ابوالحسن تهامی مترجم «تاجر ونیزی» در گفتوگو با ایبنا:
شکسپیر انسانیترین فریاد خود را از گلوی «شایلاک» سر میدهد
ابوالحسن تهامی میگوید: شکسپیر آینهدار روزگار خود بوده و ضمن سرودن داستانی تلخ و شیرین، نامردمیهای دو جامعه مسیحی و یهودی نسبت به یکدیگر را نکوهیده است.
نمایشنامه «تاجر ونیزی» کمدی رمانتیکی از شکسپیر است که به عنوان نژادپرستانهترین اثر او نیز شهرت دارد. نظر شما به عنوان مترجم درباره این اثر چیست و چقدر با این نظر که از شخصیت یهودی شایلاک سرچشمه میگیرد موافقید؟
بسیاری چنین نظری دارند که «تاجر ونیزی» در میان نوشتههای ویلیام شکسپیر، بازی نژادپرستانهییست. اما باید درنظر داشت که دنیای مسیحیت چون آن قوم را مسئول به صلیب کشیده شدن حضرت عیسا (ع) میدانسته، همیشه یهودستیز بوده است. سالها پیش از زاده شدن شکسپیر، یهودیان از انگلستان و اسپانیا بیرون رانده شده بودند و در زمان شکسپیر حتا یک یهودی در انگلستان زندگی نمیکرد. دشمنی مسیحیان با یهودان در بسیاری از کشورهای اروپایی سابقه طولانی دارد و اوج آن در آلمان نازی در قرن گذشته به ابعاد وسیعی رسید. شما اگر فیلم «ویولنزن روی بام» را به خاطر بیاورید، میبینید که رویدادهای نژادپرستانه آن فیلم، در قرن بیستم، در سنجش با حوادث این بازی، در سدههای میانی، بسیار خشنتر است. به رغم تبلیغات پرسروصدای لابیهای یهود، هنوز هم در بسیاری از کشورهای اروپایی و حتا در آمریکا احساسات ضد یهودی فروکش نکرده است.
در نتیجه، شکسپیر آینهدار روزگار خود بوده و ضمن سرودن داستانی تلخ و شیرین، نامردمیهای دو جامعه مسیحی و یهودی نسبت به یکدیگر را نکوهیده است. شکسپیر درواقع، انسانیترین فریاد خود را، در صحنه اول از پرده سوم همین بازی از گلوی شایلاک سر میدهد، آنجا که شایلاک به خشم آمده و در شکایت از آنتونیو، تاجرونیزی، میگوید:
«او صدهزار بار مرا سرزنش کرده و نیم میلیون عقبم
انداختهست، به ضررهام خندیده منفعتهام را مسخره کردهست،
ملتم را کوچک کرده، چانهزنیهام را عقیم گذاشته، دوستانم را
نسبت به من سرد و دشمنهام را آتش کردهست.
و دلیلش چیست؟ که من یهودیام. اما مگر یهودی چشم ندارد؟
مگر یهودی دست ندارد؟ جسم و احساس و عواطف و محبت ندارد؟
همان خوراک شما را نمیخورد، با همان سلاح زخم برنمیدارد،
به همان امراض شما مبتلا نمیشود، با همان داروها شفا نمییابد؟
با همان زمستان و تابستان شما مسیحیان، گرم و سرد نمیشود؟
اگر با سوزنی بخراشیدمان خون از ما نخواهد ریخت؟ اگر قلقلک دهیدمان
نخواهیم خندید؟ اگر زهرمان دهید نخواهیم مرد؟»
همانطور که خواندن نمایشنامههای شکسپیر برای عاشقان این نمایشنامهنویس بزرگ جهان لذتبخش است برای مترجمانش نیز همین لذت را به همراه دارد. معیار شما برای انتخاب این نمایشنامه برای ترجمه چه بود و چرا این اثر از شکسپیر را برای ترجمه انتخاب کردید؟
لذت مترجم از یک اثر ادبی، صدها برابر لذتی است که خواننده از ترجمه اثر میبرد. توجه کنید که مترجم، هر اثر ادبی را سطر به سطر ترجمه میکند. و هر سطر را چندین بار میخواند. اجزای سازنده سطر را بررسی میکند. واژهها را غربال میکند و از میان آنها صفتها، استعارهها، تلمیحها، تشبیهها و جناسها را بیرون میکشد؛ چنانچه نیاز باشد، به چندین فرهنگ مراجعه میکند تا دریابد جان کلام در آن سطر چیست، و بعد خود را به جای نویسنده میگذارد، جملهیی مینویسد، سطر را تکمیل میکند، سطر خود را با سطر نویسنده میسنجد. سطر خود را خط میزند. از نو مینویسد. باز خط میزند و از نو مینویسد تا به سطری میرسد که میبیند، ها ... اگر نویسنده هم میخواست به فارسی بنویسد، همانطور مینوشت. و باز در نظر داشته باشید که تمام این خطزدنها و بازاندیشیها برای مترجم لذت ناب است و خود را در دنیای نویسنده و درگیر دغدغههای او میبیند، باذهن نویسنده ارتباط برقرار میکند و گام به گام همراه با او به گزارش فارسی اثرش شکل میدهد.
من این بازی شکسپیر را به دلیل شهرت و محبوبیت جهانیاش برای ترجمه انتخاب کردم. بزرگترین ستارگان صحنههای تئاتر، مانند سرلارنس اولیویه، ( Sir Laurence Olivier) و محبوبترین اسطورههای پرده سینما، چون اَل پچینو ( Al Pacino) عاشق ایفای نقش شایلاک یهودی بوده و این نقش را ایفا کردهاند.
آل پاچینو در نمایی از فیلم تاجر ونیزی
در تاجر ونیزی شخصیتهای متفاوتی حضور دارند:
۱ - بازرگانان ونیز که مردمی درس خوانده و فرهیختهاند و به درستی سخن میگویند.
۲- شاهزادگانی که به خواستگاری دختر ثروتمند داستان میآیند، که گفتاری شاهانه دارند.
۳- خدمتکاران بازرگانان که درس نیاموخته و به مکتب نرفتهاند و واژهها را با تلفظهای نادرست و نابجا به کار میگیرند.
۴- و مردمی میان این دوگروه، مانند شایلاک و دخترش و عبرانی دیگر و برخی از شهروندان ونیز.
این تنوع سخنگویی هم یکی دیگر از عواملی بود که مرا به ترجمه این اثر کشاند. از سوی دیگر دوستان من در بنگاه انتشارات نگاه، مایلند ترجمه بیشتر بازیهای شکسپیر را نشر دهند، و ماموریت این مهم را به عهده صاحب این قلم گذاشتهاند و تا کنون پنج بازی زیر را منتشر کردهاند: «هملت»، «هنری پنجم»، «جولیوس قیصر»، «رومئو و ژولیت»، «تاجر نیزی».
زبان و دایره واژگانی شکسپیر خاص است و بالطبع دشواریهای خاصی برای ترجمه نیز به دنبال دارد مهمترین دشواری که یک مترجم برای برگرداندن این زبان با آن روبهرو است به نظر شما چیست؟
مترجمی، به ویژه مترجمی کارهای ادبی، کار دشواریست. مترجم افزون بر اشراف به زبان مبداء باید به زبان مقصد هم کمی آشنا داشته باشد. در زبان مبداء افزون بر زبان ادبی باید زبان محاوره را نیز بداند. زبان گلها را بداند، زبان رنگها را بداند. تاریخ آن کشور را بداند. با تاریخ ادبیات آن کشور بیگانه نباشد. و در مورد شکسپیر، باید با تحولات اجتماعی و اوضاع سیاسی روزگار او آشنا باشد، باور دینی او را بشناسد. از جنگها و رقابتهای سیاسی انگلستان و اروپا به ویژه با اسپانیا، از نبرد بزرگ دریایی اسپانیا و انگلستان، ماجرای ماری، ملکه اسکاتلند. تفاوتهای ادبی دوران الیزابت با عصر جاکوبی، پادشاهی جیمز اول، نویسندگان همروزگار شکسپیر و... اطلاع خوبی داشته باشد.
و در مورد آشنایی مختصرش با زبان فارسی، او دست کم باید ادبیات کهن و ادبیات نو را به خوبی مطالعه کرده باشد. به یقین کسی نمیتواند دیوان همه شاعران کهنسرا و نوآیین را به دقت خوانده باشد؛ اما، دیوان بزرگان شعر و ادب را باید خوانده باشد. شاهنامه را، کلیله و دمنه را، تاریخ بیهقی را، مثنوی را، غزلیات شمس را، خمسه نظامی را، چهار مقاله را، گلستان را، بوستان را، حافظ را، نیما را، اخوان را، مشیری را، مصدق را، نادرپور را، شاملو را، بهبهانی را، آتشی را، امینپور را، منزوی را، کدکنی را. و از داستاننویسان معاصر، هدایت را، چوبک را، جمالزاده را، دانشور را، ساعدی را، گلشیری را و ترجمه مترجمان صاحب نام(حسینقلی مستعان، ابوالحسن نجفی) را هم خوانده و بسیار خوانده باشد و همچنان بخواند.
چندین فرهنگ فارسی در اختیار داشته باشد. فرهنگ انگلیسی معتبری داشته باشد تا عصای دستش باشد برای ترجمه متون انگلیسی، و برای متون آمریکایی باید یک فرهنگ آمریکایی معتبر داشته باشد؛ و البته چندین فرهنگ انگلیسی فارسی معتبر دیگر در کنار آنها. گاه لازم میآید که مترجم به فرهنگهای قرون گذشته مراجعه کند و کاربرد واژهیی را مثلا در قرن هجدهم دریابد؛ که در این مورد، اینترنت، راه گشاست.
به نظر من، مترجم به همراه ترجمه سطربهسطر متن ادبی، در این زمان، باید فضای داستان را هم ترجمه کند. ترجمه فضای داستان بخش خاصی از داستان نیست، داشتن حواس جمع است برای نیامیختن ترجمه به تعابیر و زبانزدهایی که بوی فرهنگ ایرانی میدهد و با فضای غیر ایرانی موافق نیست. بسیاری از زبانزدهای فارسی را عینا و یا با کمی دستکاری میشود برای هر فرهنگی به کار برد: (هر گلی رنگ و بوی خود را دارد. آب که از سر گذشت چه ... یک متر چه صد متر!) اما در ترجمه محاکمات دادگاه نورنبرگ، برای نمونه، نباید خشم دادستان ازگورینگ را این گونه ترجمه کرد: ( آقای گورینگ! شما از شمربن ذی الجوشن هم بیرحمتر هستید.) زیرا خواننده بیدرنگ میگوید، مگر آن دادستان آمریکایی شیعه اثنی عشری بوده! یا، اگر، نویسندهیی، در وصف خانم متکبری بنویسد:
“She acts very snobbishly “ آن جمله را این گونه به فارسی منتقل نکند: « اون خانم اسم شپشاش منیژه خانومه!» که در اینجا هم با ایراد خواننده روبهرو خواهد شد.
گفتنیست که ترجمه در آغاز، به همین شکل شروع شد. مثلا، در ترجمه آثار مولیر، نام اشخاص داستان را همه به فارسی برمیگرداندند و به فضای داستان فضایی کاملا ایرانی میدادند، که دیگر اثر مولیر نبود. یا مثلا اقای محمدعلی جمال زاده بزرگ، «ویلهلم تل» را به اشعاری از شعرای پیشین ایران آمیخت که دیگر اثر شیللر نبود. کار میرزا حبیب اصفهانی، اما، در نوع خود شاهکاریست. اثر جیمزمورییر( James Morier )، «حاجی بابای اصفهانی»، در ایران و میان ایرانیان میگذرد و او به درستی کتاب را به گونهیی ترجمه کرد که گویی نویسنده آن را به فارسی نوشته است.
اما، اکنون، در سده بیست و یکم، اوضاع فرهنگی ایران با دو سده پیش به کلی متفاوت است. سینما و تلویزیون ما را با روحیات مردمان غرب اشنا کرده است. دیگر زمان ایرانیزه کردن آثار خارجی گذشته است. خواننده میخواهد با دیگر فرهنگها آشنایی مستقیم داشته باشد؛ و مترجم است که با وفاداری کامل به متن مبداء، و با فارسی خوب و روان، میتواند از رهگذر ترجمهاش پنجرهیی به فرهنگهای دیگر بگشاید.
یک مترجم تا چه اندازه برای برگرداندن زبانی مانند شکسپیر دستش برای زبانآوری و واژهسازی باز است و تا چه حد میتواند از پانوشت و توضیح برای تفهیم این زبان فاخر بهره ببرد؟
مترجم اگر قدرت واژه سازی داشته باشد، هر چه قدر که بخواهد، میتواند نو آفرینی کند. اما برای آن که خواننده دریابد نو واژههای او برابر با کدام واژه خارجیست، بهتر است که در پانوشت آن واژه خارجی را به حروف لاتین بیاورد.
چه آثار دیگری در دست ترجمه و انتشار دارید؟
همانطور که اشاره کردم دوستان من در بنگاه انتشارات نگاه، مایلند ترجمه بیشتر بازیهای شکسپیر را نشر دهند، و ماموریت این مهم را به عهده صاحب این قلم گذاشتهاند و تا کنون پنج بازی را منتشر کردهاند و «مکبث» هم در راه است.
نظر شما