به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، زندگی هشتادساله سید محمود دعایی را میتوان به پنج دوره متمایز تقسیم کرد که هر یک در شهری متفاوت سپری شده است. دوره اول، از تولد تا چهار سالگی، در شهر یزد و در کنار والدین گذشت. دوره دوم با مهاجرت به کرمان همراه مادر آغاز شد و سالهای ابتدایی تحصیل را نیز شامل میشود. دوره سوم مربوط به اقامت در شهر قم از سال ۱۳۴۲ تا اواخر ۱۳۴۶ است. دوره چهارم، حدود یازده سال اقامت در نجف اشرف را در بر میگیرد. نهایتاً دوره پنجم، از ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۴ خرداد ۱۴۰۱، یعنی نزدیک به چهلوسه سال، در تهران سپری شد.
سید محمود دعایی در ۲۷ فروردین ۱۳۲۰ در شهر یزد به دنیا آمد. در سن چهار سالگی، همراه مادر به کرمان رفت و دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه خود را در همین شهر گذراند. درباره وضعیت زندگیاش در این دوران مینویسد: «مادرم با اصرار و تعهدِ عدم هر نوع مطالبه مخارج، مرا از پدرم گرفت و ابتدا با فروش جهیزیه و دو دانگ از منزل پدری و اندک اندوختهاش، مرا با بزرگواری و مشقت، بهتنهایی در کرمان بزرگ کرد. چون سالهای قحطی پس از جنگ جهانی دوم بود و زندگی بسیار دشوار میگذشت، من و مادرم در خانههایی زندگی میکردیم که صاحبان متدین آن، اتاقهایی را در اختیار نیازمندان قرار میدادند.»
دعایی در هفتسالگی مدتی در مکتبخانه درس خواند و سپس تحصیل رسمی را در دبستان ۱۵ بهمن آغاز کرد و تا پایان دوره ابتدایی در همان مدرسه ادامه داد. تحصیلات متوسطه را نیز در دبیرستانهای فروغی و بوعلی کرمان پی گرفت. با این حال، پیش از دریافت دیپلم متوسطه، به دلیل علاقهمندی به معارف دینی و گرایش به روحانیت، تصمیم به طلبگی گرفت و در مدرسه معصومیه کرمان مشغول تحصیل علوم دینی شد. این تصمیم با مخالفتهایی از سوی بستگان مادری و همچنین پدر همراه بود. با این حال، تنها کسی که از او حمایت کرد، مادرش بود.
او دروس حوزوی سطح متوسط را نزد استادانی چون آیتالله حاج شیخ محمد روحانی و حجتالاسلام شیخ علیاصغر صالحی و عباس حقیقی فرا گرفت. همزمان با آغاز نهضت روحانیت در اوایل دهه ۱۳۴۰، برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرد و به تدریج وارد عرصه فعالیتهای سیاسی نیز شد.
دعایی در خاطرات خود از نقش محمدجواد حجتی کرمانی، به عنوان یکی از چهرههای تأثیرگذار در گرایش سیاسیاش، یاد کرده است. در همین دوره، بهویژه در ایام محرم، در پخش اعلامیههای ضد حکومتی و اقدامات اعتراضی مشارکت فعال داشت. از جمله این اقدامات، آتش زدن طاقنصرتهایی بود که به مناسبت سفر شاه به کرمان برپا شده بود. «هنگام سفر شاه به کرمان، تراکتهایی تهیه کردیم. من که در دبیرستان تایپ را آموخته بودم، دستگاه تایپی از مغازه آقای شکیبی به امانت گرفتم. اعلامیهها را در مدرسه یا منزل چاپ میکردیم. این تراکتها علیه شاه و خطاب به مردم بود و عباراتی چون «ما مهمان ناخوانده نمیخواهیم»، «شاه خائن است» و «او به اهداف اسلام و روحانیت خیانت میکند» در آنها نوشته شده بود. سپس آنها را بهصورت صفحهبندیشده در قطع A4 توزیع میکردیم.»
دعایی تا اواخر سال ۱۳۴۲ در کرمان اقامت داشت. چند ماه پس از وقایع پانزدهم خرداد، یعنی در اواخر همان سال، با کسب رضایت از پدری که تا آن زمان با طلبگی او مخالف بود، برای ادامه تحصیل و پیگیری فعالیتهای سیاسی، راهی قم شد. فعالیتهایی که پس از دستگیری امام خمینی توسط ساواک وارد مرحلهای تازه شده بود. وی پس از ورود به حوزه علمیه قم، ابتدا در مدرسه حجتیه ساکن شد؛ مدرسهای که اغلب طلاب کرمانی در آن اقامت داشتند. اما به دلیل کمبود فضا، به مدرسه آیتالله بروجردی، مشهور به مدرسه خان، نقل مکان کرد و با مرحوم آقا سید محمدکاظم قریشی، در اتاق شماره ۲۷ هماتاق شد.
دعایی تا پایان سطح «کفایه» از محضر اساتیدی چون سلطانی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، سبحانی، اعتمادی و رضا صدر بهرهمند شد و همزمان فعالیتهای فرهنگی و سیاسی خود را نیز دنبال میکرد. در همان ایام، آیتالله العظمی خمینی از زندان آزاد شد. دعایی در خاطرات خود، نخستین مواجهه با امام را چنین توصیف میکند: «یک شب برای تهیه غذا از مدرسه خارج شده بودم که موتورسواری را دیدم که فریاد میزد: آقا آزاد شد! حدود ساعت ده شب بود. من با قابلمه به دست به سمت منزل امام دویدم و برای اولین بار سیمای مبارک حضرت امام را زیارت کردم و دستانشان را به گرمی بوسیدم.»
یکی از دغدغههای دعایی در بدو ورود به قم، سفرهای مکرر به تهران برای حضور در جلسات دادگاههای نظامی بود. وی بهویژه در جلسات محاکمه فعالان نهضت آزادی، از جمله مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی و دکتر سحابی در زندان قصر شرکت میکرد. به گفته او: «یکی از جنبههای مبارزاتی ما در قم، شرکت در دادگاههای نظامی بود. زمانی که اعضای نهضت آزادی محاکمه میشدند، در دادگاه حضور مییافتیم و این را نوعی همراهی و همدلی با مبارزان میدانستیم. حتی پس از محکومیت و انتقال آنها به زندان، ملاقات با آنها را بخشی از فعالیت سیاسی خود تلقی میکردیم.»
نشریه بعثت
در همان سالها، یعنی ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳، جمعی از طلاب و روحانیون مبارز در قم نشریه بعثت را راهاندازی کردند تا دیدگاههای سیاسی و فرهنگی خود را به جامعه منتقل کنند. از جمله مؤسسان و فعالان این نشریه میتوان به محمدجواد باهنر، اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدهادی خسروشاهی، محمدتقی مصباح یزدی، ربانی شیرازی و علی حجتی کرمانی اشاره کرد. آیتالله منتظری نیز از حامیان و پشتیبانان مالی این نشریه بود. سید محمود دعایی نیز در کنار آنان در مراحل تهیه، چاپ و توزیع فعالانه نقش داشت.
مطالب نشریه توسط سید محمود دعایی تایپ میشد و تیترهای مقالات را حجتالاسلام مهدی طارمی با خط خوش مینوشت. پس از صفحهبندی، نشریه با دستگاه استنسیل چاپ و تکثیر میشد. نخستین شماره نشریه بعثت در ۲۳ آذر ۱۳۴۲ منتشر شد.
نشریات چاپشده سپس برای توزیع به تهران و سایر شهرستانها ارسال میشدند. دعایی علاوه بر نقش خود در چاپ، در فرآیند توزیع نیز نقش فعالی داشت. نشریات هر منطقه بهوسیله پست به روحانیون و فعالان محلی ارسال میشد. در تهران نیز شخصاً دو کارتن از نشریه را منتقل میکرد؛ یکی را به یک بازاری مطمئن برای توزیع میسپرد و دیگری را به دانشجویی به نام تراب حقشناس تحویل میداد تا در میان دانشجویان پخش شود.
نشریه بعثت، با وجود عمر کوتاه خود، تأثیر چشمگیری بر تغییر فضای فکری و سیاسی حوزه علمیه قم گذاشت. به نوشته علی حجتی کرمانی، آیتالله طالقانی که در آن ایام در دادگاه نظامی تحت محاکمه بود، پس از مشاهده نخستین شماره این نشریه گفته بود: «ما انتظار داشتیم تا پنجاه سال دیگر بتوانیم روحانیون قم را روزنامهخوان کنیم؛ ولی خوشبختانه اکنون میبینیم که آیتالله خمینی، آنان را ظرف چند ماه روزنامهنویس کردهاند.»
با این حال، بعثت پس از تقریباً دو سال فعالیت، به دلیل بروز اختلافاتی میان گردانندگانش، از انتشار بازماند. آنان تصمیم گرفتند پیش از بالا گرفتن اختلافات، که میتوانست منجر به شناسایی و بازداشت برخی افراد شود، انتشار آن را متوقف کنند. آخرین شمارههای این نشریه، یعنی شمارههای ۱۳ و ۱۴، در ۱۰ خرداد ۱۳۴۴ چاپ و توزیع شد.
اختلاف میان اعضای تحریریه عمدتاً به تفاوت در مشی سیاسی و نگرش نسبت به مرجعیت بازمیگشت. برخی از دستاندرکاران مانند علی حجتی کرمانی و سیدهادی خسروشاهی بر این باور بودند که در کنار دیدگاههای آیتالله خمینی، باید دیدگاههای آیتالله شریعتمداری نیز در نشریه بازتاب یابد. اما گروه دیگر، که معتقد به روش قاطع و غیرمسالمتآمیز در برخورد با رژیم بودند، این موضوع را نپذیرفتند. بهویژه که پس از موافقت رژیم با تأسیس دارالتبلیغ اسلامی، برخی از طرفداران آیتالله شریعتمداری به سمت اتخاذ مواضع معتدلتر و تمرکز بر فعالیتهای فرهنگی گرایش یافتند.
مهاجرت به عراق و آغاز مرحلهای نو در مبارزه
سید محمود دعایی از اواخر سال ۱۳۴۶ تا دیماه ۱۳۵۷ در عراق اقامت داشت. پس از ورود به نجف، نخستین اقدام او دیدار با رهبر و مراد خود، آیتالله خمینی بود. وی در این دیدار، نسخهای از پیشنویس یک اعلامیه را که پیشتر در سفر به ایران تهیه کرده بود، ارائه کرد؛ اقدامی که موجب خوشحالی امام شد.
دعایی همچنین با معرفینامهای از آیتالله خمینی، به دیدار آیتالله سید مرتضی خلخالی رفت و به کمک او توانست حجرهای در مدرسه سید محمدکاظم طباطبایی برای اقامت به دست آورد. این مدرسه فضایی کاملاً سنتی و محافظهکارانه داشت. از طلاب انتظار میرفت ظواهر شرعی را به دقت رعایت کنند و مقررات داخلی مدرسه بهشدت اجرا میشد. همین فضا، علیرغم فاصلهاش با روحیات دعایی، بهواسطه غیرسیاسی بودن، باعث کاهش حساسیت دستگاههای امنیتی نسبت به ساکنان آن شده بود.
برنامههای مبارزاتی در نجف
دعایی در دوران اقامت خود در نجف، در چارچوب مبارزات روحانیت، چند فعالیت عمده را بهصورت همزمان دنبال کرد. مهمترین و مؤثرترین آنها راهاندازی یک برنامه رادیویی منظم و منسجم بود. این برنامه ابتدا با عنوان نهضت روحانیت مبارز ایران فعالیت خود را آغاز کرد. سایر فعالیتهای او شامل حمایت از مبارزان سیاسی ایرانی در خارج از کشور، ایجاد پل ارتباطی میان آنان و بیت امام خمینی و نیز سازماندهی تشکلهای روحانیون مبارز بود.
رادیو «صدای روحانیت مبارز ایران»
این رادیو یکی از معدود رسانههایی بود که در دوران پیش از انقلاب توسط مخالفان رژیم شاه در خارج از کشور اداره میشد. هدف از راهاندازی آن، اطلاعرسانی، افشای سیاستها و اقدامات حکومت، و انتقال دیدگاهها و مواضع جریانهای مذهبی و انقلابی به مردم داخل کشور بود.
با توجه به گستردگی پوشش و تأثیرگذاری رادیو، این رسانه تا پیش از رواج تلویزیون، اصلیترین ابزار ارتباط جمعی در ایران به شمار میرفت. در ایران، مانند بسیاری از کشورهای بلوک شرق، رادیو بهصورت انحصاری در اختیار دولت بود و بخش خصوصی امکان راهاندازی آن را نداشت. از این رو، مخالفان نظام شاهنشاهی هیچگاه در داخل کشور مجاز به استفاده از رادیو برای انتشار دیدگاههای خود نبودند.
اما از سال ۱۳۳۶ به بعد، نخستین ایستگاههای رادیویی مخالف رژیم در خارج از کشور راهاندازی شدند. نخستین نمونه آن، متعلق به حزب توده ایران بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد، این حزب به فعالیتهای رادیویی در آلمان شرقی روی آورد تا همچنان با رژیم شاه مقابله کند.
دعایی با بهرهگیری از همین الگو، توانست در نجف، رادیویی با رویکردی اسلامی و انقلابی راهاندازی کند که در نوع خود، تجربهای بیسابقه در میان جریانهای مذهبی مبارز محسوب میشد.
سید محمود دعایی، از چهرههای فعال در جریان مبارزات انقلاب اسلامی، در مرداد ۱۳۴۸ با پیشنهاد مصطفی خمینی، برنامهای رادیویی با عنوان «صدای روحانیت مبارز» را از رادیو بغداد راهاندازی کرد. این برنامه در ابتدا تنها با اطلاع خود دعایی و مصطفی خمینی اجرا میشد و حتی آیتالله خمینی از آن بیخبر بود. به گفته دعایی، ایشان پس از اطلاع، خواستار دیدن محتوای برنامهها شدند و از آن پس در جریان کامل فعالیت قرار گرفتند.
برنامه رادیویی صدای روحانیت مبارز بهزودی مخاطبانی در داخل ایران پیدا کرد. نهتنها نیروهای مذهبی، بلکه گروههای دیگر مخالف رژیم شاه نیز از آن استقبال کردند. این برنامه با هدف افشای عملکرد رژیم پهلوی، انتشار اخبار مربوط به دستگیریها، شکنجهها و بیانیههای گروههای مبارز، توانست جایگاه ویژهای میان جریانهای سیاسی پیدا کند.
دعایی در تهیه برنامهها، مانند یک خبرنگار عمل میکرد؛ حتی در جریان اعتصاب غذای روحانیون مبارز در عراق، با حضور در محل، مصاحبههایی انجام داد که از رادیو پخش شد. با آغاز فاز مسلحانه مبارزه علیه رژیم شاه در اوایل دهه ۱۳۵۰، صدای روحانیت مبارز نیز به حمایت از این جنبش پرداخت. زندگینامه، دفاعیات و محاکمات نیروهای مبارز و مذهبی بهطور منظم در برنامه پخش میشد. دعایی محتوای برنامهها را عمدتاً خود مینوشت، اجرا میکرد و به تحلیل سیاسی میپرداخت.
در کنار فعالیتهای رادیویی، دعایی در نجف عضوی از گروه روحانیون مبارز خارج از کشور بود. اعضای این گروه شامل محمد منتظری، علیاکبر محتشمی، اسماعیل فردوسیپور و دیگران میشدند. آنها تلاش داشتند شبکهای منسجم از طلاب و فعالان مخالف رژیم را در خارج سازماندهی کنند.
رادیو «صدای روحانیت مبارز» سرانجام در سال ۱۳۵۴، بهدلیل بهبود روابط میان رژیم شاه و دولت بعثی عراق، تعطیل شد. در آن سال، با میانجیگری دولت هواری بومدین، رئیسجمهور الجزایر، ایران و عراق برای حل مسالمتآمیز اختلافات خود به توافق رسیدند.
این توافقنامه در اوج اختلافات مرزی دو کشور بر سر مالکیت اروندرود، با میانجیگری بومدین و در دیداری میان عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه وقت ایران و عراق، به امضا رسید. این نشست با حضور عبدالعزیز بوتفلیقه، نماینده جمهوری الجزایر و محمد داوندیه، عضو هیأت مجلس و شورای انقلاب و وزیر امور خارجه وقت الجزایر، برگزار شد. بر اساس این معاهده، مرز آبی اروندرود بر پایه خط القعر تعیین شد و دو کشور توافق کردند که مانع نفوذ نیروهای اخلالگر از مرزهای یکدیگر شوند. همچنین قرار شد ارتفاعات میمک به عراق واگذار شود.
در پی امضای این قرارداد، ایران کمکهای خود به کردهای مخالف دولت عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی را قطع و در مقابل، عراق نیز حمایتهای خود از مخالفان رژیم شاه از جمله برنامههای رادیویی را متوقف کرد. بدین ترتیب، از اواسط سال ۱۳۵۴، برنامه «صدای روحانیت مبارز» نیز تعطیل شد.
دعایی مدتی نیز با سازمان مجاهدین خلق همکاری داشت و حتی عضو آن شد. این ارتباط از طریق تراب حقشناس شکل گرفت. اما با مشاهده برخی تناقضها و تحلیلهایی که درباره عدم انطباق دیدگاههای او با مبانی سازمان نوشته شده بود، به تدریج از آنها فاصله گرفت. برخوردهای سازمان با آثار آیتالله طالقانی و دکتر شریعتی نیز از دلایل جدایی او بود. دعایی اگرچه از عضویت استعفا داد، اما اعلام کرد اطلاعات سازمانی را حفظ خواهد کرد و در صورت نیاز همکاری خواهد داشت.
در مهر ۱۳۵۷، پس از دستور خروج آیتالله خمینی توسط صدام از عراق، دعایی مأمور شد تا خانواده ایشان را به پاریس منتقل کرده و سپس به عراق بازگردد. وی پس از موفقیت در این مأموریت، ده روز پیش از بازگشت امام به ایران به نوفل لوشاتو رفت و در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراه رهبر انقلاب به کشور بازگشت و به یازده سال تبعید خود پایان داد.
برنامه سوم: جمعه۳مرداد ۱۳۴۸ مطابق با ۲۵ ژوئیه ۱۹۶۹
آقای هویدا، من وظیفه دارم شما و امثال شما را نصیحت کنم. شماها در دامان این ملت و بر روی این آب و خاک پرورش یافتهاید و به مقام و عنوان رسیدهاید. اینقدر با حیثیت این ملت بازی نکنید. به جای این همه سخنان گزاف و جنجالآفرینی، خدمتی به این مردم سر و پا برهنه بکنید؛ یا دستکم، با بهانههای گوناگون آنان را بیش از این نیازارید.
نظر شما