شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۱
شعر بومی صدایی برای ماندن/ مقاومت «شعر بختیاری» در برابر یکسان‌سازی‌های رسانه‌ای

البرز - ستاره نصراله‌پور، شاعر معاصر، با زبانی محلی و ریشه‌دار، شعر بومی را به عنوان پلی برای حفظ فرهنگ و هویت زبانی به‌کار می‌گیرد. در این گفت‌وگو، او از شور و حال واژگان زبان مادری و نقش آن در ماندگاری شعر می‌گوید و اهمیت بازگشت به اصالت‌های فرهنگی را به تصویر می‌کشد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - کوثر کریمی، ساره نوری: مجموعه شعر «شولیز تیات» تازه‌ترین اثر ستاره نصراله‌پور، شاعر اهوازی است که نخستین بار در سال ۱۳۸۷ با کتاب «با ستاره در بی‌درنگی» به دنیای نشر قدم گذاشت. او که تحت تأثیر پدری شاهنامه‌خوان به شعر علاقه‌مند شده، بیشتر شعر سپید می‌سراید. شولیز تیات با برگردان فارسی تمام اشعار، پلی میان زبان بختیاری و مخاطبان غیربومی‌ست و تلاشی است برای ثبت و حفظ واژگان، تصاویر و احساسات فرهنگ بومی.

شعر بومی با همه ظرافتش و زبان بختیاری با همه لطافتش این روزها بیشتر از همیشه نیازمند دیده‌شدن است؛ از همین رو با ستاره نصراله‌پور این شاعر اهوازی ساکن کرج گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.‌

شعرهای شما به زبان بختیاری سروده شده‌اند؛ زبانی که ریشه در هویت فرهنگی‌تان دارد. آیا این انتخاب، از دغدغه حفظ و انتقال زبان مادری حکایت دارد؟

در تاریخ ادبیات معاصر ایران، غزل‌سرایان نام‌آشنایی چون «داراب افسر بختیاری»، «پژمان بختیاری» و نیز شاعران نوگرایی که به زبان مادری سروده‌اند، همواره کوشیده‌اند تا زبان بختیاری را در قالب شعر حفظ و احیا کنند. من نیز با الهام از همین جریان اصیل، کوشیدم سهم خود را در این مسیر ادا کنم. کتاب شولیز تیات حاصل همین دغدغه است؛ مجموعه‌ای از شعرهای کوتاه در قالب مینی‌مال و شعر سپید که سرشار از واژه‌های اصیل و کهن بختیاری‌ست. تلاشم بر آن بوده که این زبان کهن را در کالبدی امروزی، اما ریشه‌دار، به نسل جوان عرضه کنم. این کتاب را با امید به برانگیختن اشتیاق و انگیزه‌ای تازه در مخاطبان به‌ویژه جوانان بختیاری‌زبان سروده‌ام؛ به امید آن‌که در خوانش شعر بختیاری، شور تازه‌ای پدید آید و زبان مادری ما نه‌تنها حفظ، که بازآفرینی و زنده نگه‌داشته شود.

شعرهای شما سرشار از واژگان ناب و کمتر شنیده‌شده بختیاری است. آیا پیش از سرایش درباره‌شان تحقیق می‌کنید یا به شکل ناخودآگاه از زبان مادری جاری می‌شوند؟

گنجینه واژگانی که در اشعارم جاری‌ست، بیشتر حاصل تحقیق و جست‌وجوست؛ گاهی هم از دل گفت‌وگو با بزرگ‌ترها و آشنایانی بیرون می‌آید که در زبان محاوره‌ای‌شان واژه‌های اصیل بختیاری به‌کار می‌رود. با کنجکاوی و علاقه فراوان، واژه‌هایی را که از زبان‌شان می‌شنوم، در حافظه‌ام ثبت می‌کنم؛ گویی دلم نمی‌خواهد هیچ‌کدام در گذر زمان فراموش شوند. از نوجوانی، شیفته ریشه‌شناسی واژه‌ها بودم. این علاقه باعث شد سال‌ها در میان لغت‌نامه‌ها و منابع پژوهشی زبان بختیاری به جست‌وجو بپردازم. از سال ۱۳۸۸ که تمرکزم را بر آفرینش ادبی به زبان مادری‌ام گذاشتم، این واژه‌ها را با جان و دل به‌هم پیوستم و گره زدم؛ تا مانند گردنبندی ارزشمند، بر گردن شعر بنشینند و زینت‌بخش جان مخاطب شوند. این اشعار را با همه احساسم، با همان صداقت و شور نخستین، به چشمان مخاطب پیشکش می‌کنم؛ چرا که باور دارم زبان مادری، نه‌فقط ابزار بیان، که جلوه‌ای از هستی ماست.

«تیگ نویس؟! / ‏ وا کُچُکِ شَه / ‏سَرِبرفِ چِله ی سرد / ‏مِنه شوگارِ‬ بلند / ‏ بخت و‬ اقبالِ مُنه / ‏سَرِدست چپ نوشتی / ‏ یارِ غَمخوارِ‬ دِلُم / ‏ حَرسِ تیا شَو مَندُم / ‏ لَوخَندی که سَرِلَو دارُم / ‏ زِ‬ همه درد و‬ غمِ / ‏ ایی همه سالی که گذشت / ‏تَهل تَره..»

واژه‌هایی مانند «تره»، «کچک شه» و «شوگار» در اشعار شما بار فرهنگی و نمادین دارند. چگونه این واژگان را به ابزاری برای تصویرسازی و انتقال معنا در شعر تبدیل می‌کنید؟

در مجموعه شولیز تیات، واژگان آیینی و کهن‌الگوها حضور پررنگی دارند؛ ترکیب‌سازی‌هایی که برخاسته از ذهن و ذوق شخصی‌ام هستند و مخاطب، هنگام خوانش شعر، با آن‌ها مواجه می‌شود. این واژه‌ها تنها ابزار زبانی نیستند، بلکه حامل لایه‌هایی از معنا، فرهنگ، آیین و حافظه جمعی قوم بختیاری‌اند. برای نمونه، واژه «کُچُکِ شَه» برگرفته از یکی از شعرهای سپید من است که در بستر فرهنگی خاصی معنا می‌یابد. این واژه در زبان بختیاری، اشاره‌ای‌ست به آیین گرد آمدن دور آتش؛ سنتی که از دیرباز در میان کوچ‌نشینان بختیاری رایج بوده و امروز نیز به شکل غریزی در نسل جدید ادامه یافته است. در فرهنگ بختیاری، آتش و سنگ‌های گرداگرد آتشدان، تقدس دارند و نماد روشنی، گردهمایی و پایداری‌اند. با این‌حال، در آن شعر خاص، «کچک شه» با معنایی دیگر - یعنی ناامیدی و تاریکی - بار معنایی متفاوتی یافته است؛ گویی زبان آیین به زبان اعتراض بدل می‌شود.

در این شعر، «شوگار» بلندای شب است. شولیز تیات هم نه فقط عنوان کتاب، که استعاره‌ای‌ست از فرهنگ ایرانی؛ ریشه‌دار در زبان باستان، که از دل زبان بختیاری برآمده است. من باور دارم زبان بختیاری در امتداد زبان ایرانیان باستان قرار دارد. هر آفرینش ادبی که با زبان زادبوم صورت بگیرد، تداوم‌بخش روح زبان پهلوی و میراث فرهنگی ایران است. به همین دلیل، تلاش من در این مسیر نه‌تنها شعر گفتن، بلکه پاسداشت و زنده‌نگه‌داشتن بخشی از هویت تاریخی و زبانی سرزمین‌مان است.

در این شعر، از واژه‌هایی مثل «کُچُک‌ِشَه» و «شوگار» استفاده کرده‌اید که برای مخاطب غیربومی هم جذاب است. چگونه به این هم‌افزایی فرهنگی نگاه می‌کنید؟

ایران سرزمینی‌ست رنگین‌کمان‌گونه از اقوام، خرده‌فرهنگ‌ها و پاره‌فرهنگ‌های بومی که در کنار یکدیگر، زیستی مشترک و تعاملاتی فرهنگی را تجربه می‌کنند. این همجواری فرهنگی، زمینه‌ساز نوعی پیوند و بده‌بستان زبانی و زیبایی‌شناختی میان اقوام شده است. در این میان، واژگان بومی خاصی مانند «کچک‌شه» و «شوگار» که در شعرم آمده‌اند، نه‌تنها حامل مفاهیم فرهنگی و آیینی‌اند، بلکه به دلیل آوای خوش و تصویرسازی درونی، برای مخاطبان غیربومی هم جذابیت دارند. همان‌طور که واژه‌هایی چون «کاکا» یا «کاکو» در گویش‌های لری و شیرازی، یا واژه عربیِ «اشلونک»، امروزه به‌طور مشترک میان اقوام مختلف رواج یافته‌اند، این هم‌نشینی واژگانی می‌تواند به تقویت همدلی فرهنگی و شناخت متقابل اقوام ایرانی منجر شود. در واقع، شعر بومی اگر با اصالت و هنرمندی بیان شود، نه‌فقط مخاطب بومی، بلکه دل هر خواننده‌ای را از هر جای این سرزمین به طنین خود درمی‌آورد.

چه چالش‌هایی در سرودن شعر به زبان بختیاری دارید؟ مثلاً در زمینه مخاطب، واژگان یا وزن؟

در روزگار ما که جهان فناوری اطلاعات با سرعتی چشمگیر در حال پیشروی‌ست، ادبیات بومی نیز برای حفظ جایگاه خود ناگزیر است از ابزارهای نوین بهره ببرد. تولید پادکست‌های صوتی یا تصویری، انتشار شعر در قالب‌های چندرسانه‌ای، و استفاده از بسترهای دیجیتال می‌تواند در مواجهه با بحران مخاطب، راهگشا باشد. در این مسیر، رادیوهای محلی و رسانه‌های بومی استان‌ها و شهرستان‌ها می‌توانند نقشی مهم ایفا کنند. از سوی دیگر، زبان‌های بومی با چالش‌های واژگانی نیز روبه‌رو هستند. بسیاری از این زبان‌ها، از جمله زبان بختیاری، در گذر از تاریخ و مواجهه با تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، دچار فرسایش زبانی و گاه تهاجم فرهنگی شده‌اند. این شرایط گاه باعث فقر واژگانی می‌شود، به‌ویژه در حوزه‌های نوظهور. با این حال، زبان بختیاری همچنان از ظرفیتی فرهنگی و هنری بالا برخوردار است. میراثی که از دل تاریخ و آیین به‌جامانده، به هنرمندان این قوم امکان داده تا در عرصه‌هایی چون شعر، موسیقی، سینما و هنرهای نمایشی، دست به آفرینش بزنند و محتوایی اصیل و ریشه‌دار تولید کنند.

در شعرهای‌تان، زن حضوری کنشگر و آگاه دارد؛ گاهی عاشق است، گاهی منتظر و گاه خشمگین. آیا این تصویر از زن، بازتابی از زیست زن بختیاری‌ست؟

عشق، حسرت، انتظار و دلتنگی مفاهیمی جهان‌شمول‌اند و در هر گوشه‌ای از ایران زمین و جهان، زیست زن را در بر می‌گیرند. با این‌حال، زن بختیاری ویژگی‌هایی دارد که او را در دل تاریخ، اسطوره‌ساز کرده است. در سرزمین بختیاری، زن گاهی با سختی‌های زندگی کوچ‌نشینی روبه‌رو می‌شود و با آن‌ها مبارزه می‌کند و گاه در قامت یک مبارز، چون «بی‌بی مریم بختیاری»، به نبرد با استعمار می‌پردازد و زمانی دیگر، بار سنگین زندگی و خانواده را بر دوش می‌کشد. زن بختیاری در شعر من، آیینه‌دار همین زیست چندلایه است. او تنها یک مادر نیست؛ گاهی در فراق یار، اشک می‌ریزد و در حسرت می‌سوزد، گاهی در انتظار، بی‌قرار می‌ماند و گاهی با خشمی فروخورده، تنهایی‌اش را فریاد می‌زند. این زن، همواره کنشگر است، حتی در سکوت. زن امروز بختیاری نیز ادامه همین تبار است: آرمان‌گرا، کمال‌جو، و فعال در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و سیاسی. می‌توان گفت زن بختیاری امروز، همچنان با همان روح عاشقانه اسطوره‌های ایلیاتی، عشق می‌ورزد؛ بی‌پروا، نجیب و از جان. شعر من فقط روایتگر او نیست، بلکه ستایش‌گر او نیز هست.

