مرتضی هاشمیپور، نویسنده و مترجم درباره قاسم هاشمینژاد، مترجم و پژوهشگر تازه درگذشته، یادداشتی در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه میخوانید.
قاسم هاشمینژاد از نقد رمان و داستاننویسی به پژوهش در متون تصوف روی میآورد. یکی از عناصر مهم ادبیات تعلیمی ما حکایتهای عرفانی است. عارفان با طرح حکایتهای عرفانی در وهله اول قصد تعلیم داشتهاند تا مریدان را با اهمیت و دشواریهای طریقت آشنا کنند، از طرف دیگر این حکایتها با زبانی سلیس و طرحی درخور بیان میشوند. هاشمینژاد با رساله در تعریف، تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی نگاهی دیگرگون به ادب صوفیه و حکایتهای عرفانی دارد. این نگاه دیگرگون به هیچ وجه غریب یا نامأنوس نیست. بر عکس، دقیق و سنجیده است و شناخت و درک هاشمینژاد از مباحث داستاننویسی در غرب و آگاهی و فهم میراث گرانبار عرفانی فرهنگ خود را نشان میدهد؛ پس از این کتاب هاشمینژاد حکایتهای عرفانی و سیبی و دو آینه را تألیف میکند. بر این دو کتاب نیز مقدمهای مینویسد تا مباحث طرح شده در رساله را تکمیل و تبیین کند. در هر دو کتاب نیز حکایتهایی از مجموعه آثار صوفیه گزینش میکند.
هاشمینژاد در حوزه ادبیات کودک نیز آثار شایستهای پدید آورد. قصه اسد و جمعه و شهر شیشهای. ترجمه هم کرد. ترجمههای هاشمینژاد با تسلط بر زبان مبدأ و مقصد نمونههای موفق ترجمه به شمار میروند. خواب گران (The big sleep) از ریموند چندلر و مولودی (The family Reunion) نمایشنامهای از تی.اس.الیوت؛ همچنین سرود رستگاری ترجمهای از آوا دو گیتا (از کهنترین متن وحدت وجود) به دست داده است. سه دفتر شعر پریخوانی(1358)، تکچهره در دو قاب (1359) و گواهی عاشق اگر بپذیرند(1373) حاصل طبعآزمایی او در عالم شعر و شاعری است. از دیگر خصوصیات ممتاز آثار هاشمینژاد این بود که هر کاری را بهدست میگرفت در کمال جدیت و پشتکار انجام میداد. ادبیات کودک، ترجمه، پژوهش در متون کلاسیک فارسی، داستاننوسی و نقد، عرصههای مطلوب هاشمینژاد بودند که با کفایت و جدیت درآنها توسن کلام را راند. با این همه از هیاهو و جنجال فاصله گرفت. خیلی کم و با اصرار اطرافیانش تن به مصاحبه داد و کمتر از آن سخنرانی کرد. تواضع و انزوا وجه غالب شخصیت او بود ولی تواضع او ناشی از جاهطلبی و ریاکاری نبود.
مدتی در معیت بیژن الهی و فیروز ناجی انتشارات 51 را بنا کرد که دیری نپایید. در واقع هاشمینژاد ویرایش کرد، شعر گفت، ترجمه کرد، داستان نوشت، نقدنویسی کرد، و ناظر چاپ هم بود. در دنیای کتاب کارهای متعدد کرد تا واقعاً به کتاب و کتابخوانی خدمت کرده باشد. با درک عمیق فرهنگ ایرانی و شناخت وسیع از فرهنگ غرب، شرق و غرب را در خود جمع کرده بود. سرانجام در پی پایداری طولانی در برابر سرطان به بیماری عفونت ریه درگذشت. مرگآگاه بود و در مقالهای خواندنی درباره مرگ، پیچیدگی و پندار حتمیت آن را در متون کلاسیک فارسی نشان داد. به قول بیهقی «جهان خوردم و کامها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است.» یادش خوش باد.
نظر شما