كتاب ديگري از «سيدمهدي شجاعي» با نام «با تو سخن گفتن» در انتشارات نيستان در دست انتشار است.
«درختها، تقريباً يادشان است كه «خداداد» چه وقت و چگونه به ميهماني آنها آمد. خودِ خداداد هم وقتي كه درست فكر ميكند و به گذشتهها برميگردد، چيزهايي به خاطرش ميآيد.
هوا توفاني بود و ابرهاي سياه، تمام چهرهي آسمان را پوشانده بود. موجهاي دريا ـ خروشان و خشمگين ـ خود را به ديوارهي شكستهي كشتي ميكوبيدند و تلاش ميكردند كه كشتي را در خود فرو ببرند.
اگر چه روز بود، اما به خاطر ابرهاي سياه، هوا مثل غروب، تيره شده بود. گاهگاهي از برخورد ابرها، برقي همه جا را روشن ميكرد و در پي آن، صداي وحشتناك رعد، در دل دشت و جنگل و دريا ميپيچيد.
گلها و نهالها از وحشت به دامن درختها پناه ميبردند و درختها از ترس شكستن، شاخههايشان را در آغوش يكديگر ميفشردند.
كشتي توسط موجهاي خشمگين، به ساحل انداخته شد و درختها با تعجب كودكي را ديدند كه گريان و ترسان، خود را از كشتي شكسته بيرون ميكشيد ...»
اين جملات بخش آغازين داستان «با تو سخن گفتن» است كه در آن كودكي بعد از نجات پيدا كردن از يك حادثه، مهمان طبيعت ميشود. سالها ميگذرد و او مشتاق است كه با خدايش صحبت كند. از درخت و گل و رود و دريا ميپرسد. اما سخن گفتن آنها با خدا راضياش نميكند؛ بنابراين در پي راه بهتري است.
كتاب «با تو سخن گفتن» را سيدمهدي شجاعي نوشته و ميترا عبداللهي تصويرسازي آن را برعهده داشته است.
اين كتاب در 32 صفحه و با قيمت 3000 تومان توسط انتشارات كتاب نيستان روانهي بازار كتاب ميشود.
نظر شما