حسن بلخاری در نشست علمی بهار مشروطه گفت: در جریان مشروطه با حضور مرحوم محمدتقی بهار و ادیبالممالک فراهانی که این دو نفر حلقه واسط سنتهای ادبی گذشته و حال هستند، مضمون شعرها تغییر میکند. در مشروطه ادبیات و شعر که به خصوص تاثیر فراوانی بر روح و احساس مخاطب دارد، دچار تغییر در مضمون شد و ملیت، وطن، قانون، نظم،مسئولیت اجتماعی وارد شعر شد.
در این مراسم که با حضور شخصیتهای علمی و فرهنگی همچون مجتهد شبستری، منوچهر صدوقیسها، نوشآفرین انصاری و چهرآزاد بهار (دختر کوچک مرحوم بهار) برگزار شد، حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مهدی محقق، رئیس هیأت مدیره انجمن و محمدرضا حاج آقابابایی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی به ایراد سخنرانی پرداختند.
حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی از چاپ کتاب «زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی محمدتقی بهار(ملکالشعرا)» توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی خبر داد و گفت: قرار بر این بود که جلسه جداگانهای برای بزرگداشت محمدتقی بهار(ملکالشعرا) برگزار کنیم و این کتاب هم در همان نشست رونمایی و توزیع شود اما به سبب همزمان شدن با سالروز صدور فرمان مشروطیت این دو را با هم جمع و مراسم را تحت عنوان «بهار مشروطیت» برگزار کردیم.
این استاد دانشگاه تهران ضمن تاکید بر اینکه انقلاب مشروطه، مردم ایران را حقیقتا وارد مرحله جدیدی در اندیشه سیاسی و اجتماعی کرد و ما به عنوان انجمن آثار و مفاخر فرهنگی باید چنین روز و چنین نقطه عطفی را پاس بداریم، افزود: از ویژگیها یا آثار انقلاب مشروطه یکی این است که ما تا قبل از آن شاهد حضور مردم در اجتماع و به نوعی تصمیمگیری در مورد سرنوشت خودشان نیستیم. تا پیش از مشروطه این حکومتها هستند که تصمیم میگیرند و مردم بیشتر زینتالمجالس هستند اما مشروطه آغاز ورود مردم به صحنه تصمیمگیری درباره آینده و سرنوشت خودشان است و این حرکت فوقالعاده مهم است.
وی ادامه داد: دومین مسئله این است که علما و تا حدودی فقهای مسلمان از حوزه فقه فردی خود خارج میشوند و فقه یک دامنه دیگر تحت عنوان فقه اجتماعی یا سیاسی بین آنها میگستراند که یقین بدانید انقلاب اسلامی در سال 57 محصول چنین حضور مسئولیتمند علما و فقهای اسلامی است. نکته سوم هم تولد روشنفکری در ایران است که به نظر بنده این را هم باید مبارک شمرد، چرا که ما به روشنگری، روشنفکری، آزاداندیشی، حریت در تفکر و اندیشه نیاز داشتیم و مشروطه این را برای ما به ارمغان آورد.
ملکالشعرای بهار حقیقتا بهار شعر ایران است
بلخاری در بخش دیگر سخنان خود، محمدتقی بهار(ملکالشعرا) را حقیقتا بهار شعر ایران و شعر مشروطه خواند و افزود: تا قبل از رضا عباسی مضمون نگارگریهای ما یا عرفان و عرفاست، یا حماسه، یا مذهب و معراجنامهها است، اما رضا عباسی آغاز یک تحول میشود، آن هم اینکه مضمون را به کوچه و بازار میکشاند و در نتیجه آن اولا پرترهنگاری، شخصنگاری و فردنگاری وارد نگارگری ایران میشود و ثانیا دیگر مضمون نگارگریها الزاما عرفانی یا حماسی یا مذهبی نیست. عین این مسئله در ادبیات هم اتفاق افتاده است.
بهار مسائل پیرامون و درد مردم را درک کرده و در شعرش بازتاب میدهد
او ادامه داد: ادبیات ما هم به لحاظ مضمون ریشه در سه جریان عرفانی، حماسی و مذهبی دارد اما در جریان مشروطه با حضور مرحوم محمدتقی بهار و ادیبالممالک فراهانی که این دو نفر حلقه واسط سنتهای ادبی گذشته و حال هستند، مضمون شعرها تغییر میکند. در مشروطه ادبیات و شعر که به خصوص تاثیر فراوانی بر روح و احساس مخاطب دارد، دچار تغییر در مضمون شد و ملیت، وطن، قانون، نظم،مسئولیت اجتماعی وارد شعر شد. در واقع از آن جهان تغزل هجرت گزیدیم و وارد جهانی شدیم که آه و درد مردم، مسائل روزمره مردم و مشکلات آنها برای شاعر موضوع شد، که در این مورد شخص بهار، الحق و الانصاف بینظیر است. بهار مسائل پیرامون و درد مردم را درک کرده و در شعرش بازتاب میدهد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ضمن خواندن یکی از شعرهای سیاسی بهار درباره رنجی که به مردم تحمیل شده بود، گفت: بیان درد مردم و این احساس از جمله مواردی است که توسط بزرگانی چون محمدتقی بهار به شعر ایران وارد شد، باعث شد شعر از جهان بسته تغزل بیرون بیاید و بازتاب درد و رنج اجتماع بشود.
مهدی محقق
بهار معتقد بود باید زبانهای قبل از اسلام را هم فرا گرفت
مهدی محقق، رئیس هیأت مدیره انجمن آثار ومفاخر فرهنگی هم ضمن تشکر از شرکتکننگان در نشست به بیان خاطره تنها دیدار خود با مرحوم ملکالشعرای بار در مجلس ختمی در مسجد سیدعزیزالله پرداخت و گفت: بهار در مقطع دکتری ادبیات در دانشگاه تهران تدریس میکرد ولی من هنوز به دوره دکتری نرسیده بودم و نتوانستم از محضر ایشان استفاده کنم اما آثار او مورد استفاده ما و همه دانشجویان بود.
او ادامه داد: مرحوم بهار از افرادی بود که معتقد بودند که باید حتی زبانهای قبل از اسلام را هم فرا گرفت، حتی استادی از خارج آمده بود که به تدریس زبان پهلوی میپرداخت که از شاگردان او صادق هدایت، احمد کسروی و مرحوم ملکالشعرای بهار بودند، به همین دلیل در کتاب سبکشناسی او میبینید که به ریشههای کلمات فارسی هم اشاره دارد.
محقق در ادامه به زندگی، پیشینه تحصیلی و سابقه واعظی او در آستان قدس رضوی به جای پدر خود اشاره کرد و اشعاری از بهار در موضوعات مختلف چون در باب امام زمان علیهالسلام را قرائت کرد.
محمدرضا حاجآقابابایی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی از دیگر سخنرانان این نشست، انقلاب مشروطه را مرز بین سنت و مدرنیسم یا تجدد دانست و گفت: ما با یک دنیای سنتی مواجه بودیم. برای اولین بار در انقلاب مشروطه مفاهیمی وارد جامعه ایران شد که چنین مفاهیمی سابقه و پیشینه نداشت که البته به یکباره هم وارد نشده بود.
انقلاب مشروطه، اولین انقلاب ایران در سطح روشنفکری بود
حاجآقابابایی در ادامه به تاثیر روزنامهنگاران و مقالهنویسان و نویسندگانی چون عبدالرحیم طالبوف بر به وجود آمدن فضای مناسب تغییر در دوران مشروطه اشاره کرد و افزود: انقلاب مشروطه، انقلابی بود که در سطح روشنفکری برای اولین بار در ایران شکل میگیرد و نکته بسیار مهم آن هم این بود که روحانیت با مردم همراه شد. ما قبل از آن هم وجود روحانیون به عنوان رهبرهای فکری جریانهای مختلف را داشتیم اما در جریان مشروطه جالب اینجاست که انگار روحانیت جریان روشنفکری مردم را تایید میکند و در کنار آنها میماند.
وی در ادامه به جریانات دوران مشروطه و شرایط مختلف آن اشاره کرد و گفت: در فقه و حقوق شیی و اسلامی این دیدگاه وجود دارد که اراده خداوند به یکی از بندگان تعلق میگیرد که راهنمای مردم باشد و این دیدگاه تا مشروطه ادامه دارد. دوران مشروطه برای اولین بار است که سعی میکنند منشاء حکومت را به صورت ماهوی عوض کنند. یک گفتمان سیاسی جدید شکل میگیرد که منشاء حکومت را در آسمانها جستوجو نمیکند، بلکه از مردم نشئت میگیرد.
محمدرضا حاجآقابابایی
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی به کودتای رضاخان، 15 سال بعد از انقلاب مشروطه اشاره کرد، آن را محصول توافق رهبران فکری جامعه دانست و اضافه کرد: جامعه روشنفکری ایران با وجود اینکه بر سر کار آمدن رضا خان را مطلوب نمیدانست اما حکومت رضاخان و حفظ تمامیت ارضی ایران را بر تکه تکه شدن و تجزیه ایران یکپارچه ترجیح داد و تن به یک حکومت دیکتاتوری داد تا شاید یک دولت مقتدر پدید آید و بتواند ایران را حفظ کند.
وی در ادامه به تصمیم روشنفکرها برای تربیت دولت رضاخان آنگونه که میخواهند اشاره کرد و افزود: ملکالشعرای بهار هم از کسانی است که در این مقطع دقیقا با همین تئوری پیش آمد. بهار شخصیتها و وجوه مختلفی دارد. اولین بهار، بهار روزنامهنگار است که در چاپ و نشر چند نشریه سهم و مسئولیت دارد. بهار دیگر بهار پژوهشگر است و در این حوزه هم آثار برجستهای بر جای گذاشته است و کتاب سبکشناسی او بعد از صد سال هنوز به عنوان یک منبع مهم در دانشگاهها تدریس میشود.
بهار خاتمالشعرای شعر فارسی کلاسیک است
حاجآقابابایی در ادامه به تصحیحات بهار در شرایط سخت آن دوره اشاره کرد و گفت: بهار دیگری که با آن مواجه هستیم، بهار شاعر است که به تعبیری میتوان او را خاتمالشعرای شعر فارسی دانست که با او شعر کلاسیک ما به پایان میرسد. بعد از بهار یک عرصه جدید در شعر ایجاد شد و قصاید و غزلهای درخوری از او به جا مانده است. در جای دیگر با بهار به عنوان یک کنشگر سیاسی مواجه میشویم که جوانی و عمر خود را با مشروطه آغاز میکند، تمام زندگی او عملا با انقلاب مشروطه گره خورده و در تمام اتفاقات آن، لحظهای از پای ننشسته است. تمام وجوه و شخصیتهای گفته شده به صورت توامان در بهار وجود داشته و در کنار هم پیش میرفته است.
بدون تردید شاعر وطن و آزادی، ملکالشعرای بهار است
وی در ادامه به سرودن جمهورینامه توسط بهار در مخالفت با جمهوری رضاخانی و تناقض در نگاه بهار به رضاخان قبل و بعد از سرکار آمدن او اشاره کرد و گفت: دلیل این تناقض در برهههای مختلف این بود که مصلحت کشور برای بهار بسیار مهم بود، به طوری که دو مفهوم اساسی در شعر بهار یکی وطن و دیگری آزادی است، یعنی بدون تردید شاعر وطن و آزادی، ملکالشعرای بهار است. بهار آبروی شاعری و آبروی سیاسی خود را برای حفظ مام وطن معامله میکند.
در ادامه با حضور مجتهد شبستری، منوچهر صدوقیسها، حسن بلخاری، مهدی محقق و محمدرضا حاجآقابابایی در جایگاه، لوح تقدیر و کتاب نفیسی به چهرآزاد بهار، فرزند آخر مرحوم ملکالشعرای بهار تقدیم و از او تقدیر شد.
با پول چاپ دیوان بهار برایش مقبره ساختیم
بعد از تقدیر از خانواده بهار، چهرآزاد بهار در جایگاه سخنران قرار گرفت و ضمن اشاره کوتاهی به زندگینامه پدرش، گفت: من آخرین فرزند مرحوم ملکالشعرای بهار هستم که در چهاردهسالگی پدرم را از دست دادم و محضر او را به خوبی درک نکردم، ولی او را خیلی خوب توسط مادرم شناختم. مادری داشتم که مثل کوه پشت پدرم ایستاد و با تحمل عذابها و رنجهای فراوان حداقل خیال پدرم را از نظر خانواده جمع کرد و نگذاشت نگران این موضوع باشد.
چهرآزاد بهار در ادامه به دستگیری بهار در شب عیدنوروز توسط نیروهای رضاخان برای چاپ دیوانش اشاره کرد و افزود: دیوان پدرم تا قبل از مرگش اجازه چاپ نیافت و بعد از مرگ او به کمک آقای جعفری در نشر امیرکبیر توانستیم آن را به چاپ برسانیم که واقعا از مرحوم جعفری سپاسگزاریم و روحش شاد که با وجود اینکه انتشارات امیرکبیر نوپا بود، چاپ دیوان پدر را پذیرفت.
فرزند بهار گفت: با چاپ دیوان پدر و حق و تالیف آن توانستیم مقبره بهار را بسازیم. چون تا آن موقع پولی در بساط نداشتیم که مقبره را بسازیم. خوشبختانه مقبره ساخته شد و هنوز هم که هنوز است، بهترین مقبرهای است که در قبرستان ظهیرالدوله از طرف خانواده ساخته شده، نه از طرف سازمان یا ارگانی.
نظرات