پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۰
قتل آقا محمد خان از قسمت‌های مبهم و ناگفته تاریخ است

مرتضی میرحسینی گفت: آقامحمدخان تلاش می‌کرد تا خودمختاری حاکمان محلی را از بین ببرد. و این‌ها احساس خطر کرده بودند که یکی از آن‌ها صادق‌خان شقاقی بود. او تا مدتی تحمل می‌کرد اما چون زورش به آقامحمدخان نرسید به دوتا از نگهبان‌های او رشوه داد یا به هر طریقی آنها را تطمیع کرد تا آقامحمدخان قاجار را به قتل برساند. چگونگی این اتفاق از قسمت‌های مبهم و ناگفته تاریخ است که نمی‌شود ماجرا را به طور دقیق بررسی کرد.

خبرگزاری کتاب تهران (ایبنا)- مریم منصوری: آقامحمدخان قاجار یا آقامحمد شاه (۱۱۲۱ در استرآباد- ۲۷ اردیبهشت ۱۱۷۶ در شوشا) که به عبارتی آغامحمدخان نامیده می‌شود، بنیانگذار و نخستین شاه قاجار بود.

در سال ۱۱٧٤ هجری شمسی، آقامحمدخان که از افراد ایل  قاجار بود با برکناری حکومت جانشینان کریم خان زند به قدرت رسید. وی ابتدا در استرآباد تاجگذاری کرد، و بعدها در نهایت، بنا به دلایل استراتژیکی، تهران را پایتخت خود قرار داد و برای دومین بار تاجگذاری کرد. بعد از وی برادرزاده‌اش فتحعلی شاه به سلطنت رسید. در فرهنگ عامیانه ایران، از آقامحمدخان به عنوان یکی از خشن‌ترین اما مقتدرترین شاهان ایران یاد می‌شود. وی در قفقاز به تصرف شهر شوشا که در حمله نخست به دست وی نیفتاده بود، پرداخت.

او در اسفند ۱۱۷۵ (مارس ۱۷۹۷ میلادی) دوباره عازم گر
جستان شد و قلعه شورشی قره باغ را تصرف کرد. ابراهیم خان جوانشیر، حاکم یاغی قره‌باغ فرار کرد و شاه قاجار آماده لشکرکشی به تفلیس شد، ولی در حالی که از فتح شوشا در قراباغ آذربایجان ۳ روز می‌گذشت، در بامداد ۲۱ ذی‌الحجه ۱۲۱۱ ه‍.ق (۱۷ ژوئن ۱۷۹۷ میلادی) به دست صادق خان گرجیو خداد فراش و به تحریک صادق خان شقاقی به قتل رسید و از آنجا که در آن زمان، پیکر بزرگان را در عتبات عالیات به خاک می‌سپردند، وی را نیز به نجف بردند و در جوار آرامگاه امام اول شیعیان به خاک سپردند.

با مرتضی میرحسینی، نویسنده کتاب «از نادرشاه تا آقا محمدخان قاجار» و کتاب «سی قرن، سی حادثه» که از سوی نشر کوله پشتی منتشر شده است، به بهانه سالروز قتل آقا محمدخان قاجار گفت و گویی داشته‌ایم، میرحسینی در پایان‌نامه کارشناسی ارشدش به طور مفصل به اوایل دوره قاجار پرداخته و چکیده این پایان‌‌نامه در فصل بیست و سوم کتاب «سی قرن، سی حادثه» آمده که به پیروزی آقا محمدخان قاجار بر لطفعلی‌خان زند می‌پردازد.  

وضعیت سیاسی و اقتصادی در اواخر دوره زندیه به چه صورت بود؟

برای شناخت این دوره باید به دوران پایانی حکومت صفویه و روی‌کار آمدن نادرشاه افشار توجه داشته باشیم. در این دوران ما با یک دوره طولانی از جنگ‌ها مواجه هستیم که به ناآرامی‌ها پایان نمی‌دهد. کریم‌خان هم با به قدرت رسیدنش، همچنان با مجموعه‌ای از جنگ‌های داخلی روبه‌رو بود. زندها در نواحی جنوبی ایران توانسته بودند امنیت کافی برقرار کنند. اما پادشاهی زندیه، تسلط کامل روی مناطق شمالی و قفقاز نداشتند و قدرتش بیشتر روی نواحی جنوبی ایران بود. به‌نوعی می‌توان گفت گیلان و مازندران و قسمت‌هایی از قفقار به‌نوعی حکومت‌های خودمختاری داشتند.

