«خانه لهستانیها» اثر مرجان شیرمحمدی در نشر چشمه منتشر شد.
آخرین اثر داستانی این نویسنده چند سال پیش منتشر شده بود. داستان بلند «آذز شهدخت، پرویز و دیگران» داستانی ساده از زنی خانهدار بود. بهروز افخمی، همسر شیرمحمدی بر اساس این داستان فیلم بلندی ساخت. شیرمحمدی پیش از آن کتابهای داستانی «بعد از آن شب» و «یک جای امن» را منتشر کرده بود. این داستاننویس و بازیگر سینما برای کتاب «بعد از آن شب» جایزه هوشنگ گلشیری را برد.
در اثر تازهاش هم از همان ایدههای روایی ساده و بیتکلف و روایت ِ خطی استفاده کرده است. در این داستان رویدادهای «خانهای» را روایت میکند. داستان «خانه لهستانیها» اینگونه آغاز میشود :« همه مستأجرهای خانهای که ما توش زندگی میکردیم مثل ما ندار بودند، ولی دستکم بیشترشان یک مرد داشتند. توی آن خانه، مادر من بود که شوهر نداشت و خالهپری. مادام و نصیبهخانم و بانو هم که پیر بودند. بقیهی زنها شوهر داشتند، یعنی بهجتخانم، ثروت خانم که برعکسِ اسمش فقیر بود و مریم خانم، مادرِ مسعود و محمد که ما بهش میگفتیم ممل و عزتخانم که برعکس اسمش عزتی نداشت و مدام از شوهرش کتک میخورد و همدم خانم. همدم خانم هم از شوهرش کتک میخورد. قاسمآقا شوهرِ همدم خانم توی یک سلمانی کار میکرد و بعضی جمعهها اگر هوا خوب بود، توی حیاط، موهای مردهای خانه و ما بچهها را کوتاه میکرد. مرد بدی نبود، ولی دستِ بزن داشت. »
پیشتر در رماننویسی فارسی غزاله علیزاده روایتی جذاب و خواندنی از یک خانه به دست داده بود، «خانه ادریسیها».
شیرمحمدی در گفتوگویی درباره داستاننویسیاش گفته بود: «راستش به کار بردن تکنیکهای پیچیده در داستان یا ادا درآوردن در نثر را نه میپسندم، نه میفهمم. به هر حال این شیوه من برای داستانگویی است. فکر می کنم در داستان گویی، اصل خود داستان است و چیزهای دیگری اگر بخواهد به آن علاوه شود شهیدش می کند. اصل همان داستانی است که باید تعریف شود به شیوه سالم، شیوا و درستش.»
«خانه لهستانیها» داستانِ آدمهایی است ساکنِ خانهای بزرگ در جنوبِ تهران، خانهای بازمانده از سالهای دور. داستان در زمانهی پهلوی دوم میگذرد و قصهی آدمها و رازهایی که هرکدام در سینهی خود دارد موضوعی میشود برای روایتهای نویسنده. در این خانه که هرکس اتاقی اجارهای دارد، عنصرِ «ندار بودن» گره خورده با گذشتهای وهمالود که باعث شده ماجراهای خاص و حتا خشنی رقم بخورد. داستانِ خواهرانی سالخورده، یا زنی که تنها گذاشتهاندش. شیرمحمدی با زبانی داستانگو و تلاش برای بازآفرینی یک هویت مکانی و گره زدنش با وجوهِ شخصی هر یک از قهرمانانِ خود، قصهای خواندنی نوشته است. خانهی لهستانیها مملو از تکههای احساسی و روایی است که در آنها میتوان ردِپای هراسِ از رهاشدن در دلِ شهر را درک کرد. قصهای از زنهایی که این خانه دنیای شخصیشان است واگر کسی به این دنیا تعدی کند سرنوشتِ چندان خوبی در انتظارش نیست...»
این داستاننویس سال 1352 به دنیا آمده است. نقاشی و بازیگری آموخته است. در فیلمهای «خانه به خانه»، به کارگردانی کیانوش عیاری، «صحنه جرم، ورود ممنوع!» کارگردانی ابراهیم شیبانی، «ملاقات با طوطی» کاگردان علیرضا داودنژاد و... بازی کرده است.
نظرات