به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، محمدرضا تولایی در محفل ادبی اندیشه آیت الله خامنهای بندرعباس با محوریت آشنایی و بررسی اشعار عبدالجبار کاکایی، ضمن تحلیل آثار وی عنوان کرد: اشعار عبدالجبار کاکایی نه فقط حامل معنا، بلکه حامل روحاند.
دبیر محفل ادبی اندیشه بندرعباس ضمن اشاره به ابعاد اخلاقی و فنی این شاعر ایلامی ادامه داد: عبدالجبار کاکایی به عنوان شاعر، ترانهسرا و نویسندهای با زبانی روان و نگاهی عمیق به انسان و اجتماع، جایگاهی ویژه در ادبیات معاصر ایران یافته است.
وی اضافه کرد: او از جمله چهرههاییست که با پیوند زدن سنتهای شعر کلاسیک با زبان امروز، توانسته صدای دلانگیز احساس و اندیشه را به گوش مخاطبان فراوانی برساند.
تولایی با تاکید بر اینکه زبان او ساده اما تأثیرگذار، صمیمی اما پرمغز است؛ اظهار داشت: کاکایی در ترانهسرایی نیز خوش درخشیده و با خلق آثاری که اغلب با دغدغههای اجتماعی، عاطفی و فرهنگی گره خوردهاند، نقشی مؤثر در غنای موسیقی پاپ و سنتی ایران ایفا کرده است.
این منتقد ادبی بیان کرد: عبدالجبار کاکایی را میتوان شاعری دانست که هم در عرصه واژه و هم در گستره احساس، حضوری پررنگ و ماندگار دارد و چون شعرها و ترانههایش تیتراژ فیلمها و سریالهای خاطرهانگیز بوده، سببِ مأنوس شدن هر چه بیشتر ما با این اشعار شده است.
تولایی با بیان اینکه کاکایی سرودههای دلنشینی به زبان کردی نیز دارد که قابل تأمل است به معرفی شاعر از زبان خودش اینگونه پرداخت: «تازه پانزده سالم بود. بوی نجیب بچگی داشتم. هنوز در عضلات پاهایم شوق گریز کودکانهی گرگم به هوا بود. قد علمم نمیرسید به کتابخانه. تمام نبودم. عقل سفت و کالی داشتم».
وی در بخش دوم این معرفی افزود: کاکایی نوشته است: «خیالم، خیالات بود، تخیل نبود. در تصرف کلمات نبودم که شعر آمد. دق میکردم اگر این نبود. لذت ساختن و پرداختن، یافتن و پروردن، داشتن و بالیدن، پاتوق ناکامی و تسلیم، پناه ناامیدی و تردید، ایستگاه شک، زاویه نیایش، مجالی برای دروغ، برای عشق… تازه پانزده سالم بود که به آهنگی از درون کلمات را چیدم. نمیدانم…»
به گزارش ایبنا، اعضای محفل ادبی «اندیشه» در بخش دوم نشست به خوانش اشعار عبدالجبار کاکایی پرداختند و از زبان صمیمی و قابل لمس این شاعر بهرهمند شدند و در بخش پایانی، حاضرین به خوانشِ سرودههای خود پرداختند.
نظر شما