریخت اما مانند سفر سیزیف، خلاصی از آن امکانناپذیر است و تلهها درون تلهای دیگر قرار دارند و در سطر اول داستان میخوانیم: من تله شده بودم و این را وقتی فهمیدم که دیگر دیر شده بود.
وی ادامه داد: رمان داستان پسری تازهبالغ که قرار است توسط فردی به نام مرحبا نزد زمان برود. چون تلهاش شروع به کار کرده و پادزهرش نزد زمان است. در واقع زمان و مرحبا رقیب و هر دو عاشق خورشید بودند. کاتب سعی کرده در زمینه یک قصه عاشقانه ایدهاش را کار بگذارد.
بنایی گفت: مونولوگهای طولانی که در بیشتر مواقع خصلتی تعلیمی دارد و محاکات گاه به شکل شطح گونه بیان میشود. پدر انگار شبح تاریخ است و هر لحظه چون پدر هملت تمام «آن»های روایت را تصرف کرده است. کلیگویی و صدها جمله قصار و زیبا، ایده را در چهارچوبهای غیرداستانی چسبانده و درواقع فرم کولاژ در توالی روایتها متورم شده است.
وی در خاتمه، گفت: داستان در وجه شبهفلسفی گزارههای مبسوطی دارد اما نمیتوان ایدههایش را در کادر یک نحله یا گرایش مفروض قرار داد. درواقع پدر یا همان «زمان» از یک نگاه سراسربین تاریخی برخوردار است که از ذهنیت افلاطونی تا شکاکیت پستمدرن در نوسان است. همین چهرهی ایدهمند به داستان خصلتی تقریبی و غیرقطعی میبخشد. درواقع کاتب در «رام کننده» در بستری از فضای وهمی و نامشخص و درزمانی نامعلوم، فانتزیهای خود را نامگذاری میکند و آن تلهای است که در سراسر داستان طنینی نامطمئن ولی سنگین و شوخ طبعانه دارد.
عباسی ادامه داد: ایدهی شروع رمان و ۲۰ صفحهی ابتدایی قابل اعتناست اما بعدازآن فقط در تلهی بیسروتهی میافتید که نتیجهاش احتمالاً این است که انسان در تلهی زندگی گرفتار آمده و مجبور است برابر ارادهای که جهان را اداره میکند، تسلیم شود، زمین میچرخد و میچرخد و درنهایت در آتش بزرگی (جهنم) وجود ناپاک انسان و گناهانش با هم میسوزند و تمام میشوند.
وی افزود: انگار برای این مفهوم باید اینهمه زیادهگویی و حرفهای متناقض و بیسروته نویسنده را تحمل کنید و به قول خودِ آقای کاتب «اینیک هنر بزرگ است که آدم آنهمه برای کسی حرف بزند و مراقب باشد هیچیاش به درد طرف نخورد»
در ادامه جلسه مسرور وکیلی از داستان نویسان و فعالان فرهنگی و هنری گرگان نیز در سخنانی اظهار کرد: «رامکننده» برای من جذاب نبود و نتوانستم آن را به پایان برسانم. در رمان با تناقضهایی در حد باگهایی چشمگیر روبهرو هستیم و گویی نویسنده خود برنگشته و اثرش را دوباره نخوانده است. نویسنده در یک صفحه به موضوعی اشاره میکند و چند صفحهی دیگر نقض آن را بازگو میکند.
وکیلی افزود: در این اثر با تکگوییهایی طولانی روبرو هستیم و خبری از دیالوگ و فضاسازی نیست. همچنین آن قوت و توان رسیدن به یک رمان را شاهد نیستیم.
سارا سعیدی از دانشآموختگان ادبیات فارسی و داستاننویس نیز درباره این رمان، اظهار کرد: ایدههای رمان «رامکننده» در کلیگویی گرفتار و خرابشده و تبدیل به شاهبیت میشود. در این اثر با مجموعه عبارات و جملههایی روبهرو هستیم شبیه جملات قصار که بهوفور در فضای مجازی میتوانیم مشاهده کنیم.
در پایان برنامه، علیرضا ابنقاسم از شاعران پیشکسوت گلستانی و از دوستداران حوزه داستاننویسی، گفت: نویسنده کوشیده یک اثر وهمآلود با چاشنی ترس را القا کند. به نظر من داستان از یک جاهایی به بعد دوباره برخی چیزها را تکرار میکند و توضیح واضحات میدهد. ما در این اثر با یکزبان گزارشی روبهرو هستیم که نویسنده میکوشد با نثری ساده مفاهیم ذهنی خود را به مخاطب منتقل کند.
یادآوری میشود، داستان «رام کننده» درباره پسری بینام است. او یک روز صبح که از خواب بیدار میشود پس از روبهرو شدن با پدرخواندهاش «مرحبا» متوجه میشود که تله شده است و باید هر چه زودتر برای تهیه پادزهر نزد تله کنندهاش «زمان» یا همان پدرش برود. او در این میان از رازهای خانوادهاش آگاه شده و متوجه ارتباط مادرش با «مرحبا» و «زمان» و تله شدن همگی به دست «زمان» میشود.
نظر شما