سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محسن حاجیزینالعابدینی، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی: روزی در حال کتاببازی و کتابچری (چریدن بی هدف در میان کتابها) در کتابخانه بودم که غرق کاریکلماتورهای جذاب پرویز شاپور شدم و با الهام از کار او و شاملو، اصطلاح زیبای «کاریکِتابور» به ذهنم رسید.
همانجا، بین قفسههای کتابخانه صندلیی پیدا کردم و نشستم به جستجو و تورق و در به در واژهها و جملاتی شدم که بتوانند مصداق این اصطلاح باشند. فکر کردم که درباره کتاب چه جمله و کلمات زیبا و خلاقانهای هست که بتوانند جدای از معنای خودشان، معانی عمیق و در عین حال استعاری زیبایی در باب کتاب ارائه کنند؟
مثل «کتاب شیرینکن»، «کرم کتاب»، «کتابباز»، «کتاببان» همچنین، جملات، گزینگویهها یا عبارات دقیق و سخنان حکیمانهای که کتاب و خواندن موضوع آنها باشد اما احساس یا معنایی عمیق را منتقل کنند.
یا مثل اینکه منسوب به شاملو است: «اگر خواستی چیزی را پنهان کنی، لای کتاب بگذار؛ این ملت کتاب نمیخوانند!». یا مثل این گفته فرانسیس بیکن: «بعضی کتابها باید مزه مزه شوند، برخی دیگر باید بلعیده شوند، و تعداد کمی هم باید جویده و هضم».
«کاریکِتابور» اصطلاحی اختراعی است برای بیان مفاهیم گزیده، خلاقانه، انتقادی، مختصر و گاه طنزآمیز در مورد کتاب و اهل بیت آن مثل کتابخوانی، مطالعه، کتابخانه، کتابفروشی، کتابدار، چاپخانه، انتشارات و … که با الهام از اصطلاح ساخته شده توسط مرحوم احمد شاملو برای نوشتههای پرویز شاپور درست شده است.
وقتی مرحوم پرویز شاپور، برای اولین بار ترکیباتِ خلاقانه کلامی ساخت که احمد شاملو در سال ۱۳۴۶ در مجله خوشه اصطلاح «کاریکلماتور» (کلمه و کاریکاتور) را برای آن ساخت و آن را ترویج داد، به این نتیجه رسیده بود که جملات و کلمات عادی نشانگر و منتقل کننده بسیاری از احساسات و افکار نیستند؛ بنابراین به دنبال روشی موثر و در عین حال مختصر و جذاب به ایده کاریکلماتور رسید.
این اصطلاح و کارکرد آن مبتنی بر تکنیکی است که امروزه آن را «بازیوارسازی» مینامند. مرحوم شاپور نه روحش از این اصطلاح خبر داشت و نه تصورش را میکرد که در آینده کسانی پیدا شوند که این کار ادبی او و خلق یک گونه ادبی خلاقانه را به بازی وارسازی نسبت دهند.
بازیوارسازی براین اصل استوار است که آدمیان بازی را دوست دارند و هرچه را که سخت بنماید برای آموختن و کسالت بار بنماید برای دنبال کردن، با چاشنی جادویی بازی میشود به خورد آنها داد؛ بنابراین، بازیگوشانهسازیِ کلمات، تحت عنوان کاریکلماتور را اختراع کرد تا تلنگری بزند به نویسنده و نویسندهنما که به جای رودهدرازیهای بیهوده، حواسش باشد که باید مختصر، موثر، نقادانه و خلاقانه کلمات را به کار بگیرد تا بهترین و بیشترین معنا را با کمترین واژهها و جملات منتقل کند.
حالا که مفهوم «اقتصاد کلام و واژه» رایج شده و با توجه به کم حوصلگی مردم، همه تاکید بر مختصرنویسی و حساب و کتاب در به کار بردن واژهها دارند، جایگاه کاریکلماتور بیشتر شناخته می شود. حتی در طنز نیز شاهد جوکهایی به شدت مینیمال و کوتاه اما پرمعنی هستیم.
گو اینکه میشود به کار حکمایی چون خیام استناد کرد که برای فرار از طولانینویسی رایج عصر خود دست به دامن قالبی مختصر اما کارآمد شدهاند و رباعی را به جای قصیده و غزل انتخاب کردهاند.
یا شاعرانی چون صائب که از این هم فراتر رفته و تک بیتی سرودهاند که یک دنیا فکر نغز را فقط در یک بین بیان میکند.
در گونههای ادبی کشورهای دیگر نیز، هایکوی سه لختی یا سه سطری ژاپنی چنین احوالی دارد. به طور کلی زیادهگویی و رودهدرازی در نوشته چندان مطلوب نبوده و عباراتی چون قلَّ و دلُ؛ و مختصر و مفیدنویسی دایر بر این بوده که اگر میشود چیزی را حذف کرد و لطمهای به متن وارد نکند حتماً باید حذفش کرد و به اصطلاح چگالنویسی کرد. وانگهی، این مختصرنویسی نباید به معنا و مفهوم صدمه وارد کند و همیشه تعادل در متن پسندیده بوده چنانکه تاکید کردهاند که در گفتن و نوشتن باید از «اِِطناب مُمِل و ایجاز مُخِل» پرهیز کرد.
بازهم شاهدیم، برای کمحوصلگی انسان امروز و فرار او از متنهای مفصل، توئیتر (شبکه X) ساخته شد، چون آدمهای این عصر که با زندگی سریع (fast life) خو گرفتهاند، حوصله خواندن متنهای مفصل ندارند و به جای گزارشهای خبری و متون مفصل و دیوانهکننده، فقط در محدوده ۲۸۰ نویسه (کاراکتر) همه حرف و احساست را بیان میکنی و اثرگذار هم هست. براساس همین فلسفه، کاریکلماتور برای انتقال سریع معناها و تفکر انتقادی راهکار مفیدی شناخته شده است.
اگر به نمونههای خلاقانه و زیبای کاریکلماتور زیر دقت کنیم، متوجه میشویم که ایهام، تعقید، استعاره، تشبیه، طنز و سایر صنایع ادبی به کار گرفته شدهاند تا مفهومی را به با بستهبندی شکیل و زیبایی به مخاطب برسانند. کاری که بعد از پرویز شاپور توسط افراد مختلفی پیگیری شد و هنوز هم تولیدکنندگان و استفاده کنندگان زیادی دارد.
- صاحبان چشمهای عسلی، نگاههای شیرینی دارند
- آبتنی ماهی، یک عمر طول میکشد
- تا از عزرائیل دستمزد نگیرم خودکشی نمیکنم
- سایهام را به خورشید مدیونم
- وقتی تاریخ مصرف قطره باران سپری شود، تبخیر میشود
همانطور که ذکر شد با وامگیری از اصطلاح کاریکلماتور، من اصطلاح " کاریکِتابور" را پیشنهاد میکنم. اصطلاحی که میتواند براساس مولفههای بازیوارسازی به ساخت جملات یا اصطلاحاتی منجر شود که مختصر، جذاب، انتقادی، خلاقانه، شاید هم طنزآمیز باشند. کاریکتابور، برای ترویج کتابخوانی، انتقال محتوای کتابها، تفکرات حاصل از خواندن، تشویق به خواندن، نقد رفتارهای ناصحیح خواندن هم میتواند مفید باشد.
همانطور که «کاریکاتور» یک تصویر حقیقی و به دور از حاشیه را برمیدارد و آن را با بزرگنمایی، غلو، ریزنمایی، تغییر ابعاد و تکنیکهای دیگر به تصویری اغراق شده و جذاب برای جلب توجه و تمرکز بیشتر تبدیل میکند؛ و «کاریکلماتور» یک جمله یا مفهوم معمولی را با جادوی کلام و نگارش به جمله یا اصطلاحی جذابتر به همراه ضریب نفوذ بیشتر بدل میکند؛ " کاریکِتابور" هم با جادوی کلمه و نگارش به مفاهیم مرتبط با کتاب با رویکردی خلاقانه می پردازد تا با ساختن جمله ای جدید، توجه بیشتری را جلب کرده و در عین حال مخاطب را به شگفتی، تعمق، تفکر یا حتی لبخند وادارد.
مهمترین چیزی که شکلدهنده کاریکتابور است تمرکز بر چیدمان کلمات معمولی اما انتقال مفهومی متفاوت و زیباست که ممکن است چاشنی خنده و خنداندن هم داشته باشد. چیزی که بشر اسیر و دست و پا بسته آن است.
همه آحاد بشر طنز و خنده را دوست دارند و هر چیزی در خود خنده داشته باشد حتماً مورد توجه بیشتر قرار میگیرد. کاریکتابور هم در کنار تفکرآمیزی و تعقیدبرانگیزی کلامی، عنصر خنده را تا حدی که ممکن باشد به خدمت میگیرد تا انتقال مفهوم به بهترین وجه رخ بدهد.
در انتها، برای جمعبندی سخن، چند نمونه کاریکتابور ارائه میکنم تا مطالب گفته شده مصادیقی پیدا کنند. ناگفته نماند که اینها ذهنورزیهای اولیه هستند و امیدوارم مشتاقان این مفهوم دست به کار شوند و شاهد کاریکتابورهای زیبا و خلاقانه ایشان باشیم:
- وقتی کتاب میخوانی، کلماتت خوشبو میشوند
- با کتاب مشت محکمی بر دهان بیشعوری بکوبید
- کلمات در ذهن نویسنده برای شیرجه به ماشین چاپ بلوا میکنند
- کتاب خوب از اولاد صالح هم خوبتره
- رابطه خواننده و کتاب مثل تانگوی دو نفره فکر و کلمه است
- آدم کتابخوان بیشتر حواسش به ترمز زندگی است
- کتاب فیلتر زندگی خوب است
- آدم کتابخوان، ورشکسته کلمات نمیشود
- بر قصههای کتابها ذوب میشود دل آهنین
- کلمات کتاب، پاستیلهای رنگی روح هستند
- کتاب و قهوه، دو پایه اصلی روشنفکری هستند
- زندگی آدم به کتابدیاتور نیاز دارد تا مثل رادیاتور ماشین، ذهن جوشان را خنک کند
- فقط کتاب است که داراییش را مفت به تو میدهد
- فقط کتاب است که از شیره جانش برای خواننده مایه میگذارد
- کتاب را که خواندم، کلمات پیدا شدند
- کتابخوان در اتوبان زندگی تخته نمیگازد
نظر شما