در خراسان هم هنوز بازمانده‌های نادرشاه در حکومت بودند و توافقی بین کریم‌خان و پادشاه افغانستان بود که خراسان را به‌عنوان یک منطقه حائل بین حکومت زندیه و افغانستان بپذیرند. اما قاجارها از زمان پایان صفویه به دنبال تاج و تخت ایران بودند. یعنی پدربزرگ و پدر آقامحمدخان قاجار که به ترتیب فتحعلی‌خان قاجار و محمدحسن خان نام داشتند به‌دنبال قدرت بودند و در این زمینه مبارزاتی هم کردند. در واقع در آن روزگار قاجارها در مازندران و استرآباد از زمان صفویه به‌عنوان حاکمان محلی شناخته می‌شدند. بعد از بین رفتن قدرت مرکزی صفویه و تسلط افغان‌ها بر اصفهان قاجارها مدعی حکومت می‌شوند. ولی در نهایت نادرشاه است که به‌عنوان مدعی برتر در صحنه حکومت مرکزی شناخته می‌شود. نادرشاه پدربزرگ آقامحمدخان قاجار را می‌کشد و این‌ها سه نسل مبارزه می‌کنند تا بتوانند به حکومت ایران برسند و تلاش برای تصاحب تاج و تخت ایران در خانواده قاجار قدمتی طولانی داشته است.
 


چه اتفاقی منجربه پیروزی آقامحمدخان بعد از سه‌نسل مبارزه می‌شود؟
فتحعلی‌شاه قاجار، پدربزرگ آقامحمدخان، رقیب بزرگی مثل نادرشاه داشت و پدرش، رقیب بزرگی مانند کریم‌خان. آقامحمدخان رقیب بزرگی نداشت و از سوی دیگر دعواهایی که در خود خاندان زند صورت گرفته بود منجر به درگیری‌های درونی این خاندان شده بود که قدرت زندیه را تضعیف می‌کرد. همان قدرت نیم‌بندی هم که در جنوب مملکت ایران داشتند متزلزل شده بود. از سوی دیگر آقامحمدخان قاجار ویژگی‌های فردی‌ای داشت که در این شرایط ضعف زندیه به قدرت او می‌افزود. آقامحمدخان قاجار فرمانده نظامی قدرتمند باهوش بود که در جنگ‌های مختلفی حضور داشت و خود آقامحمدخان بعد از شکست پدرش، چندسالی در شیراز اسیر خاندان زندیه بود.

آقامحمدخان از نزدیک با زندها زندگی کرده بود و ضعف‌ها و قدرت‌ها و اختلافات درونی آن‌ها را دیده بود و شناخت کاملی از خاندان زند داشت. علاوه بر این، قبایل متحد زندها را هم به‌طور کامل می‌شناخت. این نکته را در نظر داشته باشید که در آن دوره ما با مجموعه‌ای از قبایل متحد مواجهیم. قاجارها یک‌سری متحدهای خاص خودشان را دارند و زندها هم همین‌طور. آقامحمدخان قاجار سران قبایل متحد زندیه و ویژگی‌های آن‌ها را می‌شناخت. اینکه آیا رشوه می‌گیرند یا نمی‌گیرند؟ چقدر متحد هستند؟ اما زندها آنقدر به سیاست، عمیق فکر نمی‌کردند. نکته دیگر هم این است که حاکمان زندیه تا مدتی طولانی حتی زمانی که آقامحمدخان قاجار مدعی قدرت شده بود او را جدی نمی‌گرفتند.
 
چرا؟
حاکمان زندیه بعد از کریم‌خان، سیاست را خوب نمی‌شناختند و تکبر مرسوم بین فرمانروایانی که قدرت را در دست دارند، این است که معمولا رقبا را جدی نمی‌گیرند. آن‌ها هم به دلیل اینکه آقامحمدخان قاجار را از نزدیک دیده بودند و او را فردی لاغر با بدنی نحیف و صدایی نازک و چهره‌ای خاص می‌شناختند که با تصور مرسوم آن‌ها از مردانگی که مترادف بود با ابهت، ریش انبوه و بلندقامتی، مغایر بود و آقامحمدخان قاجار هیچ یک از این ویژگی‌ها را نداشت. آن‌ها ادعاهای او را جدی نمی‌گرفتند و در واقع فکر می‌کردند بعد از محمدحسن‌‌خان، پدر آقامحمدخان قاجار، کسی نیست که بتواند قبایل قاجار را متحد کند و بعد از مدت‌ها متوجه شدند که آن فرد آقامحمدخان قاجار است.
 
