به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روزنامه المدن، کاوش در مزاج کتابدوستان در دمشق، ماجرایی است پر از غافلگیری. صحنهای که امروز در خیابان «الحلبونی» پیش چشم میآید، با گذشته متفاوت است. منطقهای که زمانی به کتابهای دستدوم، چاپهای افست و نسخههای غیرقانونی آثار نویسندگانی مانند پائولو کوئیلو، بورخس و ایزابل آلنده شهرت داشت، اکنون جای خود را به بساط جوراب، شلوار جین و اجناس کهنه داده است.
در این میان، جای خالی چهرههایی آشنا حس میشود؛ مثل «ابو ایاد»، فروشنده فلسطینیای که کنار دیوار جنوبی بنای تاریخی «التکیه» دیوانهای محمود درویش و سمیح القاسم میفروخت. یا بساطداری که زیر پل ویکتوریا رمانهای جهانی را عرضه میکرد و حالا به نظر میرسد جای خود را به فروشنده شیرینی سنتی و دخانیات قاچاق داده است.
اما همچنان روزنههایی از امید هست. خوانندهای جوان بهطور غیرمنتظره از دیوان المتنبی سراغ میگیرد؛ آنچنان که آدم حس میکند گنجی پیدا کرده. او میگوید که به ابوالطیب علاقهمند است و دوست دارد دیوانش را به مجموعه کوچک کتابهای خانگیاش اضافه کند.
در سوی دیگر شهر، فردی ورودی یکی از ساختمانها را به بساط کتابهای مذهبی تبدیل کرده است. در اینجا میتوان آثاری چون دفع الملام عن الأئمة الأعلام از ابنتیمیه، السیره النبویه و نوشتههای پیشوایان فقه و تفسیر را یافت. وقتی از فروشنده میپرسی که آیا تخصصش در کتابهای دینی است، میگوید: مزاج مخاطب امروز چنین کتابهایی را میطلبد.
در ادامه مسیر، به کتابفروشی «النوری» میرسیم. صاحب کتابفروشی تأکید میکند که امروز کتابهایی که زمانی ممنوع بودند، در صدر علاقهمندیها قرار دارند. او از مجموعههایی چون وراثت سوریه؛ آزمون بشار در آتش نوشته فلیت لفرت، خاطرات فاروق الشرع، هنری کیسینجر و خالد العظم نام میبرد. همچنین اشاره میکند که کتابهای مذهبی ممنوعه، بهویژه آثار ابنتیمیه، امروز در میان جوانان مخاطبان گستردهای دارند.
وقتی درباره آثار نزار قبانی، از جمله دیوانهای «طفولة نهد» و «سمراء به من گفت» میپرسیم، چهره درهم میکشد و با حالتی ناراضی پاسخ میدهد که زمان اینگونه آثار گذشته است. او با اشاره به وضعیت اقتصادی مردم، از کاهش شدید درآمد ماهانه و مشغله مردم برای تأمین نان شب شکایت دارد و میگوید: مردم دیگر دنبال «غذای مغز» نیستند. با این حال، علاقهمندان واقعی کتاب، بیش از هر زمانی شیفته آثاری هستند که پیشتر اجازه انتشار نداشتند؛ از جمله کتابهای سیاسی و مذهبی.
اما در کتابفروشی «الصفدی» نزدیک پل ویکتوریا، شرایط تا حدی متفاوت است. فروشنده قدیمی آنجا تغییری اساسی در سلیقه مخاطبان مشاهده نکرده و میگوید: کتابهای داستانی و رمانهای ترجمهشده، همچنان پرمخاطبترین آثار کتابفروشیاند. او اضافه میکند که این کتابفروشی، در کنار فروش کتاب، خدمات چاپ و کپی مدارک نیز ارائه میدهد و شاید به همین دلیل، معیارهای سنجش آن با دیگر کتابفروشیها تفاوت دارد.
وقتی از او درباره استقبال از شعر نو در مقایسه با شعر کلاسیک میپرسیم، بیدرنگ به شعر سنتی گرایش نشان میدهد و میگوید: این شعر، میراث نیاکان ماست و قابلیت خواندن و زمزمه دارد؛ مثل ترانههای جاودان امکلثوم.
یافتن نظر دیگر کتابفروشیهای معروف دمشق، که در گذشته نقش مهمی در فضای فرهنگی داشتند، امروز آسان نیست. کتابفروشی «نوبل» سالهاست تعطیل شده و برای فروش یا اجاره گذاشته شده است. «مکتبة میسلون» نیز سالها پیش به دفتر شرکت مخابراتی تغییر کاربری داد. ویترین کتابفروشی طبقه همکف هتل شام نیز بیشتر نقشی تزئینی دارد تا فرهنگی؛ برای تکمیل نمای گردشگری و ایجاد جلوهای از تنوع برای مشتریان ثروتمند.
دیدن بساط کتابفروشی کنار خیابان، در نقطهای غیرمنتظره، دیگر عجیب نیست؛ بهویژه بساطهایی که کتابهای مؤلفان درگذشته را میفروشند. کتابهایی که وارثانشان نمیدانند با آنهمه جعبه چه کنند و چون نان درنمیآورد، آنها را با قیمتی ناچیز میفروشند تا چند روز بعد از خاکسپاری نویسنده، جایی در کنار پیادهرو نصیبشان شود.
«همنشین نیک»، یعنی کتاب، حتی پس از انقلاب هم از چاقوی سانسور در امان نمانده است. اداره سانسور در وزارت اطلاعرسانی سوریه که اکنون نام خود را به «دفتر ارزیابی رسانهای» تغییر داده، همچنان مثل گذشته فعال است. همانطور که پیشتر فهرستی بلندبالا از کتابهای ممنوعه وجود داشت، اکنون نیز فهرستی دیگر با رنگوبویی متفاوت وجود دارد. این وضعیت موجب اختلافاتی میان وزارت اطلاعرسانی و اتحادیه ناشران شده است. وزارتخانه از ناشران خواسته بود تا پیش از ارسال کتابها به نمایشگاههای داخلی و خارجی، آنها را برای بررسی و تأیید به دفتر مذکور ارائه دهند. اما به دلیل تنگنای زمانی و الزامات حضور در نمایشگاهها، این دستور بهطور موقت معلق شد. با این حال، فضای تهدید و آمادگی برای دخالت، همچنان باقی است.
اتفاقاتی که در اتحادیههای نویسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان تجسمی سوریه رخ داد نیز نگرانیهای فرهنگی را تشدید کرده است. انتصاب مستقیم مسئولان این اتحادیهها، بدون برگزاری انتخابات، آنها را موقتاً از حق انتخاب رهبری محروم کرده است. بسیاری از فعالان فرهنگی این اقدامات را نشانهای از تغییر مزاج رسمی نسبت به نوشتن و خواندن میدانند. خلیل صویلح، رماننویس سوری، در نقد این وضعیت نوشته است: «بیم آن میرود که به بهانه ساختن صحنهای نو، زیرساخت فرهنگی سوریه را ویران کنند؛ صحنهای که شباهتی با پیشینه فرهنگی این سرزمین ندارد.»
مطالعه، همانقدر که به تشویق و حمایت نیاز دارد، نیازمند فضایی باز و آزاد است. اهل قلم و علاقهمندان کتاب در سوریه، چشمبهراه روزی هستند که فرهنگ این کشور از تکصدایی محدود رها شود و به افقهایی باز برسد.
نظر شما