«هَمسو که زُمار وابیدی / ‏بَندِدلِت گِره زیدِن‬ / ‏ به دل بی صُحاوُم / ‏وابیدیم هُم بازی / ‏مِنه مال / ‏ساکُنار / ‏بالِ گُدار / ‏ مو دل بستُم / ‏تو اِشکَستی / ‏عَهدی که / ‏آموخته مون کِردِن به یَک / ‏‬ تو / ‏زیدی به دَر / ‏مو مَندُمو / ‏ ائی رسمِ تَهل‬..»

نقش اسطوره‌ها و آیین‌های بومی مانند ناف‌بُرون، تیرمرزنگ و برنو در شعر شما چیست؟ آیا می‌خواهید روایت‌های زنانه‌ای از این نمادها بسازید؟

هر یک از این واژه‌ها و آیین‌ها، بار فرهنگی، تاریخی و عاطفی خاصی دارند و به‌راحتی می‌توان بر پایه آن‌ها، آفرینش‌های ادبی تازه‌ای شکل داد. ناف‌بُرون یکی از آیین‌های قدیمی در فرهنگ بختیاری‌ست که طی آن، هنگام بریدن ناف نوزاد، او را به شکلی نمادین برای کودکی دیگر «نشان» می‌کردند. می‌گفتند فلان دختر و پسر «ناف‌بُرون» هم هستند و بعدها بدون هیچ پرسشی، ازدواج می‌کردند. این نوع ازدواج اجباری، اغلب در سکوت و بی‌اعتراض پیش می‌رفت و در پی خود، دردهای پنهان و عشق‌های ناکام بر جای می‌گذاشت. در یکی از شعرهایم، این رسم را به چالش کشیده‌ام؛ روایت دلبستگی دو کودک که در بازی‌های کودکانه با هم بزرگ می‌شوند، اما سرنوشت و سنت آن‌ها را از هم جدا می‌کند. حتی اگر سنت‌شکنی رخ دهد، باز هم یکی از آن دو می‌بازد و عشق، به ناکامی می‌رسد. در آن شعر، «بند دل» استعاره‌ای‌ست از بند ناف، که به دل بسته می‌شود، و بعد با بریدن آن، جدایی عاطفی نیز رقم می‌خورد. از سوی دیگر، واژه‌هایی مانند «برنو» که در فرهنگ بختیاری نماد قدرت، شجاعت و دلاوری‌ست، در شعر من گاهی به تصویر یار زیبا و بلندبالا نیز تبدیل می‌شود؛ این‌گونه، مفاهیم اسطوره‌ای و آیینی در کنار روایت‌های زنانه، به زبان شعر جان می‌گیرند.

مخاطب شعرهای شما بیشتر چه کسانی هستند؟ آیا مخاطبان غیربومی هم با آثارتان ارتباط برقرار می‌کنند؟

برگردان اشعار مجموعه شولیز تیات این امکان را فراهم کرده که مخاطبان غیربختیاری نیز با زبان و جهان‌بینی مردم این سرزمین ارتباط برقرار کنند. این ترجمه‌ها پلی هستند میان اقوام مختلف ایران، تا از خلال واژگان و تصاویر، با زیست‌بوم فرهنگی و باورهای مردم بختیاری آشنا شوند. در مقدمه کتاب، «اردشیر صالح‌پور» تأکید می‌کند که اشعار شولیز تیات چنان عمیق و ریشه‌دارند که گویی باید آن‌ها را در دیرسالی‌ها و گم‌گشتی‌ها جست‌وجو کرد؛ شعرهایی که انگار از نو آفریده شده‌اند. قطعاتی کوتاه، ساده و کمینه‌گرا که در عین حال، واجد طبعی لطیف و روحی شاعرانه‌اند؛ در روزگاری که واژه‌ها گاه گرفتار پیچیدگی‌های بی‌جهت‌اند، این شعرها مانند باغچه‌ای کوچک یا حتی گلدانی کم‌جا روایت‌های عاشقانه و انسانی را با زبانی تازه، به زبان بختیاری بیان می‌کنند. این اشعار حامل تصویرهایی‌اند که با وجود ریشه داشتن در سنت، واجد طراوت و تازگی‌اند. همین تازگی‌ست که مخاطبان غیربومی را نیز با شعرها همراه می‌کند و نوعی گفت‌وگوی درونی میان دل‌ها و فرهنگ‌ها پدید می‌آورد.

شعر بومی امروز در معرض تهدید زبان معیار و یکسان‌سازی رسانه‌ای‌ست. آیا شعر را شکلی از مقاومت زبانی و فرهنگی می‌دانید؟

بی‌تردید، عناصر زبانی، واژگان و باورهای مردمان زاگرس‌نشین، عصاره‌ای از آینه تمام‌نمای فرهنگ کهن ایرانی و بخش مهمی از هویت جمعی ما هستند. همان اسطوره‌ها، قهرمانان، و روایت‌هایی که در متل‌ها و داستان‌های قومی بختیاری حضور دارند، سینه‌به‌سینه منتقل شده‌اند و امروز نیز در شعر بازتاب یافته‌اند. در پاسخ به بخش دوم پرسش شما باید بگویم زبان و گویش بختیاری در امتداد زبان پهلوی باستان است؛ سرشار از واژگان کهنی‌ست که در ادبیات کلاسیک ایرانی نیز ریشه دارند. این گویش، نه‌تنها گسسته از زبان فارسی نیست، بلکه پشتوانه‌ای برای حفظ، پاسداری و تقویت بنیان‌های فرهنگی ایران‌زمین است. شعر بومی، به‌ویژه شعر بختیاری، با پافشاری بر زبان مادری، در برابر یکسان‌سازی‌های رسانه‌ای نوعی مقاومت فرهنگی و زبانی را شکل می‌دهد. مقاومتی عاشقانه که ریشه در دل خاک دارد و شاخ‌وبرگش در جان واژه‌ها شکوفه می‌دهد.

در چشم‌انداز خودتان، آینده شعر بومی را چگونه می‌بینید؟

در دهه‌های اخیر، تولید آثار ادبی بومی از نظر کمیت رشد چشم‌گیری داشته، اما متأسفانه از نظر کیفیت محتوا، بسیاری از این آثار دچار کلیشه‌گرایی و گاه فاقد ارزش‌های ادبی لازم هستند. این مسئله تا حد زیادی به نبود حمایت مالی هدفمند و ساختاریافته بازمی‌گردد؛ پشتیبانی که نه‌تنها کمیاب است، بلکه گاه به دلیل نبود تفکر سیستمی، به‌جای سرمایه‌گذاری بر آثار فاخر، از آثار کم‌محتوا و بی‌پیام حمایت می‌شود. در بسیاری موارد، کتاب‌هایی با تیراژ بالا منتشر می‌شوند که عملاً حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند، اما به دلیل دسترسی به منابع مالی، راهی بازار شده‌اند. در مقابل، آثاری با ارزش ادبی بالا و محتوایی غنی به دلیل شرایط سخت اقتصادی و نداشتن حمایت، سال‌ها در کشوی نویسنده باقی می‌مانند؛ نویسندگانی که رؤیای چاپ و رساندن صدای بومی خود را دارند، اما گاه این رؤیا هرگز محقق نمی‌شود. از سوی دیگر، بحران مخاطب نیز یکی از موانع پیش‌روی شعر بومی است؛ اگر مخاطب درک درستی از ارزش‌های فرهنگی بومی داشته باشد، تقاضا افزایش می‌یابد و همین می‌تواند محرکی برای تولید آثار باکیفیت و حمایت‌های معنادار شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین