چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۴
ژانر جنایی، حلقه اتصال بین خواننده و کتاب‌خوانی است

ساناز اقتصادی‌نیا، روزنامه‌نگار و داستان‌نویس، گفت: هروقت که ناشران دنبال این هستند که کتاب پرفروش داشته باشند، به ژانر جرم توجه نشان می‌دهند چون این ژانر همان ژانری‌ست که می‌تواند خواننده‌ها را دوباره کتاب‌خوان کند و سرانه مطالعه را بالا ببرد. من به این حوزه خوش‌بینم چون می‌بینم از دهه ۹۰ به این طرف تعداد کتاب‌هایی که در حوزه ژانر جرم منتشر می‌شوند بیشتر است و اقبال از آنها افزایش یافته است و ناشران هم گرایش بیشتری نشان می‌دهند که این‌ها همه از خوش اقبالی است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سایه برین: ژانر جنایی، از پرطرفدارترین گونه‌های ادبیات داستانی است. این ژانر می‌تواند سرانه مطالعه را بالا ببرد و به‌جز حوزه ادبیات، در حوزه‌های دیگر هنر چون فیلم و سریال نیز مخاطب فراوانی جذب می‌کند. قطعاً جنایی‌نویسی در ایران، چالش‌ها و مسائل خاص خودش را دارد. در شرایطی که آثار جنایی جهان با شخصیت‌هایی نظیر کارآگاه پوآرو، خانم مارپل، شرلوک هولمز و … بسیار مشهور و محبوب هستند، صحبت از جنایی نوشتن و چالش‌های آن در ایران اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. به همین منظور پای صحبت‌های ساناز اقتصادی‌نیا، نویسنده داستان‌های جنایی، نشستیم.

ساناز اقتصادی‌نیا، متولد ۱۳۶۰ در تهران، روزنامه‌نگار، داستان‌نویس و منتقد فرهنگی است. او فارغ‌التحصیل رشته‌ی روزنامه‌نگاری از دانشگاه علامه طباطبایی است. اقتصادی‌نیا فعالیت حرفه‌ای خود در عرصه‌ی مطبوعات را از سال ۱۳۷۸ با همکاری در مجله‌ی گزارش فیلم آغاز کرد و در ادامه، با نشریاتی چون سینمای نو، چلچراغ، پیام‌آور، کتاب هفته، مردم و جامعه، روزنامه‌ی ایران، بانی فیلم و بسیاری دیگر از مطبوعات اصلاح‌طلب در دهه‌ی ۸۰ همکاری داشت. وی بین سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ عضو تحریریه و ستاد خبری جشنواره‌های فیلم و تئاتر فجر بود و در سال ۱۳۹۰ به‌عنوان یکی از اعضای هیئت مؤسس باشگاه فیلم و تئاتر تماشاخانه دبی فعالیت کرد. همچنین، او دوره‌های فیلمنامه‌نویسی را در دانشگاه سیتی لندن گذرانده است. از ساناز اقتصادی‌نیا یک مجموعه داستان به نام «کاناپه» و یک رمان کوتاه به نام «دست خدا؛ مارادونا» نیز در نشر نی منتشر شده و از این میان، رمان «دست خدا؛ مارادونا» اخیراً نامزد جایزه مهرگان ادب شده است. «دست خدا؛ مارادونا» رمانی در ژانر جنایی است و «کاناپه» نیز داستان‌هایی جنایی و اجتماعی را شامل می‌شود. همین باعث شد تا با اقتصادی‌نیا، علاوه بر کتاب‌هایش، درباره ژانر جنایی و ادبیات جنایی در ایران نیز به‌گفت‌وگو بنشینیم.

رمان «دست خدا؛ مارادونا» نامزد جایزه مهرگان شده است. از حس‌وحال خودتان درباره این اثر بگویید. چقدر فکر می‌کردید نامزد این جایزه شود؟

داستان «دست خدا؛ مارادونا» در دهه ۶۰ می‌گذرد. این موقعیت را انتخاب کردم چون از نظر تاریخی، زمان گذشته و ما می‌توانیم نگاه جامع‌تری از نظر اجتماعی‌سیاسی و حتی حوادث به آن دوران داشته باشیم؛ در نتیجه من بهتر توانستم داستان جنایی خودم را پیش ببرم. علاوه بر این اصولاً ژانر جرم از جمله علایق، تخصص‌ها و موضوعات مورد مطالعه من است و احساس کردم که می‌توانم با توجه به دانشی که دارم اطلاعاتم را در قالب رمان پیاده کنم و این کار را به صورت چند صدایی انجام دهم.