آیا آقامحمدخان قاجار توانست در مملکت ثبات ایجاد کند؟
برتری آقامحمدخان قاجار نسبت به حکام قبل از خودش این بود که توانست یک نظم و امنیت در ایران ایجاد کند و ایالت‌ها تابع دولت مرکزی شوند و خراج‌ها منظم شوند. آقامحمدخان گرجستان را دوباره فتح می‌کند از خان‌های ترکمنستان خراج می‌گیرد. از حاکمان کشور عمان خراج می‌گیرند و این فرد توانست دوباره اقتداری ایجاد کند که خان‌های داخلی هم مطیع او باشند. به‌نوعی می‌توان گفت که آقامحمدخان آخرین فاتح ایلیاتی ایران بود. بعد از او دیگر هیچ ایلی آنقدر قدرتمند نبود که جنگ داخلی در ایران راه بیاندازد. آقامحمدخان در دوره خودش تمام مدعیان را سرکوب می‌کند و وقتی در لشکرکشی به قفقاز کشته می‌شود، بعد از او هم انتقال قدرت به برادرزاده‌اش بدون دردسر انجام می‌شود. این به‌خاطر ثباتی است که او ایجاد کرده و این ثبات قائل به خودش نبود. در حالی که ثبات کریم‌خان یا نادرشاه افشار قائل به خودشان بود.
 


آیا ثبات ایجادشده توسط آقامحمدخان، ناشی از رعب یا استبداد بود و به‌طور کلی او چگونه پادشاهی بود؟

آقامحمدخان قاجار به‌شدت پادشاه مستبدی بود. در همان دوره جنگ با زندها که جنگ طولانی‌ای هم بود و همه خسته و فرسوده شده بودند. آخرین پادشاه زند، لطفعلی خان آخرین شهری که در دست داشت کرمان بود. و قاجارها به فرماندهی آقامحمدخان، کرمان را محاصره می‌کنند. جنگ طولانی می‌شود. در شهر قحطی می‌افتد و بخشی از مردم شهر که دیگر تحمل گرسنگی و بیماری را نداشتند دروازه شهر را باز می‌‌کنند تا قاجارها وارد شهر شوند. قاجارها از مدافعان شهر و وفاداران به خاندان زند انتقام می‌گیرند. خشونت و توحش زیادی در حمله به کرمان صورت داده می‌شود و این خشونت دهان به دهان می‌چرخد و هربار چیزی روی آن گذاشته می‌شود. آنقدر که چهره مخوفی از خاندان قاجار برای دیگران ساخته می‌شود. البته این تصویر، چیزی بود که اقامحمدخان قاجار می‌خواست و باعث می‌شد تا دشمنانش هم از او بترسند. که اگر در مقابل او مقاومت کنند چه بلاهایی برسر آنها می‌آید.
 
بعد از به‌قدرت رسیدنش هم آیا نمونه‌هایی از این خشونت وحشیانه در آقامحمدخان قاجار دیده می‌شود؟
نمونه‌های خشونتش زیاد است. خراسان در دوره زندها ایالتی خودمختار بود اما آقامحمدخان قاجار این را نمی‌پذیرد. از سوی دیگر گنج‌های بسیاری که نادرشاه در فتوحات مختلفش جمع کرده بود و بخشی از فرمانرواها این گنج‌ها را با خود به قسمت‌های مختلف برده بودند. اما آنچه نزد وراث نادر شاه باقی مانده بود هم زیاد بود و شاهرخ‌‌خان افشار گنج‌های نادر را پنهان کرده بود. آقامحمدخان برای اینکه بفهمد گنج‌ها کجاست، شاهرخ را به شدیدترین شکل ممکن شکنجه کرد و این در حالی بود که شاهرخ، پیرمردی بیمار بود و در نهایت در این شکنجه‌ها کشته شد. آقامحمدخان گنج‌ها را به دست می‌آورد و با خود به تهران می‌آورد. همان قسمت باقی‌مانده از گنج‌ها که در دست وراث نادر بود، بسیار زیاد بود و این خشونت جنبه زشت و کریهی به حکومت آقامحمدخان قاجار داده بود.

اما این نکته را در نظر داشته باشید که در آن زمان خشونت پسندیده نه، اما امر مرسومی بود. حتی در تاریخ ثبت شده که وراث کریم‌خان با خشونت یکدیگر را کشتند. ایران بعد از صفویه تا دوره آقامحمدخان قاجار، نزدیک به 8 دهه در گنج‌های مختلف بوده است. در جامعه‌ای که 8 دهه در جنگ مدام بوده، این خشونت شاید امری مرسوم باشد. خود آقامحمدخان قاجار هم یکی از این قربانی‌های خشونت‌های پیاپی بوده است. هنگامی که پدر آقامحمدخان قاجار توسط جانشینان نادرشاه در جنگ شکست می‌خورد، آقامحمدخان قاجار را قبل از نوجوانی شکنجه و اخته می‌کنند. پس می‌بینید که خشونت آقامحمدخان، منحصر به‌فرد نبوده است.

