چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۸
عبدالحسین وهاب‌زاده در اکنون: انسانِ تنها، انسانِ بریده از طبیعت است

در قسمت سی و پنجم از برنامه «اکنون» به میزبانی سروش صحت و با تهیه‌کنندگی و کارگردانی محمدرضا رضائیان، عبدالحسین وهاب‌زاده، بوم‌شناس و استاد دانشگاه، در گفت‌وگویی تفصیلی به بررسی گسست انسان از طبیعت، نقش حیاتی ارتباطات انسانی در سلامت روان، و نقد نظام آموزشی مبتنی بر رقابت پرداخت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در ابتدای این گفت‌وگو، سروش صحت به نوشته‌ای در ابتدای یکی از کتاب‌ها اشاره کرد که در آن آمده بود: «برای عبدالحسین وهاب‌زاده که خوش‌بینی ویلسونی‌اش در زمانه وحشت بی‌امید و بی‌فردا رهایمان نمی‌کند.»

عبدالحسین وهاب‌زاده در توضیح «خوش‌بینی ویلسونی» گفت: «نمی‌دانم که ویلسون را تا چه اندازه می‌شناسید. ویلسون یک زیست‌شناس بسیار بزرگ بود که سال گذشته درگذشت. آن‌قدر بزرگ بود که برخی او را داروین دوم می‌دانند.» او افزود: «ویلسون عرصه‌های مختلفی را در زیست‌شناسی درنوردید و رشته‌های جدیدی در این علم گشود. برای مثال، بحث تنوع زیستی را او مطرح کرد و تأکید داشت که بدون حفظ این تنوع، جهان پایداری نخواهد داشت.»

او ادامه داد: «یکی دیگر از مهم‌ترین کارهای ویلسون، طرح مفهوم «سوسیوبیولوژی» است. کتابی به همین نام در سال ۱۹۷۵ منتشر کرد که من نیز آن را به فارسی ترجمه کردم. این کتاب سر و صدای زیادی در زیست‌شناسی و علوم اجتماعی به‌پا کرد چون جوامع غیرانسانی را با جوامع انسانی تلفیق کرد و دیسیپلینی نو پدید آورد.»

به گفته وهاب‌زاده، ویلسون در کتاب خود نشان می‌دهد که «همه موجوداتی که اجتماعی زندگی می‌کنند، قوانین مشترکی دارند. مثلاً اگر انسان را در یک سوی طیف عقل و غریزه قرار دهیم و مورچه را در سوی دیگر، وزن زیستی این دو روی کره زمین برابر است. هر دو تقسیم کار می‌کنند، یکی به غریزه و دیگری به فرهنگ.»

او با اشاره به دیدگاه ویلسون اضافه کرد: «ویلسون معتقد بود که رشته‌هایی مثل جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، روان‌شناسی و اقتصاد باید در قالب زیست‌شناسی اجتماعی بازتعریف شوند. ما نمی‌توانیم انسان را تافته جدا بافته ببینیم، بلکه باید او را در چارچوب قوانین زیستی بررسی کنیم.»

وهاب‌زاده تأکید کرد که بسیاری از پیش‌بینی‌های ویلسون درست از آب درآمده و افزود: «امروز جامعه‌شناسان و اقتصاددانان زیادی با همان رویکردی که ویلسون داشت، به تحلیل رفتار انسان می‌پردازند. دیگر انسان را موجودی صرفاً عقلانی نمی‌دانند بلکه موجودی با حافظه کوتاه، فاقد ارزیابی بلندمدت و خودمحور می‌دانند.»

او همچنین به دیگر فعالیت‌های ویلسون اشاره کرد و گفت: «او برای حفظ زمین تلاش کرد. مثلاً کتابی دارد به نام نیمه زمین که به‌زودی با نشر نو منتشر خواهد شد. در آن پیشنهاد می‌کند حداقل نیمی از زمین باید دست‌نخورده باقی بماند، وگرنه آینده‌ای پرمخاطره خواهیم داشت.»

در ادامه این استاد دانشگاه در پاسخ به این جمله که «خوش‌بینی ویلسونی شما در زمانه وحشت رهایمان نمی‌کند»، عنوان کرد: «من از بچگی خوش‌بین مادرزاد بودم. هیچ‌وقت نشده در سخت‌ترین شرایط دست از هدفم بردارم. ولی تعبیر زمانه وحشت، کاملاً درست است. هیچ‌گاه به اندازه امروز از نظر محیط‌زیستی شرایط وخیم نبوده است.»

او افزود: «امروز دو تهدید بزرگ وجود دارد؛ تغییر اقلیم و هوش مصنوعی. هر دو می‌توانند تمدن انسانی را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار دهند.»

نگاه خوش‌بینانه برخی نسبت به هوش مصنوعی هم از موضوعات دیگری بود که وهاب‌زاده پیرامون آن گفت: «در آغاز، فناوری‌ها همیشه با ما مهربان‌اند. مثلاً سموم کشاورزی در ابتدا لطف کردند، ولی امروز در بدن و ژن‌های ما جا خوش کرده‌اند. یا پلاستیک که ابتدا نجات‌بخش به نظر می‌آمد، اما حالا زندگی ما را پر کرده و میکروپلاستیک در خون ما جریان دارد.»

او با هشدار درباره هوش مصنوعی تصریح کرد: «امروز خیلی‌ها با هوش مصنوعی درد دل می‌کنند و از آن راهنمایی می‌گیرند. ممکن است عقل‌مان را تعطیل کنیم و خود را بسپاریم به سیستمی که چیزی از آن نمی‌دانیم. به قول فیلسوف برجسته، دنت، الان هنوز می‌توانیم دوشاخه را از برق بکشیم، ولی ممکن است به‌زودی دیگر این اختیار را هم نداشته باشیم.»

در بخش دیگری از برنامه، سروش صحت از وهاب‌زاده درباره اهمیت حفظ گونه‌های زیستی پرسید و اینکه چرا انقراض یک گونه حشره یا گیاه باید نگران‌کننده باشد.

وهاب‌زاده پاسخ داد: «اگر امروز حشرات از بین بروند، در فاصله بسیار کوتاهی گونه انسان هم منقرض می‌شود. چون گرده‌افشانی گیاهان، کنترل سایر گونه‌ها و حفظ چرخه‌های زیستی بر عهده آن‌هاست. اگر زنجیره‌ای را که تمام گونه‌ها به هم متصل‌اند پاره کنیم، کل چرخه فرو می‌ریزد. مثلاً وقتی سگ‌های ولگرد را یکباره می‌کشیم، جمعیت گربه‌ها زیاد می‌شود، بعد موش‌ها، بعد بیماری‌ها. هر تصمیم نسنجیده‌ای در طبیعت، به کل اکوسیستم آسیب می‌زند.»

این بوم‌شناس با تأکید بر نقش گیاهان در ساختار هرم زیستی افزود: «ما در بالای هرم هستیم، ولی کاملاً به پایه آن متکی‌ایم. اگر یکی از اجزا آسیب ببیند، ما هم آسیب می‌بینیم.»

وهاب‌زاده با یادآوری اینکه یکی از معضلات بزرگ این عصر، تنهایی است گفت: «خیلی از آدم‌ها حتی وقتی با هم هستند احساس تنهایی می‌کنند. حالا خیلی‌ها، همون‌طور که شما فرمودید، به هوش مصنوعی پناه برده‌اند، با آن حرف می‌زنند، درد دل می‌کنند و راهنمایی می‌گیرند. اما این بسیار بده قربان. برای اینکه ما چیزی را می‌خواهیم که لمسش کنیم. ما می‌خواهیم آدم را بغل بگیریم، حسمان را به او منتقل کنیم، با او بخندیم، با او بگرییم.»

او با مثالی ادامه داد: «ما وقتی غذا نداشته باشیم کاه نمی‌خوریم. ما باید غذا بخوریم. ما یک موجود زنده هستیم نه یک موجود معقول که کارخانه ساخته باشد. ما با ساختار مشخص در طول تکامل آمدیم و این موجود، یک موجود اجتماعی‌ست.»

وهاب‌زاده به مطالعه ۶۰ ساله هاروارد درباره تأثیر ارتباطات اجتماعی بر سلامت اشاره کرد و گفت: «هیچ چیزی به اندازه بودن در جمع و با دیگران در سلامت نقش ندارد. زنبور تنها، زنبور مرده است. انسان هم در زندان انفرادی فقط یک پوسته است؛ روح و روانش نابود می‌شود.»

او با انتقاد از ساختار زیست‌محیطی فعلی شهرها اظهار داشت: «ما در طول تکامل‌مان هیچ‌وقت در فضای بسته با دیوارهای عمود بر هم زندگی نمی‌کردیم. وقتی در چنین فضاهایی هستیم، مغزمان برای شناخت محیط باید دائم بخش‌های مختلفش را درگیر کند و همین، باعث تنش و خستگی می‌شود. اما وقتی در طبیعت قرار می‌گیریم، مغزمان بدون تنش محیط را درک می‌کند. برای همین روزهای تعطیل مردم به پارک‌ها هجوم می‌برند. پارک، درمانگاه روح است.»

در بخش دیگری از این گفت‌وگو، وهاب‌زاده از خاطرات دوران کودکی خود گفت و تعریف کرد: «بچگی من کاملاً ولگرد بود. هر آنچه که دلم خواست کردم. بازی کردم، هیچ‌کس مانع نشد. در حیاط خرابه پشت خانه‌مان، امپراتوری من بود. برای مورچه‌ها دُم می‌ریختم، ببینم کجا می‌برند. لانه زنبورها را پیدا می‌کردم و آن‌ها را به هم می‌زدم. انقدر نیش زدم و خوردم که حالا اگر یک زنبور من را نیش بزند و به درمانگاه نرسم، می‌میرم. حساس شدم. حالا همیشه باید آمپول ضدحساسیت همراهم باشد.»

او ادامه داد: «گنجشک می‌زدم، جوجه‌ها را بزرگ می‌کردم، بازی می‌کردم، لای علف‌ها، روی زمین، در فضای آزاد. ساعت‌ها جلوی پنجره‌ای که با گل‌گیوه پوشیده شده بود، می‌ایستادم و نوری را که از لابه‌لای آن می‌آمد تماشا می‌کردم.»

وهاب‌زاده درباره تحصیلات خود نیز بیان کرد: «در دبیرستان رشته طبیعی خواندم چون می‌خواستم جانورشناسی و گیاه‌شناسی بخوانم. بعد تصمیم گرفتم مهندس کشاورزی شوم. آنجا تازه فهمیدم چیزی به نام حفاظت از محیط زیست وجود دارد. متوجه شدم که این همان چیزی‌ست که می‌خواستم.»

او با نقد شدید نظام آموزشی رایج گفت: «ما از وقتی به شهر آمدیم و متمدن شدیم، مجبور به رقابت شدیم. اما بچه نباید رقابت کند. بچه باید فقط بازی کند. ابزار یادگیری بچه‌ها، بازی است. به او بگویید بند کفشت را ببند، می‌گوید خودم! چون خودش می‌خواهد یاد بگیرد. بچه‌ها آموزش دوست ندارند؛ ما وادارشان می‌کنیم. مطالعات نشان داده که بچه‌ها هرچه یاد می‌گیرند از طریق بازی یاد می‌گیرند. بچه انسانی از آموزش بیزار است. بدبختی امروز جوامع بشری این است که بزرگ‌ترها بچه‌ها را بر اساس هدفی که در ذهن خود دارند، راهبری می‌کنند، نه خواست بچه. در حالی که بچه می‌خواهد خودش جهانش را بشناسد.»

در پاسخ به پرسشی درباره شباهت این فرآیند در حیوانات اهلی، این استاد دانشگاه عنوان کرد: «این از نظر من حدیث دل‌آزاری‌ست. جانور فقط غذا نمی‌خواهد. جانور باید زیستگاه دلپذیر، جفت و امکان تولید مثل داشته باشد. ما به اسم غذا دادن، آن‌ها را از زندگی طبیعی‌شان جدا کرده‌ایم و فقط یک وجه را دیده‌ایم.»

او همچنین گفت: «بچه‌هایی که در طبیعت بازی می‌کنند، یک ساعتشان به اندازه ده ساعت کلاس ریاضی ارزش دارد. چون در عمل فاصله، حجم، فیزیک، آتش، اکسیداسیون و همه چیز را یاد می‌گیرند. وقتی سطل را پر می‌کنند یا آتش روشن می‌کنند، فرایند یادگیری واقعی اتفاق می‌افتد.»

وهاب‌زاده در پایان خاطرنشان کرد: «من فهمیدم که اگر بخواهم آدم محیط‌زیستی تربیت کنم، نباید از دانشگاه شروع کنم. باید از بچگی شروع کنم. باید بچه‌ها تا ۱۱-۱۲ سالگی آزادانه در طبیعت بازی کنند، بدون کنترل و هدایت. تنها این تجربه است که یادگیری واقعی را شکل می‌دهد.»

قسمت سی‌وپنجم برنامه «اکنون» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی محمدرضا رضائیان هم‌اکنون از فیلیمو در دسترس است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین