واژه نمایش آنچنان که امروزه برای برخی غریب و ناآشناست و آن را نوعی کنش و واکنش وارداتی با قواعدی خاص میدانند، نیست. نمایش نوعی واکنش به کنشهای زندگی است، حال اگر امروزه از این ابزار استفادهای کاربردی در جهت آموزش، تعلیم و تربیت و تفریح و لذت هدفمند بهره میبرند، باید به اهمیت بسیار گسترده و مهم این هنر تقلیدی و خلاقانه پی برد. اصولا ریشه نمایش در کودکی، بازی است. آنهم نه برای یادگیری و تعلیم و تربیت، بلکه کودک بازی میکند تا لذت ببرد، تا انرژی نهفته خود را به نوعی تخلیه کند. اما در پروسه این بازی است که کودک راه به ارتباطات اجتماعی و آماده شدن برای نوعی شراکت در جامعه میگشاید. بنابراین لازم است که ابتدا به نقش بازی در تکوین شخصیت و منش کودکان بپردازیم.
بازیهای نمايشی به مقتضای سن و احتياجات آدمی وموقعيت اجتماعی وی متغير است. بازیهای متنوع مخصوص كودكان هر يك بنا به كيفيت و چگونگی خود بر روح و روان كودكان اثر میگذارند. هر گاه كودك در ضمن بازی خود را در نقش اشخاصی غير از خود تصور میكند ، مثال سعی در تقليد رفتار پدر، مادر ، ورزشكار و... دارد، تجربههای نوينی را به دست میآورد واتكا به نفس خويش را تقويت میکند(1)
«جایگاه هنر در عرصه تعلیم و تربیت: دکتر احسان الله محمدی
بازی و کودک دو اصل جدا نشدنی
به دوران کودکی به دیده احترام بنگرید و در مورد بدی یا خوبی آن عجولانه قضاوت نکنید بگذارید رفتار کودکانه زمان طبیعی خود را بگذراند پیش از آن که شما به آن پایان دهید. (1)»
بازی، حرکت، ایجاد سر و صدا از ابتداییترین عکسالعملهای جانوران بهویژه انسان است. آدمی به تبع فطرت و ذات خدادادی از بدو تولد دارای خصوصیاتی منحصر به خویشتن است. کودک همانگونه که از فشار ناشی از زایمان گریه میکند و درد را بروز میدهد، در هنگام سلامتی و واکنش در مقابل لذت نیز میخندد. و از همین زمان گام در راه شناخت میگذارد. صدای ضربان قلب مادر، حرکتهایی که در حین شیر دادن به او میدهد. صدای لالایی و حرکتهای موزونی که بر روی پای یا گهواره به او داده میشود. از جمله چیزهایی است که برای کودک لذت بخش بوده و گاهی او با گریه سعی در تکرار آنها دارد. کودک از صدای موسیقی شاد میشود و به وجد میآید. و با قطعهای محزون به گریه میافتد. گاهی خود را مدتها با پرندهای در قفس و یا رفت و آمد پاندول ساعت دیواری سرگرم میکند. از کوبیدن قاشق در بشقاب و از به هم ریختن اشیا و ایجاد سر و صدا لذت میبرد و خلاصه تمامی این موارد او را در شناخت محیط اطراف یاری میدهند.(2)
بازی روشی است که طبیعت از آن برای آموختن فنون لازم زندگی به کودک استفاده میکند. کودک ضمن بازی کردن راه کار کردن با مواد بیشمار، و احتراز از خطر و همکاری با دیگران و تمرین مهارت را فرا میگیرد. بازی با کار برای کودک اختلاف زیادی دارد، هدف او از بازی تنها لذت بردن است. و منظور خاص دیگری در کار نیست!
هنگامی که کودکان به بازی مشغولند هدفشان تنها تفزیح و سرگرمی است. بزرگترها ممکن است پیوسته آنان را به بهانه این که این بازیها برای سلامتی مزاج مفید است یا روح همکاری اجتماعی را تقویت میکند و.... تشویق کنند. اما، قدر مسلم این است که کودکان از این بازیها هیچگونه منظور دیگری جز تفریح ندارند. کودک از بازی قایم باشک لذت میبرد ولی در این بازی، کودک برای قایم شدن ملزم به فکر کردن و چالاک بودن است. اما او اصلا برای چالاک شدن و.... بازی نمیکند و بهطورکلی در همه بازیها و تقلیدها و وانمودسازیها و دیگرشدنها صرفا بدنبال بازی است. اما این نفس بازی است که روح و جسم او را تقویت میکند. بازی به شکل اولیه آن چیزی جز آزاد کردن نیروی اضافی نیست. در موارد خفیفتر، مازاد نیرو بر طبق برخی جهات صریحتری که مشخصه رفتار حیوانی یا نژادی است آزاد میشود.
آلفرد آدلر (3)روانشناس میگوید: بازی وسیله طبیعی کودک برای بیان اظهار خود است. هرگز نباید به بازیها به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد.
گاری لندرث( 4) نیز معتقد است: بازی کردن برای کودک مساوی است با صحبت کردن برای یک بزرگسال است. بازی و اسباب بازی کلمات کودک هستند.
در بازی جمعی کودکان با یکدیگر کودک قادر میشود تا ذهنیتها و تصوراتش را از خود و دیگران ابراز و بهصورت تمام رشد دهد. کودک بازی میکند و دائما نقش خود را تغییر میدهد و بنابراین در تبع این تغییر، مجبور میشود که چشمانداز خود را نیز تغییر دهد. در بازیهای گروهی که دارای قواعد و مقررات است، بازیکن باید نقش دیگر بازیکنان را بداند.(همانگونه که نقش خود را میداند) همچنین باید توانایی گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد، تا بتواند از این طریق پیشبینی کند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، تا رفتار خود را با آن سازگار کند. او شروع به ارزیابیهای خود در مقابل دیگران میکند و هویت یا تصور از خود را رشد میدهد. اصولا بچههایی که بازی میکنند بیش از هویت خود یاد میگیرند. آنها از طریق بازی کردن نقشهای مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی که رفتار بازیگر را تنظیم میکند میآموزند.
کودکان در دنیای افسانهای و تخیلی خود از شخصیتها و قهرمانان خوب و مطلوب و یا در مواردی برعکس، تاثیر گرفته و در خیال، همواره خود را قهرمانان آن قصهها تصور میکنند. با اسب پرنده به شهربدیها میروند و عدالت را بر قرار میکنند. با زور افسانهای خود، سنگ بزرگ را از جلوی چشمه برمیدارند، اژدهای هفت سر را کشته و مردم را شاد میکنند. عاشق پری دریایی میشوند و... همچنین در دنیای واقعی نیز بهگونهای پنهانی آن نقشها را تمرین میکنند که از دیدگاه آنها دارای امتیازات خاصی است.(2)
هر چند بخاطر و ضعیتشان و این که کودک هستند، نمیتوانند بخوبی این نقشها را بازی کنند. اما کوشش میکنند مانند فرد محبوب خود رفتار کنند تا بتوانند مزایا و امتیارات او را برای خود کسب کنند. نتیجه، غبطه و مقام و منزله «هویت مطلوب» کودک را میسازد.
بازی عملکرد خود است، کوشش جهت هماهنگ کردن فرایندهای جسمی و اجتماعی با خویشتن و اصولا، روند بازیهاست که کودک را به دنیای پر رمز و راز تخیل و تقلید و نهایت خلاقیت میرسانند. که ورود به هر یک از این دنیاها، جایگاه و زمان ویژهای میطلبد که در این ظرف نمیگنجد.
گات فرید ویلهلم(5) میگوید: انسان آنقدر که در اختراع بازیها از خود اشتیاق و ذکاوت نشان داده است. در انجام هیچ کاردیگر از خود نشان نداده است. بنابراین وقوف به این اصل اساسی، بازی و کودک، نه تنها نمیتواند جدای از محیط آموزشی باشد بلکه باید از این ترفند بهگونهای جدی در آموزش کمک گرفت و آن بازیهای نمایشی هدفمند است.
ژان ژاک روسو، بازی درمانی، نوشته گاری لندرث، ترجمه خدیجه آرین .
نقش نمایش در آموزش و پروش (رساله کارشناسی مسلم قاسمی)
A- Adler روانشناسی کودک. ج.ا.هاوفیلد
G-Landers
G.F .Vilhelm
بازی و نمایش
بازی و نمایش یکی از مهمترین ابزار این انتقال است که یک معلم و مربی اگر به این سلاح مسلح نباشد چندان به حاصل کارش نمیتوان امید داشت. اکثر موضوعات کتابهای درسی بهویژه دروس ابتدایی قابلیت نمایشی شدن دارند. حال که کودک عاشق بازی و وانمودسازی است و اکثر موضوعات درسی نیز قابلیت نماشی شدن دارند. چه لزومی بر یک سویه بودن آموزش؟
هنگامی که کودک برای اجرای یک قطعه نمایش آموزشی خود به دنبال درک موضوع میرود دیگر معلم بطور مستقیم به او درس نمیدهد. بلکه سئوالی که برای او پیش میآید، پاسخ میدهد. این هدف آموزش نوین است. در این فضا، کودک زمینهای برای خلاقیت و بروز خود میبیند، حرف میزند، ابراز وجود میکند. او درس را مطالعه میکند تا آن را درست بازی کند نه آن که با ترس و لرز و وحشت نمره آن را باز پس دهد. او ضمن این که میآموزد، شخصیت خود را ظاهر و در عین حال تکوین میکند. او نوع انگیزه و استعداد خود را بروز میدهد. نظمپذیری را در یک گروه میآموزد رهبری را تجربه میکند و مسلما نه تنها معلم از این راه به هدف مطلوب که آموزش و تربیت است، میرسد بلکه با جذاب کردن محیط آموزشی، با استعدادهای نهفته و شخصیت و منش کودک آشنا شده و در ضمن به بعضی از گرههای روانی روحی آنها پی برده و از طریق همین (بازی درمانی) در رفع آن خواهد کوشید و سپس با شناخت استعدادها و خصوصیات هر کودک در باروری و شکوفایی آنها نیز سعی خواهد کرد.
تحول در آموزش و پرورش ( مدرسه نو بجای مدرسه قدیم)
افلاطون در 400 سال قبل از میلاد گفته است: کودکان با استعدادهای مختلف پا به عرصه جهان میگذارند. بنابراین شایسته است که هر یک را طبق استعدادهایی که دارند. تربیت کرد و کار و مسئولیت مناسب با آن استعداد را به آنها واگذارد.
در اواخر قرن نوزدهم تحولی در روند آموزش و پرورش اروپا و آمریکا صورت گرفت. اندیشمندان و مبتکران تعلیم تربیت برآن شدند تا با روشهای گوناگون در آموزش و پرورش، مدرسه قدیم یکسویه و معلم محور را به مدرسهای نو، گفتوگومحور و خلاق مبدل کنند.(1) مدرسهای که فرا گرفتن را بر زیستن مقدم میدارد و برای کودک که تشنه زندگیست محیط سرد و یخ زدهای فراهم میآورد بهطوری که اگر اجباری نباشد وی از این تنگنای هراس و تنهایی همواره گریزان خواهد بود را به مدرسهای جدید که میکوشد رغبت کودک را باز شناسد و برای تربیت وی روشی منطبق بر تحول «انگیزه رغبت» فراهم آورد. در مدرسه نو کودک مرکز ثقل برنامهها و روشهای تربیتی قرار میگیرد و بر مدرسه است که معلومات را طوری به کودک عرضه دارد که موقعیتی برای فعالیت عقلی وی فراهم آید و به تعبیری بجای انباشتن مغز کودک، اعمال ذهنی او را گسترش دهد و برای تحقق این مهم، مدارس فعال بهگونهای تجربی و علمی شکل میگیرد که در این فرصت فقط عناوین آنها را اعلام و برای تحقیق بیشتر، خواننده عزیز را به مطالعه کتاب «روشهای آموزش و پرورش» اثر ر.دوتران دکتر محمود منصور، انتشارات رشد دعوت میکنم.
روشهای مدارس فعال
روشهایی که در آنها کار جمعی شاگردان جانشین آموزش جمعی معلم میگردد. روش " دکرولی" روشهای آلمانی و اطریشی " گفت و شنود آزاد ".2
روشهایی که در آنها، شاگردان کلاس به چند گروه یا دسته تقسیم میشوند " روش طرح "3 ، روش " کوزینه " 4 ، " طرح اینا " 5 .
روشهایی که کار شاگردان را فردی میکنند ، " روش مونته سوری" ، روش خود پروری " خانم آلکساندر دشان ، " طرح دالتن " 6.
روشهای مختلط که به طرزی مقارن و همزمان آموزش جمعی، کار از طریق گروهها و کار فردی را اعمال میکنند :" فنون فِرنت" 7، " نظام وینتکا" 8.
این طبقهبندی کاملا با واقعیت تطبیق نمیکند، چرا در واقع، طبقاتی که تشخیص داده شده اند آن گونه اکیدا از یکدیگر جدا نیستند.منظور از ذکر این روشها که در مدارس مختلف کشورهای غربی آزمایش شدند و در طی سالها برخی منسوخ و برخی ادغام و برخی کاملا موفق به کار خود ادامه می دهند، این است که در تمامی آنها نقش مشاهده، مشارکت ونمایش، نقشی مشترک و انکار ناپزیرند.
1ـ تمامی این بحث برداشت و خلاصهای است از کتاب «روشهای آموزش و پرورش، اثر : ر . دوتران ، ترجمه دکتر محمود منصور ، از انتشارات رشد.
1ـ Winnetka
2ـ Gesamtunterricht
3ـ Project Method
4ـ Cozineh Method
5ـ Plan d‘ Iena
6ـ Plan de Dalton
7ـ C. Freinet
درسال 1298 کاروان آوارگان جنگ جهانی اول از ایروان قفقاز و از راه جلفای تبریز وارد خاک ایران شد. در این میان جوان 34 سالهای با رها کردن زندگی و کاشانه، دست خالی همراه همسر خود به شهر مرند رسید و پس از مدت کوتاهی به دستور میرزا آقا خان مکافات در مدرسه دولتی احمدیه بعنوان آموزگار ابتدایی مشغول کار شد. نام این جوان میرزا جبار عسکر زاده بود. در آن مدرسه ضمن رسیدگی به مسایل بهداشتی کودکان به تشویق آقای مکافات نمایشنامهای به نام «خور خور» برای بچهها نوشت و در مدرسه توسط دانشآموزان به اجرا گذاشت. او سالها در مدارس قفقاز به تعلیم و تدریس مشغول بوده و اشعار و مقالاتی نیز در مجله ملا نصرالدین مینوشته، در اثر تغییراتی که در قفقاز حاصل میشود با خانواده خود پیاده و از بیراهه خود را به مرند میرساند. در آن زمان مدارس شوروی نیز در معرض تحوالاتی قرار گرفته بود که مسلما این مرد جوان هم با استعدادی کهدر شعر و ادب، طراحی ، نجاری و... داشته با کمک همسر هنرمندش که با هنر موسیقی آشنایی داشته و با سابقه هنری و بویژه آشنایی با هنر نمایش و تعلیم و تربیت نوین مضامین آموزشی، تربیتی و اخلاقی را در غالب هنر نمایش و موسیقی و توسط دانش آموزان در کلاس و مدرسه به اجرا میگذارد. او پس از چند سال فعالیت در آذربایجان به شیراز میرود و نمایشهای متعددی را با مضامین یاد شده به صحنه میبرد(1) و اتفاقی نو و بدیع در زمان خود حاصل و در مقطعی تحولی در آموزش و پرورش ایجاد میکند. البته بعدها مرحوم باغچهبان که اسم مستعار این جوان بوده فضای تدریس خود را برای ناشنوایان و نابینایان ادامه میدهد اما نام او بهعنوان اولین شخصیتی که از ابزار هنر در مدرسه استفاده کرده در تاریخ این مملکت جاودان میماند.
با مطالعه آثار این معلم خردمند ملاحظه میکنیم که ایشان با ظرافت و دقتی هنرمندانه موضوعات اجتماعی اخلاقی، آموزشی و پرورشی روز را در قالب شکرین، شعر موسیقی و نمایش در کام کودکان و نوجوانان میگذارد و در روح جانشان رسوخ میکند. البته بعد از این حرکت مقطعی در فواصلی از تاریخ نشانههایی از بهرهگیری این هنر بطور محدود ثبت گردیده تا زمانی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهطور جدی هنر نمایش را بهعنوان یکی از مهمترین ابزار آموزشی و تربیتی سر لوحه کار خود قرار داده و با اعزام مربیان نمایش خلاق (Cretive Drama (به نقاط مختلف ایران تاثیر بسیار شگرفی در اشاعه و شناخت این ابزار مهم تعلیمی و تربیتی لذت بخش در کشور بر جای میگذارد که امروزه جشنوارههای دانشآموزی و بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان نشانه آن تلاشها است .
امسال صدمین سال اولین اجرای نمایش دانشآموزی از سوی جبار باغچهبان است که به پیشنهاد بنیاد نمایش کودک و نوجوان ایران بطور همزمان در کشور گرامی داشته میشود و در شهرها و استانهای مختلف مراسمی اجرا خواهد شد. از جمله نمایشنامههای آهنگین این مرد بزرگ که اکثر به روش اپرا اجرا شده و به یادگار مانده میتوان از نمایشنامههای «خور خور، خانم خزوک یا انتخاب رفیق،پیر و ترب، گرگ و چوپان،شیر باغبان،شنگل و منگل،مجادله دو پری، جمشید و شاپور و...» نام برد. (مراجعه شود به کتاب زندگی و آثار جبار باغچهبان از مجموعه کتابهای بنیاد نمایش کودک ایران به کوشش منوچهر اکبرلو)
نمایش در مدرسه
در واقع نمایش در مدرسه شاید بیش از نیم قرن است که در مدارس ما جاری و ساری است. اگر بگوییم ارگانهای تربیتی و فوق برنامه در شکل گرفتن این هنر نقشی نداشتهاند و مشوق مروج آن نبودهاند، بی انصافی است. مربیان تربیتی و هنری سعی کردهاند آن را در قالب مراسم مدرسهای و شرکت در جشنوارههای منطقهای و کشوری خلاصه کنند. و در واقع این شور و هیجان را کانالیزه کرده و در جهت رقابت و پر کردن گوشهای از جشنها و مناسبتهای مدرسه و نهایت کسب جایزه و... سوق دهند. آنها سعی کردهاند با دعوت از کارشناسان و اولیایی که با هنر نمایش آشنایی داشتهاند در این جهت حرکت کنند و آن طور که باید به ابعاد تربیتی و آموزشی آن توجه خاصی نکردهاند و اغلب با انتخاب موضوعاتی کاملا مغایر با فضای آموزشی و تربیتی مشکلاتی را نیز در جهات مختلف پدید آوردهاند.و یا مدیر و مربی به خواسته خود از گروههایی که با فضای تعلیم و تربیت از راه غیر مستقیم و کارشناسانه آگاهی ندارند و صرفا برای سرگرمی و خنداندن دانشآموز با سرو صداها و ادا و اطوارهای عجیب و غریب و چند شعار تربیتی غیر موثر و اغلب ضد ارزش، دعوت میکنند و بجز ترویج برخی الگوهای نامناسب و آثار منفی از این حرکات بجای نمیگذارند. و اصولا آمزش و پرورش اشراف کافی به این مهم ندارد و متاسفانه اکثر سالنها و آمفی تئاترهای مناطق نیز در اختیار سخنرانیها، مراسم و گروههای تئاتری شبه لاله زاری هستند و هیچگونه سنخیتی با کودکان و دانشآموزان نداشته و صرفا گوشه ای از هزینه های منطقه را تامین می نمایند. البته در تمامی این سالها کارشناسان با الگو قراردادن و نشر برخی نمایشنامه های ویژه و راه کارهای بخشنامهای سعی در بهبود این روند داشتهاند اما هنوز تا رسیدن به نتیجه مطلوب راه درازی در پیش است.
تئاتر در کلاس درس
نمایش در کلاس درس موضوعی است که از قبل از انقلاب هنگامی که در گروه تئاتر کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم با پشتوانه صدها اجرا در سراسر کشور و حتی فستیوالهای خارج از کشور و مربیگری نمایش خلاق در اقصی نقاط ایران در ذهنم شکل گرفت. آن زمان ما در گروههای تجربی ضمن اجراهایی برنامهریزی شده حرفهای، خاطرات کودکان را توسط تئاتر و بهگونه فیالبداهه برایشان زنده میکردیم که لذت دیدن و زنده شدن خاطرات برای آنها بسیار لذتبخش و شوقانگیز بود، بهگونهای که کودکان و نوجوانان سعی میکردند برای تعریف مشاهدات روزمره بیشتر به اطراف خود توجه کنند. در سالهای بعد از انقلاب همواره سعی داشتم در کلاسهای نمایش خلاق با مربیان این تجربیات را دوباره برای دانشآموزان تکرار کنم.
در اولین جشنواره تئاتر و سرود کودک و نوجوان استان تهران دوباره این فکر بهطور جدی در من ایجاد شد و این که چگونه میتوان با وجود ممانعتهای آن زمان و افکار منفی درباره نمایش، این هنر را نه در چارچوبههای بخشنامهای بلکه از راهی میانبر به داخل کلاسهای درس هدایت کنم بگونهای که با بهرهگیری از این ابزار مهم، آموزش و پرورش را برای کودک و نوجوان جذاب کنم. مجموعه نمایشهای دومیها و سومیها اولین کتابی بود که به کوشش محمود فرهنگ از سوی انتسارات مدرسه به چاپ رسید.
این مجموعه حاوی 9 نمونه از موضوعات کتابهای فارسی، علوم و ریاضی بود که به نمایشنامه برگردانده شده بود، با مقدمهای جذاب و آموزشی برای مربیان، اولیا و دانشآموزان و روشهای آسان برای به صحنه بردن آنها در کلاس درس. بهطور مثال داستان راه پیروزِی، تصمیم کبری، کابرد ساعت، آهن ربا و ... که پس از مدتی کوتاه به چاپهای مجدد رسید. تقاضای مربیان برای مجموعههای بعدی و پیشنهاد مسئولین انتشارات باعث شد که مجموعه چهارمیها و پنجمیها نیز به این سری اضافه شود و در پی آن مجموعه ششمیها نیز به این بسته نمایشی اضافه شد. و برای اولین بار نمایشنامهها با صفحهبندی متنوع و مصور به چاپ رسیدند که در جذابیت کار نقش بهسزایی بازی کردند.
البته در طی این سالها مجموعههای دیگری نیز با عناوین کوتولهای که همیشه فریاد میکشید، چهل نمایشنامه کوتاه، خندهدار و بامزه، پشت چراغ قرمز، محاصره، با مضامین مختلف با ناشران دیگر به بازار عرضه شد که هر کدام در نوع خود حرف تازهای برای دانشآموزان ابتدایی و راهنمایی داشتهاند. و آخرین مجموعه و شاید موثرترین مجموعه نمایشی و اخلاقی برای نوجوانان دوره راهنمایی، نمایشهای کوتاه و خواندنی برای اجرا در همهجا، با دوعنوان مردی که برای انسان شدن آمده بود و بهشت فروشی، حاوی 30 نمایشنامه جذاب و ساده با مضامین، تاریخی، حماسی، دینی و ملی با طراحی و صفحه بندی بسیار زیبا در اختیار مدارس و دانشآموزان قرار گرفته است. این دو مجموعه دارای مقدمهای 16 صفحهای هستند که با جذابیت خاصی یک دوره آموزشی و وورک شاپ را برای مربیان و نوجوانان عرضه می کند. که با تیتر (آهای رفیق سلام) شروع میشود و با تیتر (چرا این مجموعه را نوشتم) به پایان میرسد.
مجموعه جدیدی که نوشتن آن با پیشنهاد و اصرار مسئولان وقت انتشارات تربیت به مدت یکسال به طول انجامید و همزمان کار نقاشی پردههای آن نیز تقریبا به پایان رسید، مجموعه 10 جلدی روایات نمایشگونه زندگی انبیا است که تلفیقی است از هنر پردهخوانی، نقالی و نمایش مدرن برای مقطع راهنمایی که با وجود عقد قرار داد و حتی برنامههایی برای رونمایی از این مجموعه، متاسفانه مدتی بیش از چهار سال است که به بهانه بودجه متوقف مانده و ما همزمان شاهد چاپهای متعدد بستههایی هستیم که از نظر کیفیت چاپ بسیار نفیس و پر هزینه هستند و.. بماند! امیدواریم بهزودی اگر موفق به توافق نشدیم از طریق دیگری آنها را به دست علاقهمندان برسانیم. این مجموعه 10 جلدی که همراه با 10 پرده نقالی، در یک سی دی مصور گردیده است، نوجوانان را با پردهخوانی، نقالی و تئاتر جهت اجرای آنها درگیر میسازد.
اهداف از نوشتن نمایشنامه و تنوع آثار
به نظر من یک نویسنده پژوهشگر اگر هدف بلند مدتی برای کار خود آن هم در حوزه کودک و نوجوان نداشته باشد و باری بههرجهت موضوعی را دستمایه قرار داده و اثر بعدیش مرتبط با اثر قبلی و در تداوم آن نباشد، باید در کار خود تجدید نظر کند.
بهعنوان یک معلم و مربی، با شناخت نیاز دانشآموزان در آموزش و پرورش کشورم و با نگاهی که در این سالها به آموزش و پرورش دیگر کشورها بهویژه کشورهای اروپایی داشتم چند روش را در کار خود مد نظر قرار دادهام.
هدف از نوشتن نمایشنامه بر اساس موضوعات درسی دانشآموزان تحت عنوان تئاتر در کلاس درس.
الف: به کارگیری ابزار نمایش در جهت شناخت و فهم بیشتر موضوعات درسی
ب: ایجاد فضایی مفرح و خلاق در کلاس درس و روح همکاری و کمک به گروه برای رسیدن به هدفی مشترک. تمرین مدیریت سالم، تبعیت از مدیریت برای ایجاد روح همدلی و رسیدن به محصولی گروه محور، ایجاد اعتماد به نفس و ارائه شخصیت فردی و شخصیت جمعی، در نهایت تمرین مسئولیت پذیری برای فردایی اصولی ترو بهتر.
ج: شناخت ریتم در قالب نمایشنامههای منظوم، شناخت وزن و هویت کلمات و جایگاه هر کلمه در قالب یک جمله یا یک مصرع. درست خوانی جملات منظوم در یک ارتباط نمایشی و دراماتیک.(مجموعه دومیها و سومیها) و تصویرسازی و تخیل در فضای ترانههای تخیلی، علمی و تربیتی(مجموعه اولیها)
د: ورود به متون منطقیتر و موضوعات اجتماعی و شهروندی، (مجموعههای چهارمیها و پنجمیها) و نهایت مجموعه ششمیها که از رنگ و بویی شاخص و مناسب با سنین ۱۱ و ۱۲ ساله و حتی اوایل راهنمایی نگاشته شده است. از جمله متون معرفتی، حماسی و تاریخی در قالب نقالی، پردهخوانی و نمایش مدرن.
ناگفته نماند که منظور از اشاعه این روش، مستتر نمودن اهداف گفته شده است و هدف ساختن هنرپیشه و کارگردان و… برای آینده نیست.
شایان ذکر است حدود بیش از ده سال است که بهطور جدی در ارتباط با مرکز تئاتر کودک و نوجوان آلمان و بهنوعی اروپا بودهام. هرساله در فستیوالهای گوناگونی حضور داشتهام و با مسئولین آلمانی ضمن دوستی، همکاریهای بسیاری را با جشنواره کودک همدان بر قرار کردهام و بهویژه درباره تئاتر دانشآموزی نیز گفتگوهایی داشته ایم که شکل تئاتر در کلاس درسی را که من برای آنها تعریف و کتابهایی را عرضه کردم برایشان بسیار نو و جالب بود. زیرا ضمن جشنوارههای دانشآموزی به سبک مدارس ما، تئاتر در کلاس درس آنها متمرکز بر کتابهای درسی نیست و از سوی دانشآموزان برگزار نمیشود، بلکه گروههایی حرفه با مضامین روز، سیاسی بهداشتی، شهروندی و... به کلاس میآیند و موضوعی را با همکاری دانشآموزان به جلو میبرند، که آنهم در نوع خود بسیار جالب است، اما دانشآموز گرداننده کار نیست. قرار است در آینده وورک شاپی از سوی اینجانب در مرکز تئاتر کودک آلمان برگزار شود.
کلام آخر
نویسنده بهعنوان یک معلم و مربی تربیتی فارغ از هرگونه هیاهو، تبلیغ و جنجال رسانهای تجربههای مربیگری نزدیک به نیم قرن تلاش در فضای کودک و نوجوان را در قالب دهها و شاید بیش از دو صد نمایشنامه کوتاه در اختیار مربیان و دانشآموزان قرار داده و هدفی جز پرورش انسانهایی با اخلاق و خلاق برای جامعه فردا نداشته و سعی کردهام که در آثارم انسانیت، آزادگی و اخلاق را بر همه چیز مقدم بدارم.
نظر شما