در مورد نامزد شدنش در جشنواره مهرگان باید بگویم که من این جشنواره از خاطرم رفته بود چون از انتشار «دست خدا؛ مارادونا» زمان زیادی گذشته و فکر نمی‌کردم از نظر زمانی، این کتاب ممکن است مورد بررسی قرار بگیرد و زمانی که متوجه شدم به مرحله پایانی جشنواره مهرگان راه یافته است، باعث شعف و افتخارم شد.

از ویژگی‌های منحصربه‌فرد «دست خدا؛ مارادونا» شیوه روایت آن است که دوصدایی است. از نظر شما چه ویژگی‌های دیگری باعث شده که این رمان، نامزد جایزه مهرگان بشود؟

دو نظرگاه داشتن در داستان کار آسانی نیست و به دقت بسیار زیادی هنگام نوشتن و بازگویی و بازخوانی اثر، چه از جانب نویسنده و چه از جانب ویراستار، نیاز دارد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این کار دو صدایی بودن است ولی علاوه بر این من فکر می‌کنم ممکن است داوران مهرگان و خوانندگان کتاب، نثر را هم مورد نظر قرار داده باشند چرا که من وسواس عجیبی روی نوشتن دارم. همچنین با توجه به اینکه کتاب‌های جنایی خوب دیگری هم همیشه هست و دوستان نویسنده در این عرصه فعالند، شاید کیفیت ژانر جرم هم در این بررسی موثر بوده باشد.

ژانر جنایی، حلقه اتصال بین خواننده و کتاب‌خوانی است

به‌عنوان کسی که به ژانر جرم علاقه‌مند است و در این زمینه قلم زده، اوضاع و احوال ژانر جنایی را در ایران چگونه می‌بینید؟ چه موانع و مشکلاتی در این حوزه وجود دارد؟

جواب این سوال را از چند منظر باید گفت. در زمینه اینکه آیا اقبالی به ژانر جنایی هست یا نه، باید بگویم که ورق در زمینه ادبیات داستانی خوشبختانه در حال برگشتن است و اقبال به این ژانر، بیشتر از گذشته می‌شود. ژانرنویسی خصوصاً ژانر جنایی در دهه ۶۰ و ۷۰ و حتی اندکی ۸۰ کمرنگ شد. فکر می‌کنم که از دهه ۹۰ به بعد، توجه به ادبیات جنایی بیشتر شده و نویسندگان در این عرصه پرکارتر شده‌اند و این کار، هم در قالب ادبیات داستانی و هم در قالب‌های دیگر چون مینی سریال، داستان کوتاه، کارهای نمایشی و … اتفاق افتاده است و این خود نشان‌دهنده بلوغ یک جامعه است که به حوادثی که در اطرافش رخ می‌دهد، از منظرهای مختلف نگاه می‌کند چراکه جرم جنبه‌های روانشناختی، جامعه‌شناختی و… دارد. من معتقدم که ژانر جرم، حلقه اتصال بین خواننده و کتاب‌خوانی است. هروقت که ناشران دنبال این هستند که کتاب پرفروش داشته باشند، به ژانر جرم توجه نشان می‌دهند چون این ژانر همان ژانری‌ست که می‌تواند خواننده‌ها را دوباره کتاب‌خوان کند و سرانه مطالعه را بالا ببرد. من به این حوزه خوش‌بینم چون می‌بینم از دهه ۹۰ به این طرف تعداد کتاب‌هایی که در حوزه ژانر جرم منتشر می‌شوند بیشتر است و اقبال از آنها افزایش یافته است و ناشران هم گرایش بیشتری نشان می‌دهند که این‌ها همه از خوش اقبالی است. اما باید گفت که قطعاً مشکلاتی هم وجود دارد. یکی از زیرمجموعه‌های جنایی‌نویسی، ژانر پلیسی است و این زیرمجموعه‌ای است که در ایران شاید به راحتی کشورهای دیگر نشود به آن پرداخت؛ برای اینکه دسترسی به اطلاعات پلیس محدودیت دارد و از نظر امنیتی و اطلاعاتی، مثلاً دسترسی به اسناد پزشکی قانونی در ایران راحت نبوده و نویسنده را دچار محدودیت می‌کند. این در شرایطی است که نویسنده، جویا و پویا برای نوشتن ژانر جنایی باشد و اصولاً ادبیات داستانی برایش پشت میز نشستن و تخیل صرف نباشد بلکه بستر واقعیت را هم در نظر بگیرد، نگاه کردن به اتفاقات اطراف و مسائل اجتماعی اطراف هم برایش اولویت داشته باشد، همچنین کار میدانی و تحقیقاتی انجام دهد تا بتواند با استفاده از عنصر تخیل کار خود را در ادبیات داستانی انجام دهد. یکی دیگر از محدودیت‌ها شاید آشنا نبودن فضای نویسندگان ایرانی با زیرمجموعه‌هایی مثل کارآگاه خصوصی است. داستان کارآگاهی هم یکی از زیرمجموعه‌های داستان جنایی است و این مدل داستان در جامعه ایرانی چندان پرطرفدار نیست برای اینکه اصولاً کارآگاه خصوصی داشتن، خیلی به عنوان شغل در ایران تعریف نشده است که ما بخواهیم چنین زیرمجموعه‌ای هم داشته باشیم. در نهایت باید گفت از میان زیرمجموعه‌های مختلف ژانر جنایی، ما در ایران می‌توانیم به چند بخش بپردازیم. مثلاً می‌توانیم به ژانر جرم روانشناختی یا وحشت بپردازیم اما از یک‌سری زیرمجموعه‌های دیگر باید گذر کنیم چون به آسانی در دسترس ما نیستند.

برخی داستان‌های جنایی در جهان، مثلاً داستان‌های شرلوک هولمز، کاملاً جنبه بین‌المللی پیدا کرده‌اند. به نظر شما چرا در ایران نتوانسته‌ایم یک داستان یا شخصیت در ژانر جنایی خلق کنیم که جهانی و پرطرفدار باشد؟

این مسأله را هم می‌شود از چند وجه نگاه کرد؛ البته تلاش‌هایی شده است. دوستان نویسنده سعی کرده‌ند شخصیت‌های کارآگاهی را خلق کنند که ماندگار شوند. میزان توفیق این شخصیت‌ها متفاوت است؛ بعضی‌ها ماندگارتر از بعضی دیگر هستند و بعضی هم اصلاً فراموش شده‌اند اما درباره دلایل اینکه این اتفاق نیفتاده یکی را خاطرنشان کردم؛ همین که اصولاً شغل کارآگاه خصوصی خیلی شغل آشنایی در مشرق‌زمین و کشور ما نیست. شرلوک هولمز که به او اشاره کردید، یک کارآگاه خصوصی است. کسی است که خیلی وقت‌ها مردم سراغش می‌آیند و به او پول می‌دهند، پس انگیزه شخصی دارد که یک جنایت را کشف کند. این پدیده خیلی پدیده آشنایی برای ما نیست و نگاه به مسأله پلیس در ایران متفاوت است و محدودیت دارد و خیلی رابطه تنگاتنگی در این میان نیست. حتی در مسئله داستان‌های جنایی دادگاهی که یکی از زیرمجموعه‌های محبوب است و مثالش در بین آثار نمایشی مثل سریال و تلویزیون بیشتر است، به خاطر نامانوس بودن این فضا برای جامعه ایرانی، خیلی فضای آشنایی برای نوشتن نیست. همه نویسنده‌ها از شناخته‌هایشان و چیزهایی ک به آن‌ها مسلط هستند می‌نویسند. یکی از چیزهایی که ما نمی‌توانیم درباره‌اش بنویسیم، همین کارآگاه خصوصی است چون پدیده ناشناخته‌ای است و ما به آن مسلط نیستیم. اصلاً نمونه‌ای نداشته‌ایم که حالا بتوانیم از روی آن نمونه خلق کنیم تا موفق هم از آب در بیاید. دوستانی هم که کارآگاه‌ها را نوشته‌اند، خیلی اوقات این شخصیت‌های کارآگاه تکرار شخصیت‌های قبلی و نمونه‌های موجود بوده‌اند و حتی شاید آنطور که باید ماندگار نشده و نتوانسته‌اند سری در سرها در ادبیات داستانی در بیاورند. با این حال من به این پدیده نگاه منفی ندارم و حس می‌کنم همه این تلاش‌ها لازم بوده است برای اینکه ما به آن چیزی که مد نظرمان است برسیم؛ یعنی خلق یک شخصیت ماندگار که دنباله‌دار باشد، همه او را بشناسند و حتی بتواند مرزهای ادبیات داستانی را رد کند و جهانی شود.

هدف و فواید ژانر جنایی را به غیر از سرگرمی و بالا بردن سرانه مطالعه چه می‌دانید؟

یکی از دلایل آن همین سرگرمی ماجراست که ممکن است ناشران از نظر اقتصادی به آن توجه بیشتری کنند. اما مسأله شخصی من که سابقه روزنامه‌نگاری هم دارم و نگاهم به مسائل اجتماعی بیشتر از سایر مشاغل است، من را به نوشتن در ژانر جرم تشویق کرده است. چیزی که باعث می‌شود جرم محبوب باشد این است که آینه اجتماع است و وقتی از منظرهای مختلف به یک مسأله اجتماعی پرداخته می‌شود، یک‌جور حالت پیشگیرانه و تحلیلی هم می‌تواند داشته باشد. انواع مختلف آن ممکن است کارایی‌های متفاوتی داشته باشد، مثلاً ممکن است که داستان جنایی یا معمایی صرفاً سرگرمی باشد ولی از منظر روانشناختی، آینه‌ای برای بازتاب اجتماع است و باعث پیشگیری هم می‌شود. مثلاً وقتی نوجوانی در یک داستان مرتکب جرم می‌شود، در خانواده به این اثر جور دیگری نگاه می‌کنند. نکته دیگر هم اصولاً از رنج نوشتن است. ژانر جرم، ژانریست که می‌توان در آن از رنج نوشت. حتی وقتی جرم را در قالب کمدی می‌نویسیم باز تبدیل به کمدی سیاه و تاریک می‌شود و نشان‌دهنده رنجی است که در جامعه، شخصیت‌ها و آدم‌های مختلف دچار آن هستند.

گفتید اگر فردی فضایی را تجربه کرده و با آن آشنا باشد، راحت‌تر می‌تواند درباره‌اش بنویسد. درخصوص ژانر جرم، حتی اگر در کشوری بیشترین میزان دسترسی به اطلاعات پلیسی فراهم باشد، شاید از نزدیک مواجه شدن با این اتفاق برای همه میسر نباشد. بر این اساس، خلاقیت و روش‌های تمرین نویسندگی را چه میزان برای موفقیت در جنایی‌نویسی موثر می‌دانید؟

اصول نوشتن همان اصول همیشگی است. اصول نوشتن در داستان جنایی با نوشتن در حوزه‌های دیگر هیچ تفاوتی ندارد. کیفیت جرم است که داستان را تبدیل به ژانر جنایی می‌کند. همیشه برای نویسنده خوبی بودن، باید چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم. برای جنایی نوشتن، با توجه به اینکه در چه زیرمجموعه‌ای قصد نوشتن داریم، توجه و مطالعه ویژه در آن زیرمجموعه لازم است. مثلاً اگر قرار باشد درباره پزشکی قانونی داستان بنویسیم، اصول نوشتن همان است ولی باید اطلاعات و آگاهی‌هایی را درباره آن حوزه کسب کنیم. البته امروز دسترسی لایتناهی به انواع اطلاعات از طریق اینترنت، فیلم‌های مستند و … وجود دارد که بسیار کمک‌کننده است. من در کلاس‌های داستان‌نویسی جنایی خود هم می‌گویم برای اینکه شما بتوانید داستان‌نویس ژانر جرم باشید، باید با اصول داستان‌نویسی آشنا باشید. یعنی اول باید بلد باشید بنویسید، تا بعد جنایت را آنطور که مدنظرتان است به یک داستان کوتاه یا رمان تبدیل کنید.

«کاناپه» مجموعه داستان کوتاهی از شما در ژانر اجتماعی و جنایی است. به‌عنوان کسی که در زمینه ژانر جنایی، هم داستان کوتاه و هم داستان بلند نوشته است، کدامیک برایتان چالش‌برانگیزتر بوده است؟ ظرفیت داستان کوتاه برای خلق اثر جنایی بیشتر است یا رمان؟

احترامی که من برای داستان کوتاه و داستان کوتاه‌نویسان قائل هستم، اصلاً قابل مقایسه با جهان رمان‌نویسی نیست. داستان کوتاه برای من در جایگاه متفاوت، برتر و بالاتری نسبت به باقی انواع داستان قرار دارد و از میان تمام آنها داستان کوتاه نوشتن در ژانر جرم برگ برنده داستان‌نویسی خواهد بود. داستان کوتاه تمام هنرش در این است که شما بتوانید در یک لحظه و در یک آن، مخاطب را با یک اثر فراموش‌نشدنی مواجه کنید. در رمان فرصت اینکه شما فرازوفرود به داستانتان بدهید و مخاطب را همراه خود کنید بیشتر است و اگر در نوشتن خود کوتاهی کنید، فرصت جبران اشتباه دارید ولی در داستان کوتاه شما فرصت هیچ اشتباه، خطا، کم‌کاری یا زیاده‌گویی ندارید. همین است که از نظر من داستان کوتاه را خیلی ویژه و متفاوت می‌کند. حقیقتاً من نمی‌توانم بگویم که ظرفیت کدام بیشتر است و این بستگی به موضوعی دارد که قرار است به آن بپردازیم و لحظه داستانی جنایی که قرار است ایجاد شود. نویسنده مختار است انتخاب کند که در چه قالبی می‌خواهد بنویسد. مثلاً اگر قرار است به یک قتل ناموسی در ژانر جرم بپردازیم، فقط از لحظه جنایت نوشتن، در داستان کوتاه امکان‌پذیر است ولی اگر قرار باشد درباره اینکه چرا این قتل اتفاق افتاده بنویسیم، علت را ریشه‌یابی کنیم و نویسنده قصد داشته باشد که تعلیق بیشتری به مخاطب ارائه کند، باید رمان را مد نظر قرار دهیم.

تمام داستان‌های «کاناپه» اجتماعی هستند و بعضی از آن‌ها جنایی‌اند. شما به‌عنوان مولف اثر، به اجتماعی‌ها بیشتر تعلق خاطر دارید یا جنایی‌ها؟

هر دو گزینه. همانطور که گفتم، یکی از دلایل علاقه‌ام به ژانر جرم، حساس بودن روی مسائل اجتماعی است. اگر بخواهم درباره «کاناپه» مثال بزنم، به داستان «ترزامی» اشاره می‌کنم که هر دو گزینه در آن هست؛ هم آسیب‌شناسی اتفاقی که افتاده و هم خود جریان جرم که در پایان یا طول اثر در حال اتفاق افتادن است.

ژانر جنایی، حلقه اتصال بین خواننده و کتاب‌خوانی است

در مجموعه‌های داستان کوتاه، معمولاً چنین است که مولف، نام یکی از منحصربه‌فردترین داستان‌ها به زعم خود را روی اثرش می‌گذارد. دررابطه با «کاناپه» ما با یک اتفاق متفاوت مواجه هستیم. ما هیچ داستانی به عنوان کاناپه نداریم اما این وسیله در تمام داستان‌ها هست و اصلاً عنصری است که داستان را شکل می‌دهد. درباره این خلاقیت برایمان توضیح دهید و برایمان بگویید که اصلاً چرا کاناپه؟ چه ویژگی در این شیء دیدید که آن را مناسب خلق داستان جنایی دانستید؟

درباره مجموعه داستان «کاناپه» و «دست خدا؛ مارادونا» قصدم این بود که علاوه بر آسیب‌شناسی، روانشناسی و تحلیل، درباره پدیده جنایت بنویسم و بگویم که جرم می‌تواند خیلی عادی و معمولی و همین نزدیکی شما باشد، بدون اینکه از آن خبر داشته باشید یا دقتی را که لازم است را بکنید. درباره «کاناپه» قصدم این بود که به معمولی‌ترین شیء که در خانه همه در انواع مختلف وجود دارد اشاره کنم و آن را نخ تسبیحی کنم برای اینکه چطور می‌توان به این وسیله که به سادگی همه جا وجود دارد، خاصیت داستانی داد و چگونه می‌تواند کارکردهای مختلف داشته باشد. به نظر من در میان تمام اشیا، کاناپه این ظرفیت را داشت که بتوانم آن را در تمام داستان‌ها در انواع مختلف استفاده کنم. امیدوارم توانسته باشم تمام چیزهایی را که باید در یک اثر جنایی با آن مواجه شد، در کاناپه به ظهور برسانم.

به‌عنوان سوال آخر، برایمان بگویید که در حال انجام چه کاری هستید و برنامه‌های آینده‌تان چیست؟

من بسیار پرکارم، اما تمام تمرکزم انتشار اثر در ایران است و این کار زمان‌بری است. کارهای من بعد از «دست خدا؛ مارادونا» آن‌طور که باید منتشر نشد. یکی از بهترین کارهایی که نوشتم، اکنون نزدیک ۳ سال است که در ارشاد است و مجوز چاپ نگرفته. باید بگویم اکنون دو رمان و یک مجموعه داستان آماده دارم که تصمیم دارم اول دو رمان خود را و بعد مجموعه داستانم را منتشر کنم. اگر قرار بود بعد از «دست خدا؛ مارادونا» کارهای خود را خارج از کشور منتشر کنم، بسیار روند متفاوتی طی می‌شد اما من همچنان به چاپ و نشر کتاب در ایران معتقدم و برایش مبارزه می‌کنم و برای این کار صبوری بیش از حد خواهم کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین