مجموعه داستان «ما نسل هفتم بودیم» با بیستوهشت داستان کوتاه اثر افسانه فدایی منتشر شد.
نویسنده در هرکدام از این داستانها از موضوعی کوچک شروع میکند و داستان را حول آن ایجاد میدهد. در هر داستان موضوعی را دستمایه خود قرار میدهد، از دکمه یشمی و اتوبوس گرفته، تا روستایی که مردانش فلجاند و تنها مرد سالم روستا را به قتل میرسانند، تا زائویی که زنی فرا طبیعی را به خدمت میگیرد، تا خبرنگاری که گزارشی از روزمرگیهای کافه پنیر مینویسد، تا شوخی که جدی میشود، تا داستان زنی مطلقه و دوستی شکاک و در آخر هم گریزی به مرگ دارد و ارثی که تقسیم میشود.
در قسمتی از داستان «ما نسل هفتم بودیم» میخوانیم:
«خدا را خوش نمیاد. ولش کنین بره. اینا برای زندگی کردن با آدما خلق نشدهاند. باید اگر هم قرار بود آزادش کنیم، به نان و نمک قسمش میدادیم که به هفت نسل بعد از ما کاری نداشته باشد. همین کار را کردیم. به نان و نمک قسمش دادیم. یک کاسه نمک آوردیم و نان. دستهای پشمالویش را روی نمک گذاشت و روی نان. قسم خورد به حق که تا هفت نسل با نوادگان ما کاری نداشته باشد. ما نسل هفتم بودیم. شاید دیگر از ما محافظت نشود.» (صفحه 64)
نشر ماهریس کتاب «ما نسل هفتم بودیم» اثر افسانه فدایی را در 1000 نسخه، در 130 صفحه و با قیمت 22000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما