سیدعلی کاشفی خوانساری، میگوید ما نویسندگان کودک و نوجوان معتقدیم با کم اهمیت دانستن کودکان و ادبیات کودک، اولین گزینه صرفهجویی و حذف بخشهای جشنوارهها کتاب کودک است و در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده به این مساله پرداخته است.
خوب است نگاهی به سابقه کتابسال جمهوری اسلامی بیندازیم که مهمترین و قدیمیترین جایزه حوزه کتاب در کشور ماست. در دهه هفتاد کتاب کودک و نوجوان در سه گروه داوریِ کتابسال بررسی میشد: شعر، داستان و غیرداستان، با شروع دهه هشتاد دو گروه کتابهای دینی و کتابهای علمی هم به آن اضافه شد و سپس با تفکیک کتابهای کودک و نوجوان تعداد گروههای بررسی به 10 گروه رسید و پس از آن هم داستانها و کتابهای علمی تالیف و ترجمه از هم منفک شدند و به 12 گروه رسیدیم. در برخی سالها کتاب کودک و نوجوان پنج کتاب برگزیده و چندین کتاب تقدیر داشت.
از دهه نود با شکلگیری حوزه تخصصی شعر خردسال و داستان خردسال، نویسندگان خواستار اضافهشدن این بخشها به جایزه کتابسال جمهوری اسلامی بودند. اما عملا در سالهای اخیر طی حرکتی خزنده و غیررسمی این 12 گروه به 5 گروه کاهش یافته است یعنی سهم و جایگاه کتاب کودک به حدود یک سوم تقلیل یافته است.
ماجرا به همین جا ختم نمیشود. گویا دبیرخانه کتابسال بهطور غیررسمی به داوران اجبار میکند که کتاب برگزیده نداشته باشند چراکه بودجهای برای اهدا جایزه وجود ندارد و داورانی که در برابر این نگاه مقاومت کنند از چرخه داوری حذف میشوند. آیا معنای کتاب سال، انتخاب بهترین کتابهای یک سال نیست؟ آیا بهترین کتاب یک حوزه و خیرالموجودین نباید بهعنوان کتابسال معرفی شود؟ دلیل اصرار بر تقدیری بودن کتابهای کودک چیست؟ آیا چون حجم یک کتاب کودک یا نوجوان از کتابهای دینی و دانشگاهی کمتر است ارزش انتخاب به عنوان کتاب سال را ندارند؟ آیا پذیرفتنی است در حوزهای که سالانه هفتهزار کتاب جدید منتشر میشود و تنها حوزه افتخارآفرین کتاب ایران در عرصه جهانی است کتاب ارزشمندی وجود نداشته باشد؟
درجه دو تلقیکردن و کوچک شمردن کتاب کودک به روشنی در اسامی داوران اعلام شده نیز مشهود است. مثلا در حوزه علوم کاربردی تعداد داوران 111 نفر است اما کل داوران کتاب کودک فقط 15 نفر. با توجیه صرفهجویی بخشهای مختلف کتاب کودک در هم ادغام میشوند اما گروههای مجزای حسابداری و علوم دریایی و فقه تطبیقی با گروههای مشابه ادغام نمیشوند. داستان کودک با داستان نوجوان که هرکدام بیش از دو هزار عنوان کتاب در سال دارند ادغام میشوند اما گروههایی که در طول سال 200 عنوان کتاب چاپ شده هم ندارند، مستقل میمانند. کتابهایی که مخاطب ده میلیونی دارند کمارزش شمرده میشوند و حوزههایی که 10 هزار نفر هم خواننده ندارند، دست ناخورده میمانند. چرا ادبیات کودک که همواره مورد تاکید بالاترین ارکان حقیقی و حقوقی نظام و همه متخصصان بوده، خوار و ناچیز تلقی میشود؟
جالب اینجاست بخشهای شعر خردسال، شعر کودک و شعر نوجوان با بهانه اینکه جشنواره شعر فجر وجود دارد از جایزه ملی کتابسال کنار گذاشته میشود اما شعر بزرگسال در کتابسال برگزیده دارد! در جشنواره شعر فجر هم به داوران میگویند کلا برای شعر خردسال و کودک و نوجوان، 15 میلیون تومان (به اندازه یک جایزه تقدیری) جایزه در نظر گرفته میشود و به داوران میگویند خودتان میدانید و این مبلغ که هرجور خواستید تقسیم کنید.
مگر کتاب کودک، یک رده از یازده رده کتابداری نیست؟ مگر کتابهای کودک 17درصد نشر ایران نیستند؟ مگر کتابهای کودک بیشتر از 10 درصد شمارگان نشر ایران نیست؟ چرا سهم آن از جوایز صفر است؟ آیا جایگاه کتاب کودک در سیاستگذاری فرهنگی کشور کمتر از موضوعات موسیقی و تربیت بدنی و دامداری است؟ آیا در میان آثار400 ناشرشرکت کننده در بخش کتاب کودک نمایشگاه کتاب و در میان آثار 570 عضو انجمن نویسندگان کتاب کودک یک اثر پیدا نمی شود که مثل حوزههای مهندسی عمران و علوم نظامی برنده کتاب سال باشند؟ آیا نویسندگان و تصویرگران ما که سالانه چند جایزه جهانی میگیرند از سایرین کم توانترند؟
در جشنواره نقد کتاب هم با وجود آن که در آییننامه رسمی آن که در سایت جشنواره وجود دارد، جوایز اختصاص یافته به نقدهای کودک و نوجوان 3 جایزه است و تا چندسال قبل نقدهای کودک در پنج گروه مجزا بررسی میشدند، اما در چند سال اخیر تمام نقدهای نوشته شده به کتابهای کودک و نوجوان تنها یک برگزیده دارند اما حوزههای تخصصی دانشگاهی رشتههای ریز و تفکیک شده دارند؟
آیا دانستن اینکه نقد شعر کودک و نقد داستان نوجوان دو حوزه تخصصی مجزاست اما میشود نقد کتابهای حقوقی عمومی و حقوق خصوصی را با هم مقایسه کرد، کار سختی است؟ در طول سال چند کتاب دینی کودک منتشر میشود و چند کتاب درباره حقوق جزا؟ نقدهای نوشته شده به کتابهای علمی کودکان در ترویج نقد موثرتر هستند یا نقدهای نوشته شده به کتابهای زبانهای باستانی؟ و اگر قرار بر ادغام باشد کدام در اولویت هستند؟
آیا واقعا این سئوال بیراهی است که چرا سالهاست کتاب سال جمهوری اسلامی و جشنواره شعر فجر کتاب برگزیده کودک ندارند؟ آیا نمیپذیرید که در کوچک ساختن جشنوارهها قبل از هرچیز بدون هیچ توجیه منطقی آنچه به کودکان و کتاب کودک مربوط میشده است را حذف و ادغام کردهاید؟ آیا دلیل این رویکرد را میشود چیزی جز کماهمیت دانستن کودکان و مسائلشان قلمداد کرد؟ لطفاً به جای شعار و بازی با کلمات، بهطور واضح بفرمایید آیا کیفیت و کمیت ادبیات کودک ما، توجه و مهری بیش از این را اقتضا نمیکند؟
نظر شما