 

در روایت‌هایی قتل آقامحمدخان قاجار را به ماجرای خربزه و پیشکاری که خربزه‌ها را زودتر از زمان موعد تمام می‌کند، نسبت می‌دهند. کمی درباره قتل او توضیح دهید؟
این ماجرا در واقع تنزل قضیه قتل یک پادشاه است و من فکر می‌کنم تحریف‌هایی در آن صورت گرفته که قتل آقامحمدخان قاجار را به یک کاریکاتور تبدیل کند. مسئله اصلی این بود که آقامحمدخان قاجار با یکسری از سران متحد خودش مشکل‌هایی پیدا کرده بود. آن‌ها دیگر مطیع نبودند. پیش از آن عادت کرده بودند که به قدرت بالادستی خودشان جواب ندهند. رئیس ایل و قبیله و حاکم شهر باشند. تا قبل از آقامحمدخان قاجار اوضاع چنین بود اما بعد از او به تبعیت حکومت مرکزی درآمده بودند. ولی بعد از مدتی دوباره مشکلات بالا گرفت. آقامحمدخان تلاش می‌کرد تا خودمختاری این‌ها را از بین ببرد. و این‌ها احساس خطر کرده بودند که یکی از آن‌ها صادق‌خان شقاقی بود. او تا مدتی تحمل می‌کرد اما چون زورش به آقامحمدخان نرسید به دوتا از نگهبان‌های او رشوه داد یا به هر طریقی آنها را تطمیع کرد تا آقامحمدخان قاجار را به قتل برساند. چگونگی این اتفاق از قسمت‌های مبهم و ناگفته تاریخ است که نمی‌شود ماجرا را به طور دقیق بررسی کرد. او به‌دست دونفر از خادمان خود کشته می‌شود ماجرای خربزه تنزل‌دادن کل ماجراست. بهانه‌اش می‌تواند این باشد اما به شرطی که در بستر یک توطئه بزرگتر دیده شود.
 
بهترین پژوهش‌های تاریخی درباره دوره قاجار کدامند؟
دوره قاجار به سه دوره تقسیم می‌شود؛ اوایلش که شامل حکومت آقامحمدخان قاجار و فتحعلی‌شاه تا قبل از ناصرالدین شاه است، بعد هم دوره ناصرالدین شاه که حدود 50 سال طول می‌کشد و بعد هم روزگار مشروطه. درباره دوره اوایل قاجار می‌شود گفت که هیچ پژوهش منسجمی وجود ندارد. درباره دوره ناصرالدین شاه کتاب‌هایی نظیر «قبله عالم» یا «پژوهش‌هایی در تاریخ نوین ایران» منتشر شده که قابل تامل هستند یا کتاب «جنگ و صلح در ایران دوره قاجار» نوشته رکسانه فرمان‌فرماییان که نشر مرکز منتشر کرده است. یکسری کارهایی هم فریدون آدمیت به بهانه بررسی اندیشه مشروطه منتشر کرده که به بررسی اوضاع اقتصادی و اجتماعی دوره قاجار می‌پردازد که از آن جمله می‌توان به «اندیشه ترقی» اشاره کرد.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 4
  • نظرات غیرقابل انتشار: 10
  • موهان ۰۰:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۱/۲۹
    با سلام همانطور که اشاره نمودید قتل آقا محمدخان بسیار مشکوک است و از دلایل آن میتوان به خود خواسته بودن و کتمان حقیقت این قتل توسط قوم قاجار که وارثان حکومت بودند اشاره نمود به خصوص آنکه فرزندان مرتضی قلی خان همگی با جانشین آقا محمد خان وصلت نموده و صاحب منصب شدند و تاریخ نیز ترجیحا در مورد توطئه و حمله نیمه تمام روسیه به تحریک مرتضی خان دیگر اشاره ای نمیکند شاید صلاح بر آن بوده که شاه قاجار به قتل برسد و توسط عاملان یاد و خاطرش بزرگ شمرده شود
    • alireza sedaghat ۲۱:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۷
      به صلاح بوده ؟! جدا ؟؟؟ چه جالب
  • ایمان نادری ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۰
    با سلام و تشکر از توضیحات خوبتان. میخواستم از شما خواهش کنم در مورد تاریخ مرگ اقا محمد خان و تاریخ تاج گذاری خانبابا جهانبانی(فتحعلی شاه) سوال کنم زیرا در این مورد در کتاب خواجه تاجدار توضیحات عکس یکدیگر داده شده. لطفا هرچه زودتر مرا راهنمایی کنید. ذهن مرا بسیار به خود مشغول کرده. با تشکر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها